img
img
img
img
img
کاوه بهبهانی

من یا خود؛ یک دروغ فلسفی

کاوه بهبهانی

انصاف‌نیوز: «راستش «خود» یا «من» یک دروغ فلسفی است. آدمی چه «خودی» دارد؟ کدام «من»؟ آن تولهٔ ناراضیِ طلبکار با این نرّهٔ راضیِ شاکی چه شباهتی دارد؟ چه باوری، چه آرزویی، چه رؤیایِ مشترکی در سر هردوشان هست؟ و تازه شباهت داشته باشند، چرا باید به آن شباهت بگویم «خود»؟ چرا باید «خود» را به آن فروبکاهم؟ 

«من» که‌ام؟ کدامیک از این دو نفر خودِ من است؟ و اصلاً از بین این‌همه «من» که گاه و بیگاه در من بروز می‌کنند کدامشان «من» است؟ «من» سرِ کلاس درس، «من» نزد یار، «من» در جمع دوستان یک مهمانی، «من» توی اتاقِ خواب و «من‌های» دیگر. یا شاید منِ دیگری پساپشتِ همهٔ این «من‌ها»ست؟ این «من‌ها» هم «منی» دارند؟ «منِ من»؟ «زین دوهزاران من و ما/ ای عجبا این چه منم؟» نکند «من» هزارتویی از «من‌ها»ست؟

اما کار آدمی اینطور راه نمیفتد. ما باید فرض کنیم که «منی»، «خودی» یا «خویشتنی» داریم، که به‌قدر کافی منسجم و «عاقل» است تا بتوانیم با دیگران مراوده کنیم. «من» یا «خود»، فرضی بی‌محتواست. فرض می‌کنیم هست و منسجم و یکپارچه‌اش می‌کنیم برای اینکه کارِمان راه بیفتد و دچارِ اسکیزوفرنیِ جمعیِ فرهنگی نشویم و شهریت یا مدنیت یا تمدن بسازیم.
 
این «منِ» فرضیِ منسجم و معقول، به‌قولِ فیلسوف‌ها «مفروض صوری» (formal postulate) است؛ مفروض است یعنی وجودش را فرض کرده‌ایم، صوری  است یعنی محتوایش را با زندگی زیسته‌مان، با قصه‌هایی که از خودمان برای گفتن داریم پُر می‌کنیم. چه کسی آن را پُر می‌کند؟ نکند باید «منِ من؟» را هم مفروض بگیریم؟

من که‌ام؟ قصه‌هایی که برای گفتن دارم. و کیست که نداند قصه «فکت» یا واقعیت نیست، فسانه و «فیکشن» است. فرض می‌کنم «خویشتنی» دارم که راوی این قصه‌هاست. «خویشتنی» که نه بدنش در گذر زمان یکسان می‌ماند، نه همهٔ محتوای ذهنی‌اش. (کیت وینسِلت تایتانیک را مقایسه کنید با کیتِ این اواخر، البته هردو به‌نحوی زیبا هستند، ولی بدنِ یکسانی ندارند)

فیلسوفان گفته‌اند (السدِر مک‌اینتایر فیلسوف معاصر اسکاتلندی) که «انسان حیوان قصه‌گوست». قصهٔ اصلی اینکه ناگزیریم فرض کنیم نخِ تسبیحی «من»های بسیار را یکپارچه می‌کند. مجبوریم. می‌فهمید؟ مجبوریم!

از بین دروغ‌های بسیاری که برای رسیدن به مدنیّت و تمدن ساخته‌ایم یکی همین «خود» است. دروغی که از آن گریزی نیست.

حالا وقتش رسیده که این «من» یا «خود» را عزیز هم بداریم.»

منبع: کانال تلگرامی کاوه بهبهانی

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تیر اساطیر یونان به چشم اسفندیار

نگرشی به نسبت شاهنامه با متون یونان باستان در آستانه روز فردوسی

  از غرور و طمع ضحاک تا شک و غرور درونی دکتر فاستوس

تأملی پیرامون افسانه دکتر فاوست و داستان ضحاک در شاهنامه به مناسبت روز بزرگداشت فردوسی

  این نمایشگاه به‌گاه نیست

برگزاری نمایشگاه کتاب تهران به منوال گذشته همچنان اهمیتی و فایده‌‏ای دارد؟

  جاودانگی: گامی فراتر از قاب مرگ

زندگی عکسی قاب‌شده و محدود نیست؛ بلکه تجربه‌ای است پیوسته و بی‌مرز.

  بیداری دوباره‌ی همینگوی

۱۵ حقیقت خواندنی درباره کتاب پیرمرد و دریا ارنست همینگوی