img
img
img
img
img

آیین مهر و ورزش باستانی ایران

آرزو حسینی

وینش: زورخانه‌ یکی از مظاهر تجلی فرهنگ پهلوانی ایران است. جایی که ورزشکاران با آداب خاصی به آن وارد می‌شدند، به گود پا می‌گذاردند و در آن میان به زورآزمایی و کشتی می‌پرداختند. قدمت زورخانه‌های کنونی را هفتصد سال و همزمان با دوران زندگی پوریای ولی برآورد کرده‌اند. اما ریشه‌های این ورزش باستانی بسیار دورتر از این تاریخ است. زنده‌یاد مهرداد بهار، پدر اسطوره‌شناسی ایران، ریشه‌های این ورزش را در دوران پیش از تاریخ می‌جوید و معتقد است که این ورزش از دل آیین مهرپرستی برخاسته و در دوران تاریخی رنگ و بوی اخلاقی و عرفانی یافته است.

زورخانه‌ یکی از مظاهر تجلی فرهنگ پهلوانی ایران است. جایی که ورزشکاران با آداب خاصی به آن وارد می‌شدند، به گود پا می‌گذاردند و در آن میان به زورآزمایی و کشتی می‌پرداختند. قدمت زورخانه‌های کنونی را هفتصدسال و همزمان با دوران زندگی پوریای ولی برآورد کرده‌اند. اما ریشه‌های این ورزش باستانی بسیار دورتر از این تاریخ است. زنده‌یاد مهرداد بهار، پدر اسطوره‌شناسی ایران (در جستاری که در سال ۱۳۵۱ در مجله‌ی فرهنگ و زندگی منتشر شد) ریشه‌های این ورزش را در دوران پیش از تاریخ جستجو می‌کرد و معتقد بود که این ورزش از دل اعتقادات و آیین‌های کهن ایرانی برخاسته و در دوران تاریخی رنگ و بوی اخلاقی و عرفانی یافته است.

 دوران پیش از تاریخ و ظهور پهلوانان خداگونه

بهار معتقد است که در دوران باستان، پهلوانان نیز همچون پادشاهانی چون جمشید و هوشنگ دارای فر ایزدی بودند و بسیاری از خصوصیات خدایان کهن تمدن هندوایرانی در آن‌ها وجود داشت. به عنوان مثال شخصیت‌های پهلوانی اوستایی و شاهنامه‌ای چون رستم و گرشاسب با خدایی به نام ایندره شباهت‌های زیادی داشتند.

مثلا ایندره و رستم هر دو از پهلوی مادر زاده شدند، در کودکی توانایی‌های شگفتی داشتند، هر دو گرز خود را به ارث برده بودند، بسیار می‌نوشیدند، و هر دوی اینها درشت‌اندام و تنومند و پرخوراک بودند. علاوه‌براین سایر پهلوانان نیز با این ایزد ویژگی‌های مشترکی داشتند؛ به عنوان مثال جنگیدن با اژدها عملی مشترک بین پهلوانان بود و کسانی چون فریدون، اسفندیار، گرشاسب، گشتاسب و در دوران تاریخی اردشیر بابکان مبارزاتی جانانه با اژدها انجام دادند.

این شیوه‌ی تکرار کهن‌الگوی ایزدان در نه تنها در فرهنگ مردمان هندوایرانی بلکه در سایر ملل نیز از دیرباز وجود داشته است. این گفته‌ی بهار که به نظر می‌رسد تحت تاثیر نظریات یونگ درباره‌ی کهن‌الگوها و ناخودآگاه جمعی بوده است، ما را به این ایده سوق می‌دهد که آنچنان جای شگفتی نیست که انسان‌ها همچنان با کهن‌الگوهای جهانی آشناپنداری می‌کنند، مثلا آنچه که از قهرمانان در انیمه‌های امروزی می‌بینیم دارای وجوهی مشترک با قهرمانان فرهنگ باستانی ما هستند.

 از سویی دیگر، مردم‌شناسان معتقدند که تکرار کهن‌الگوها در دوره‌ی تاریخی و حتی عصر حاضر همچنان وجود داشته و دارد. به نظرم می‌رسد این طرز نگاه می‌تواند پاسخی بر این سوال باشد که چرا ما همچنان مایلیم از قهرمانانمان بت بسازیم و آن‌ها را دست‌نیافتنی بدانیم. شاید به این خاطر که ما صفاتی خداگونه و ایزدمنشانه به آن‌ها نسبت می‌دهیم تا چنین خصوصیاتی آن‌ها را رویین‌تن کرده و بدل به الگوهایی خلل‌ناپذیر کند. 

دوران تاریخی و افزودن جنبه‌های اخلاقی و عارفانه

مهرداد بهار در این جستار پس از دوران باستان و پهلوانانی که صرفا نمایانگر ویژگی‌های روشن و تاریک ایزدی بودند، به سراغ پهلوانان دوران تاریخی می‌رود و این دوره را آغازگر ورود جنبه‌های اخلاقی و عارفانه به این شخصیت‌های خارق‌العاده می‌داند. این همان عاملی اصلی است که رفتار و کردار پهلوانان دوره‌ی تاریخی را با پهلوانان دوره‌ی اساطیری متفاوت می‌کند زیراکه پهلوانان دوره‌ی اساطیری فاقد جنبه‌های اخلاقی و عارفانه‌اند و جنبه‌های تاریک و چه بسا دهشتناکی را در وجود خود حمل می‌کردند.

بهار می‌گوید علت این تغییر را باید در تحول اساطیر و اعتقادات ایرانیان کاوید. اقوام هندوایرانی زمانی که در کنار هم می‌زیستند، به دو دسته ایزد باور داشتند؛ اسوره‌ها و دیوه‌ها. اما زمانی که این اقوام از هم جدا شدند، هر کدام به یکی از این خدایان تکیه کردند. ایرانیان به سمت اسوره‌ها متمایل شدند و هندیان به سوی دیوه‌ها. ایزد ایندره چون از تبار دیوه‌ها بود، نزد ایرانیان تغییر ماهیت یافت (به دیو بدل گشت) و جنبه‌های پهلوانی و اساطیری او به خدای تازه‌ای به نام ایزدمهر منتقل شد. 

درواقع این الگوهای دینی، عرفانی، شهریاری و پهلوانی بودند که به ایزدمهر خدای نوآراسته‌ی ایرانیان هستی بخشیدند. در ادامه مهر چنان پرورش یافت که بر تاریخ و فرهنگ ایرانی تاثیر عمیقی بر جای گذاشت. به تدریج همراه با تغییرات اجتماعی، مشخصات این ایزد هم متحول شد و مهرپرستان درباره‌ی او داستان‌سرایی‌ها کردند و افسانه‌های زیادی را به او نسبت دادند. 

یکی اینکه مهر از سنگ زاییده شد و در آن موقع برهنه بود و در دست راستش دشنه‌ای داشت. او به محض زاده شدن خواست که قدرتش را بسنجد و برای این‌کار با ایزد خورشید زورآزمایی کرد. خورشید در این رقابت باخت و بر زمین افتاد. اما مهر دست راستش را به سویش دراز و او را از روی زمین بلند کرد. دو ایزد با هم دست دادند و مهر تاجی بر بر سر خورشید گذاشت. آن دو پیمان بستند که یار وفادار هم باقی بمانند. 

افسانه‌ی دیگر مربوط می‌شود به نبرد مهر و گاو. مهر گاو را در چراگاهی دید و خواست سوارش شود. شاخ‌های او را با دست گرفت و پشت او پرید. اما گاو او را بر زمین زد. مهر در نهایت گاو را کشت و به این ترتیب از تن گاو حیات گیاهی و جانوری به وجود آمد. 

در ادامه خواهید دید که این افسانه‌ها چه نقشی در شکل‌گیری زورخانه‌ها و آیین پهلوانی ایران داشته‌اند. 

معابد مهری و زورخانه‌ها

مراسم مهری می‌بایست در غارها و در زیر آسمان بی‌کران انجام می‌شد. اما در شهرها و نواحی جلگه‌ای که غاری در کار نبود، معابد را در زیر زمین بنا می‌کردند که با پلکانی طولانی به سطح زمین می‌رسید. در چنین معابدی طاق را مثل آسمان شب تزیین می‌کردند.

در داخل معبد دو ردیف سکو در دو سو قرار داشت و در میان آن صحن گود معبد بود که مراسم دینی آنجا برگزار می‌شد و تماشاگران بر نیمکت‌های کنار سکو می‌نشستند. در انتهای صحن روی دیوار نقاشی‌هایی از نبرد مهر با گاو وجود داشت. در کنار در ورودی معبد یک ظرف پایه‌دار از آب تبرک‌شده و در طرف مقابل دو آتشدان می‌گذاشتند.

 با توجه به روحیه‌ی دلاورانه‌ مهر عجیب نیست که پیروان آیین مهر را با روحیه جنگی تربیت کنند. از آنجایی که پهلوانان نمونه‌ی زمینی خدایان محسوب می‌شدند، بین آداب و اعتقادات پهلوانان ایرانی و زورخانه‌های ایشان با مهرپرستان و معابدشان وجوه مشترکی وجود داشت.

نخست می‌توان از نظر معماری این دو مکان را با هم مقایسه کرد. مثلا زورخانه‌های قدیمی همچون معابد در زیر زمین بودند و با پلکانی طولانی از زیر به سطح زمین می‌رسیدند. البته بعدها زورخانه‌های نوین را بر سطح زمین ساختند. همچنین مانند معابد مهری، پلکان زورخانه گاه به اتاقی قبل از محل اصلی زورخانه که رختکن پهلوانان بود می‌رسید و گاهی مثل همان معابد مستقیما وارد مرکز زورخانه می‌شد.

در زورخانه مانند معابد مهری گود و سکو وجود داشت و در کنار سکو نیمکتی بود که تماشاگران بر روی آن می‌نشستند. در کنار در ورودی نیز آبدانی بود و به جای آتشدان معبد، در جلوی سردم اجاقی قرار داشت که امروزه از آن برای گرم کردن ضرب و تهیه نوشیدنی گرم استفاده می‌شود.

بر دیوارهای زورخانه نیز نقاشی‌هایی وجود داشت. در سالیان اخیر تصاویر و عکسهایی از کشتی گرفتن پهلوانان و داستان‌های رستم بر دیوار زورخانه‌ها قرار گرفته است.

به باور دکتر بهار آیین کشتی تقلید کهن الگوی کشتی مهر و خورشید است و بین این دو اشتراکاتی وجود دارد. نخست اینکه مانند مهر که برهنه زاده شد، پهلوان جز تنکه‌ای بر میان، جامه‌ای بر تن ندارد. برهنگی یکی از مراسم حتمی زورخانه‌هاست.

دیگر اینکه چون مهر با خورشید دست داد، دو کشتی‌گیر بنا به سنت با دست راست به هم دست می‌‌دهند و با دست چپ بازوهای راست هم را می‌گیرند و همانطور که مهر و خورشید با هم پیمان یاری بستند، دو کشتی‌گیر حق ندارند با هم قهر و دشمن باشند. 

رسم دیگر این است که مرشد برای اعلام ورود پهلوانان بزرگ زنگی را که بر سردم زورخانه آویزان است را به صدا درمی‌آورد. در معابد نیز این زنگ دیده شده و احتمال می‌رود برای اعلام ورود بزرگان دینی بوده باشد.

از دیگر آداب‌های زورخانه‌ای به کاربردن القابی چون کهنه‌سوار، مرشد، پیش‌کسوت، صاحب زنگ، صاحب تاج، نوچه و جز آن است که با آنچه از آیین مهر و عرفان می‌دانیم مطابقت می‌کند. مثلا مهر خود نماد دلاور کهنه‌سوار است و به کار بردن تاج را نیز در داستان کشتی مهر و خورشید دیدیم.

گفته شد که پهلوانان نمونه‌ی زمینی خدایان محسوب می‌شدند، بنابراین پهلوانان می‌بایست واجد برخی ویژگی‌های مهر می‌بودند.

در آداب زورخانه آمده است که پهلوان باید پاک و سحرخیز و پاک‌نظر باشد و علاوه بر ادای فرایض دینی، شب زنده‌دار و دارای خلق‌وخوی نیک باشد. در هنگام خشم از مروت دور نشود. ضعیفان را تا سر حد توان یاری کند و از اخلاق رذیله بپرهیزد.

در اوستا نیز در توصیف مهر آمده است که او «حامی پیمان است، هرگز فریفته نمی‌شود، بهترین داور جهانیان است… او زورمندی بی‌‌خواب است که به پاسبانی مردم می‌پردازد. کسی‌ است که پس از فرو رفتن خورشید به پهنه‌ی زمین درآید… شهریاری است دانا، حامی تمام آفریدگان است…. تواناترین است، خوش‌اندام، بلندبالا و نیرومند است. یلی جنگاور و قوی بازوست. کسی است که در جنگ پایدار می‌ماند.»

دیگر آنکه همچون آیین مهر که پیروان را با روحیه‌ای جنگی تربیت می‌کردند، در زورخانه نیز آداب نبرد به صورت نمادین آموخته می‌شد. به‌علاوه در هر دو محل تنها مردانی که به بلوغ رسیده‌ بودند، حق ورود در گود را داشتند و نیز حق تقدم در هر دو با اشخاص پیشکسوت بود.

 بهار در انتها یادآوری می کند که نکته‌ها درباره‌ی شباهت ورزش باستانی و آیین مهر بیشتر از اینهاست و موارد دیگری نیز می‌توان به آن اضافه کرد. اما آنچه که در این مجال اهمیت دارد این است که که این ورزش از دل اعتقادات و آیین‌های کهن ایرانی برخاسته و در دوران تاریخی رنگ و بوی اخلاقی و عرفانی یافته و قطعا در دوران اسلامی نیز تحولات تازه‌ای را به خود دیده است. 

*این مطلب برگرفته از متنی است تحت عنوان «مهرپرستی و ورزش باستانی ایران» نوشته‌ی استاد مهرداد بهار که ابتدا در مجله‌ی فرهنگ و زندگی در سال ۱۳۵۱ منتشر و بعدها در کتاب از اسطوره تا تاریخ به کوشش ابوالقاسم اسماعیل‌پور آورده شد. 

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  چند درصد از ایرانیان این مرد بزرگ را می‌شناسند؟

اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتاب‌های مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.

  چرا از گوش دادن به موسیقی غمگین لذت می‌بریم؟

وقتی موسیقی غمگین گوش می‌دهیم آن را در زمینه زیبایی‌شناختی، لذت‌بخش می‌دانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته می‌شود.

  بی‌اخلاقی پژوهشگران اخلاق ایرادی ندارد!

هرکسی که نماد چیزی است، باید بهترین آن باشد. پژوهشگران اخلاق و فیلسوفان اخلاق هم از این امر مستثنا نیستند.

  زندگی، عشق و ادبیات

مروری بر زندگی و آثار آن تایلر

  شاعری در حضور پروانگی‌های مقدس

مروری بر هستی‌شناسی در شعر بیژن نجدی