img
img
img
img
img
عابدین پاپی

شعر موج گرا و شعر اوج گرا

عابدین پاپی

آرمان ملی: موج در اینجا هم به معنی فرکانس و سیگنال یا نشانک است و هم به هر چیزی که با خودش پیام یا اطلاعاتی را حمل می‌کند. موج به انگلیسی wave billow است و مترادفِ آن خیزاب، کوهه آب، سطحِ آب، تلاطم آب و خیزآبه است.
اوج به معنی ارتفاع، بلندی ، فراز، صعود، بالا و نوکِ قله است. شعر تابع موج‌های اجتماعی و فرهنگی و موج سیاسی درجوش و خروش است . همانطوری که عواملِ طبیعی دست به دست هم می‌دهند و یک کوهه آب و یا خیزابه را دردریا به وجود می‌آورند، درجامعه نیز موج فکری و اجتماعی براساس کاربست‌ها و فعل و انفعالات سیاسی درحالِ شکل گیری است. رویدادها اجتماعی و رُخدادهای تاریخی که دستاورد و فکرآورد این رخدادها بشریت به عنوانِ مُفکر قلمداد می‌شود در رده بندی و شکل گیری امواج اجتماعی مؤثر و حائزِ اهمیت است . اعتراض ، انتقاد ، جنبش و قیام و انقلاب خود از عواملیاند که موج‌زا هستند و این عوامل ریشه دریکسری مطالبات و خواسته‌ها و مناسباتِ اجتماعی دارد که وقتی این مطالبات اجتماعی- فکری برآورده نشوند در واقع موج در مسیرِ جامعه به راه میافتد و ممکن است تبدیل به یک پارادایم علمی – عملی و یا فرهنگی – ادبی شود. برای مثال: جنگِ واقعی و جنگ ذهنی و جنگ سرد و رسانه‌ای و الکترونیکی و جنگ فکری از مهم‌ترین امواجی به شمار می‌رود که درجامعه رُخ و نُضج و بارورمیشود. موج به عنوانِ یک منظر، نظر شاعر را به یک بسترِ اجتماعی جلب می‌کند و درباره آن رویداد، شعرمی‌گوید. شاعر تابع اتفاق است و باید تلنگری به ذهن و زبان آن درزمان و مکان زده شود تا که بتواند دست به سُرایش بزند. شاعر تا درمعرض اتفاق قرار نگیرد قادر به سُرودن نیست. شاعر نوعی همذات پنداری با مفاهیم اجتماعی و فرهنگی دارد و انسانیت مهم‌ترین دغدغه آن است که اگر موردِ هجمه ویا تشویق قراربگیرد به صورت خودآگاه و ناخودآگاه برای این انسانیّت آسیب دیده و یا آسایش دیده شعر می‌سراید. حالا پرسش اینجاست که شاعرِموج گرا چه کسی است ؟ شاعر موج گرا که شعرِموج گرا می‌سراید در بسترِ جامعه تحتِ تأثیر دو عامل است: نخست: اپورتونیست(opportunism) و کانفورمیست (conformity)است . یعنی از فرصت‌ها استفاده می‌کند و فرصت طلبی را سرمنشأ و سرمشقِ خود قرارمی دهد و یا از پارامترهای کانفورمیست (همنوایی، هم شکلی و هنجارطلبی) بهره می‌گیرد. یعنی یابراساسِ وزش باد که به هرسمتی که می‌وزد آن نیز در وزش و حرکت است و از فرصت‌ها به نفع خود استفاده می‌کند و یا به دنبالِ همنوا شدن و هم شکل شدنِ با جامعه دروضعیّت موجود است .خیلی از شُعرای ما تابع حزب بادند به طوری که هر تفکر و ایدئولوژی که درجامعه حضور پیدا می‌کند، همکاری می‌کنند. گروه دوم افرادی‌اند که فرصت‌ها را به هدف و هنر تبدیل می‌کنند و با شناختِ از موج‌ها سعی دارند تا که هنرآفرینی کنند. گرایش به سوی انقلابی شدن دارند و درواقع شعرِ انقلابی و شعر حرکت و جنبش می‌سرایند. یعنی شُعرای موج گرا یا با موج‌اند و یا علیه موج حرکت می‌کنند. شاعری که با میل و کیلِ و سلایقِ دریا شنا می‌کند با شاعری که برخلاف دریا شنا می‌کند، درتفاوت عمده است. موج در هرشرایطی مثبت و مطلوب نیست زیرا که برخی از موج‌ها آلاینده هستند و هنوز به پالند گی نرسیده‌اند و برخی دیگر باینده و پایندهاند و با خود گُفتاوردِ گُفت و گومند به همراه دارند. بقا و حیات دو عامل مهم‌اند که حتی شاعرِ انقلابی را به سمت اپورتونیست هدایت و سوق می‌دهد و حزب باد بودن و همنوا شدن درخیلی از مواقع ریشه درمعیشت و امرارمعاش نیز دارد. تغییر رنگ و لباس دادنِ فکرِ شاعر ریشه دراراده معطوفِ به قدرت و عدم اداره کردن اراده فرد هم می‌تواند داشته باشد.دیگر نکته،مبحث اوج گرایی است. اوج گرایی و صعود به قله‌های بالاتر در ذات و جوهر و حتی سرشت همه انسان‌ها وجود دارد اما افرادِ بلندپرواز بیشتر از سایرین به این مهم توجه دارند. هر شاعری به دنبالِ یک شعرِ پُرفراز و با ارتفاعِ معنایی است و به دنبالِ تثبیت خود به عنوانِ یک قله است. قله پروری درادبیات ما به مرسوم و متداول است و اسطوره گرایی نیز ارتباط عمیق و عتیقی با قله پروری دارد. هیچ شاعری به دنبالِ کوهپایه‌ها نیست بلکه همیشه به قله‌ها فکر می‌کند. اوج گرایی در شعر دردو حالت و کاربست توسط شاعر خودش را نشان می‌دهد. نخست: شاعر مسیر را گام به گام و به صورتِ لاک پُشتی طی می‌کند و سعی می‌کند طریقت و حقیقت شعر را به خوبی و با صبر و حوصله درزمان ، زبان و مکان با پروازی منطقی و معقول طی نماید که در ختام به قله خواهد رسید و تفکرش نیز قدرتِ :«تعمیم پذیری» هم دارد و دو دیگر، شاعر مسیرِ ادب و شعر را به صورت گانگورویی طی می‌کند. درحالتِ گانگورو طرف مسیر را زودتر طی می‌کند اما فاصله بین پرش‌ها خالی است و این فاصله‌ها کاملاً تجربه و لمس نمی‌شود . دراین حالت فرد به ساختگی، پرداختگی و پُختگی جامع الاطرافی دست نیافته است و به همین دلیل است که اوج گرایی آن ماندِگاری ندارد. به نظرم شاعر اوج گرا به شاعری گفته می‌شود که شعرش مانند یک عقاب است چرا که عقاب درهرجایی چه بالا و بلند و چه پست که بنشیند باز عقاب است. بالانشتن به منزله اوج گرفتن نیست بلکه تجربه و لمس کردن هربالایی با همه مؤلفه‌های آن بسیار مهم است. بنابراین شعرموج گرا و شعرِ اوج گرا دردو میدان متفاوت میدان داری می‌کنند و برای نیلِ به هرکدام بایستی سفرِ فکری بسیار کرد تا که از خامِگی فکر و نظر به پُختگی اندیشه و عمل رسید.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  عشق

عشق، میان آن کس که دوست دارد و آن کس که موضوع عشق است تفاوت نمی‌گذارد.

  واقع‌گرایی احمد محمود

از «همسایه‌ها» تا «مدار صفر درجه»، سیری تکاملی در آثار محمود دیده می‌شود و اگر در «همسایه‌ها» به قول خودش بیشتر براساس غریزه به نوشتن پرداخته، در «مدار صفر درجه» روایت براساس شناخت داستان پیش رفته است.

  از همزبانی تا همدلی

ما همچنان بیش از هر چیز درگیر مناسبات و درگیری‌های‌مان با غرب و در غرب هستیم و خیلی متوجه آنچه در شرق کشورمان می‌گذرد، نیستیم.

  سفری برای کشف مجدد

نقد و بررسی رمان «زندگی غیرممکن» اثر مت هیگ