img
img
img
img
img

جهان امروز به حکمت سهروردی نیاز دارد

شهر کتاب با همکاری موسسه‌ی حکمت سهروردی از چهارشنبه ۲۰ بهمن درس‌گفتارهایی درباره‌ی سهروردی را آغاز کرده است. نخستین نشست از این مجموعه با عنوان «چرا سهروردی؟» با حضور دکتر غلامرضا اعوانی، دکتر نجفقلی حبیبی و دکتر سیدمصطفی محقق‌داماد برگزار شد.

شیخ شهاب‌الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق از حکما، عرفا و فلاسفه‌ی نامدار ایران و اسلام است. او موسس حکمت اشراق و از حکمای بزرگ اسلام بود و بنابر مشهور در علوم غریبه نیز تبحر داشت. او برخی مضامین و مفاهیم مورد نظر خود را با اشارات رمزوار و تمثیلی در قالب حکایاتی نغز با بیانی سلیس و به دور از تکلف بیان داشته است.

علی‌اصغر محمدخانی: مرکز فرهنگی شهر کتاب از سال ۱۳۸۶ که سال جهانی مولانا بود و در تمام کشورها درباره‌ی مولانا بحث‌هایی برگزار می‌شد، درسگفتارهایی را درباره‌ی بزرگان فرهنگ و ادب و اندیشه‌ی ایران را آغاز کرد. یک برنامه‌ی بیست ساله است که تاکنون ۱۵ سال از این برنامه اجرا و برگزار شده است. این درسگفتارها از مولوی آغاز شد و هر سال یک شاعر و یا متفکر، در حدود ۴۰ یا ۵۰ جلسه درباره‌ی آثار، اندیشه، زندگی و در حوزه‌ی تطبیقی توسط صاحب نظران بحث و گفت‌وگو می‌شد. ما تاکنون درباره‌ی مولوی، فردوسی، سعدی، حافظ، حافظ، خاقانی، خواجوی کرمانی، بیهقی، عطار، سنایی، عبید زاکانی، ناصرخسرو، نظامی، شمس تبریزی و ابن‌سینا در حدود ۷۰۰ جلسه درسگفتار برگزار کرده‌ایم.

از این هفته درباره‌ی سهروردی درسگفتارهایی برگزار می‌شود. سهروردی خوشبختانه در دهه‌های اخیر در غرب بیشتر شناخته شده است؛ اگرچه اصلاً مانند ابن‌سینا نبوده که در قرون گذشته مطرح باشد. در ایران هم توجه بیشتری به ویژه در ۱۰ سال اخیر به سهروردی شده است و تحقیقات جدیدی درباره‌ی او نوشته می‌شود. کارنامه‌ی سهروردی‌پژوهی در سال‌های اخیر پُربرگ‌و بارتر از گذشته است. از سال ۱۳۵۷ تاکنون ۴۱۷ عنوان کتاب از سهروردی و درباره‌ی سهروردی منتشر شده است. گاهی ممکن است یک عنوان، مثل «حکمت‌الاشراق»، تا ۲۰ یا ۳۰ بار چاپ مجدد شده باشد. حدود ۲۵۰ عنوان از این ۴۱۷ کتاب، در ۱۰ سال اخیر انتشار یافته است و این تصویری از سهروردی‌پژوهی را برای ما روشن می‌کند.
من وقتی نگاه می‌کردم ببینم کدام عنوان از کتاب‌ها در میان این ۴۱۷ عنوان با اقبال و شمارگان بیشتری روبه‌رو شده است و از چه مسائلی در این آثار گفتگو شده است، به چند کتاب برخوردم. یکی کتاب «قلعه و قلندر» است که زندگی داستانی سهروردی و نوشته‌ی دکتر یحیی یثربی است. این کتاب تاکنون ۱۸ بار چاپ شده است. کتاب‌های دیگری مثل «قصه‌های شیخ اشراق» با ویرایش جعفر مدرس‌صادقی تاکنون ۱۶ بار چاپ شده و چون متن را ساده کرده، نسل جدید با قصه‌های شیخ اشراق بیشتر آشنا شده‌اند. کتاب دیگری که با اقبال خوبی روبه‌رو شده «سهروردی و مکتب اشراق» نوشته‌ی دکتر مهدی امین‌رضوی است به زبان انگلیسی که آقای مجدالدین کیوانی آن را به فارسی ترجمه کرده است. ترجمه‌ی «حکمة‌الاشراق» سهروردی توسط دکتر سیدجعفر سجادی، ۱۳ بار منتشر شده است. «شعاع اندیشه و شهود در فلسفه‌ی سهروردی» که تالیف دکتر غلامحسین دینانی است، ۱۱ بار چاپ شده است. تک‌نگاری مسعود اولیا درباره‌ی سهروردی هفت بار چاپ شده. کتاب «در دادگاه جهل» تالیف دکتر سیدمصطفی محقق داماد هم پنج بار منتشر شده است. آثار سهروردی در دهه‌ی ۶۰ و ۷۰ در پنج هزار نسخه منتشر می‌شد و در دهه‌ی ۹۰ به ۵۰۰ تا هزار نسخه رسیده است. البته این وضعیت، برای همه‌ی کتاب‌ها مصداق دارد و تیراژ کتاب پایین آمده است. در طول این ۴۲ سال، در مجموع 664 هزار و 90 نسخه از آثار سهروردی چاپ شده است.

جهان امروز به حکمت سهروردی نیاز دارد

دکتر مصطفی محقق داماد: امیدوارم بشود در «موسسه‌ی حکمت سهروردی» برای نسل حاضر از آموزه‌های او و فلاسفه‌ی دیگر استفاده بشود و زندگی مردم را به زندگی تعقلی و فکری آغشته کنیم. یک سؤال زیبا که در عنوان درسگفتارهاست که «چرا سهروردی؟» ممکن است استادان پاسخ‌های مختلف بگویند، اما من آنچه از دل خودم و مغز و استخوانم بیرون می‌آید، را می‌گویم.

زندگی سهروردی‌ها هشداری‌ است به جامعه
به نظر من آنچه امروز در نقل زندگی سهروردی و فلسفه‌ی او برای نسل حاضر آموزنده است این است که امکان آن که یک فردی که در رأس حکمت باشد، فقیه و اصولی و مفسر و الهیاتی باشد و به تمام معنا کامل باشد ولی در عین حال به آسانی و با تسلط جهل، خونش ریخته شود، همیشه وجود داشته و دارد. زندگی سهروردی‌ها هشداری است به جامعه‌ی امروز که حواس‌تان باشد که به آسانی می‌توانند با تیغ جهل، یک حکیم علی‌الاطلاق را، یک فیلسوف و عارف و فقیه را، سَر ببرند. کتاب فقه سهروردی که اخیراً در ریاض تصحیح و منتشر شده، معلوم می‌کند که سهروردی یک مرد مجتهد به تمام معنا بوده است. اما او را به‌راحتی محکوم به اعدام می‌کنند و به دار می‌کِشند و می‌کُشند. در کتاب «جهل مقدس» نوشته‌ام که این مرد بزرگ چه زندگی تلخی داشته است. آنچه به هر حال دغدغه‌ی من است همین است که نسل حاضر بداند که چنین نیست که اگر کسی عالِم شد دیگر جهل نمی‌تواند به آستانه‌ی او سر بزند. خیر؛ جهل قدرتی دارد که به نظر می‌رسد که از قدرت علم کمتر نیست. قدرت جهل چنان است که می‌تواند چنین شخصیت‌هایی را به پای دار بکشاند و سر ببرد و قطعه‌قطعه کند. مانند عین‌القضات همدانی که او را به راحتی کشتند.

بحث‌ها درباره‌ی سهروردی همیشه مهم است، اما آنچه من در پاسخ به سؤال «چرا سهروردی؟» می‌توانم بگویم همین است که باید نسل حاضر بیدار باشد و متوجه هیاهوی عامیانه و عوام‌پسندی که ممکن است علیه عالِمی انجام بگیرد، باشد. حالا به انگیزه‌ی افرادی که در رأس قضیه هستند کاری نداریم، اما آن که بالمباشره می‌آید و چنین کارهایی انجام می‌دهد و به عالِمی توهین می‌کند و او را می‌کُشد، می‌تواند ریشه‌ی آن در جهل باشد. اما سؤال دیگر این‌که سهروردی را به چه اتهامی بر سر دار بردند و آن اتهام عوام‌پسندانه که پنجه‌ی خونین جهل در آن بود، چه بود؟ البته بحث مفصلی است. نمی‌خواهم در اینجا همه‌ی فلسفه‌ی سهروردی را بگویم، همین یک نکته را پیش بکشم که اگر شما به فلسفه‌ی اسلامی نظر بیفکنید، مثلاً اگر ابن‌سینا را ببینید و تمام کارهای او را ورق بزنید، در سراسر کارهای فلسفی او مجموعاً بیشتر از چند آیه از قرآن نمی‌بینید. البته چند رساله‌ی تفسیری منتسب به ابن‌سینا هست، اما در کتب فلسفی او، از قبیل شفا، اشارات، نجات، دانشنامه‌ی علایی و امثال این‌ها، آیات قرآن را خیلی زیاد نمی‌بینید.

هر چند مثلاً در اشارات آیه نور را تفسیر کرده که خواجه و فخر رازی هم دنبالش را گرفته‌اند، ولی خیلی محدود است. اما در قرن نهم و دهم هجری ملاصدرا را می‌بینیم که هر صفحه‌ای از کتابش یکی دو آیه قرآن هست و یکی از ارکان فلسفه‌اش قرآن مجید است. استنباط من این است که برداشت‌های فلسفی ملاصدرا از قرآن، دنباله‌روی از کارهای سهروردی است. به نظر من سهروردی آغاز کارش با قرآن بود و برداشت جدیدی از قرآن کرد. حتی می‌توانم بگویم که خلاصه‌ی حکمت الاشراق در همین برداشتی است که کرده است. همین هم باعث قتل او شد؛ اتهامی که عوام او را کافر دانستند. در متن حُکمی که علیه سهروردی داده شده، آن اتهام گنجانده شده است. همه‌ی حکمت الاشراق هم همین یک کلمه است و خیلی هم مهم است و انصافاً آموزنده است. یعنی این نکته دگرگون‌کننده‌ی حکمت است و بنیان حکمت جدیدی است که پیروی ملاصدرا را از سهروردی کاملاً نشان می‌دهد.

در همان صفحات اول حکمت الاشراق، سهروردی آیه‌ی شریفه‌ای که در سوره‌ی تکویر هست، برداشت مهمی کرده است. آیه این است: «به تحقیق او را دیده است در افق مبین، و او نسبت به غیب بخیل نیست». این ترجمه‌ی خیلی ساده از آیه است. ولی چه چیز را دیده است؟ کی را دیده است؟

برداشت سهروردی از آیه‌ی قرآن، بنیان حکمت‌الاشراق است
مفسرین، مفعول آن آیه را جبرییل می‌دانند؛ چون آیه‌ی قبل هم این است. جمله‌ی بعدی: «ما هو الغیب…» را خود پیغمبر می‌گیرند و می‌گویند هر چه به او وحی بشود بخیل نیست و درست می‌رساند و منتقل می‌کند. یعنی رساننده‌ی موفقی است. مرحوم استاد علامه طباطبایی در «المیزان»، که خود او مفسر حکیمی است، این ضمیر را به جبرییل برمی‌گرداند. اما جمله‌ی بعد را مثل مفسرین دیگر تفسیر می‌کند. اما سهروردی از این آیه برداشتی می‌کند که بنیان حکمت‌الاشراق است. ایشان می‌گوید: پیغمبر عقلِ فعال را در افق دیده است. اما برداشت دوم مهم‌تر است. می‌گوید: عقلِ فعال بخیل نیست که علوم را به پیغمبر اسلام اختصاص بدهد. او این گونه تفسیر می‌کند. یعنی عقلِ فعال این گونه نیست که فقط به افراد خاصی علم بدهد. همه‌ی انسان‌ها می‌توانند به عقلِ فعال متصل بشوند و علوم را بگیرند. فکر می‌کنم مخاطبان عرض من را گرفتند.

فرق حکمت اشراق با حکمت‌های دیگر این است که سهروردی می‌گوید انسان می‌تواند قلب و دل و باطنش را با تصفیه و تزکیه رشد بدهد؛ به گونه‌ای که به عقلِ فعال متصل بشود. هنگامی که به عقلِ فعال متصل شد می‌تواند علوم را دریافت کند. حکمت‌های دیگر این گونه نیستند: درس خواندن و مسیر می‌خواهد. تکامل نفسانی گرفتن حکمت از دریای غیب، یعنی از عقلِ فعال، تئوری حکمت‌الاشراق است و حرف جناب سهروردی همین است. این را هم می‌گوید که عقلِ فعال بخیل نیست که فقط علم را به پیغمبر اختصاص بدهد و دیگران محروم باشند. حالا این حرف یعنی چه؟

حرف سهروردی کاملاً درست و مشروع است. او امکان این قضیه را مطرح می‌کند که یک انسان می‌تواند با اتصال به عقلِ فعال، علومی را دریافت کند. اما عوام‌الناس که می‌خواستند چماقی علیه این بزرگوار درست بکنند که همان چماق جهل بود و به آن رنگ و لعاب قدسی بدهند (معنای «جهل مقدسی» که من مطرح کرده‌ام همین است)، گفتند که این شخص می‌خواهد بگوید که نبوت به پیغمبر ختم نشده و افراد دیگر هم می‌توانند پیغمبر بشوند! در حالی که به هیچ‌وجه سهروردی این مطلب را نمی‌خواهد بگوید. او امکان عقلی‌اش را گفته و وقوع خارجی این قضیه را. اصلاً چنان ادعایی ندارد. تنها می‌گوید که این قضیه امکان عقلی دارد. برداشتش از قرآن را هم برهانی کرده است. به هیچ‌وجه نگفته است که نبوت ختم نشده است. گرفتن علوم از دریای غیب که فوری نبوت نمی‌شود. رسالت و نبوت شرایط دیگری دارد. اما گرفتن علوم از طریق کشف و شهود، مطلب دیگری است. حرف سهروردی این بوده است، اما اگر محاکمه‌اش را بخوانید خلاصه‌اش به همین حرف برمی‌گردد و او را محکوم کردند که تو منکر ختم نبوت هستی.
امروز معرفی سهروردی و یا امثال عین‌القضاه همدانی یا شخصیت‌هایی در علم کلام، مثل فقهای بزرگ شیعه مثل شهید اول و شهید ثانی، کمک می‌کند تا بفهمیم قدرت جهل چقدر زیاد است. انسان باید خودش مواظب باشد که در مقابل سر و صدای افرادی که با رنگ و لعاب دین، جهل را تزریق می‌کنند به مغزهای ما، بمباران فکری نشود. آن‌ها می‌خواهند ما را مستضعف واقعی بکنند و دست‌شان را به خون این‌ها آغشته کنند.

منظومه‌ی فکری سهروردی منسجم و سازماندهی‌شده است
دکتر نجفقلی حبیبی: فرصتی است در محضر اساتید بزرگوار که با تاسیس «موسسه‌ی حکمت سهروردی» به کارهای جدی‌تری درباره‌ی سهروردی بپردازیم. در واقع سهروردی دومین فیلسوف جهانی اسلام است. او در شهر سهرورد متولد شده و این شهر امروز هم در مرکز ایران قرار دارد. سهروردی مثل ابن‌سینا نیست که حالا کسانی در این‌سو و آن‌سو مدعی او هستند. درباره‌ی سهروردی نمی‌توانند چنین ادعایی بکنند. او یک ایرانی خالص است و آثارش را که به عربی و فارسی نوشته بسیار مهم هستند که باید بررسی بشوند. به هر حال، این فرصتی است برای بحث و بررسی راجع به سهروردی توسط دانشمندان داخلی و خارجی که بتوانند انگیزه‌های خوبی را برای ارتقاء معنوی جوانان ما در حوزه‌ی فلسفه و اندیشه‌ی اسلامی و ایرانی فراهم کنند.
از مزایای فلسفی سهروردی یکی این است که در روزگاری که تفرع و تشّدد دیدگاه‌ها به جامعه آسیب می‌زد، او به عنوان یک فیلسوف، تمام کوشش خود را برای تلفیق اندیشه‌ها و نزدیک کردن و تقریب اندیشه‌های فیلسوفان و متفکران، از زمان قدیم تا زمان خودش، به کار بُرد. کوشش او بسیار بسیار ارزشمند است. یعنی او سعی می‌کند که اسلام و افلاطون و ارسطو و حکمای ایران را همه در یک قالب و یک مجموعه‌ی فکری بسیار منسجم و سازماندهی قرار بدهد. به همین دلیل است که می‌بینیم همانطوری که از فیلسوفان یونان و اندیشمندان غرب سخن می‌گوید، از فیلسوفان و اندیشمندان و شخصیت‌های ایرانی و اسلامی نیز بحث می‌کند. یعنی همه‌ی این‌ها را در یک منظومه‌ی سازماندهی شده قرار می‌دهد تا وحدتی را به وجود بیاورد. چون می‌داند که جامعه با تفرق بیشتر آسیب می‌بیند. بنابراین او اندیشه‌ای الهی دارد. البته کسانی از او سوء‌استفاده کردند و عامل تفرقه شدند. سهروردی کوشش می‌کند بین همه‌ی جریان‌های فکری وحدت به وجود بیاورد.

می‌دانیم که فلسفه‌ی یونان از طریق ترجمه به دست مسلمانان رسید. افلاطون و ارسطو و امثال آن‌ها مهم هستند. از طرفی ایران در یک مقطع تاریخی با اندیشه‌هایی که دارد، از قبیل زرتشت و دیگران، خیلی مهم است. شاهنامه‌ی فردوسی قبل از سهروردی منتشر شد. بنابراین شخصیت‌های بسیار بزرگ و معنوی‌ای در شاهنامه مطرح شده‌اند. سهروردی همه‌ی این‌ها را تلفیق می‌کند و در یک مجموعه‌ی واحدی قرار می‌دهد. او یک نظم فکری ثابت، از قدیم تا زمان خودش سازماندهی و بیان می‌کند و چنین می‌گوید که آن تفرقه‌ها ناشی از کج‌فهمی‌هاست؛ وَ الا زرتشت و اندیشه‌های ایرانی و یونانی و اسلام تعارضی با هم ندارند. کتاب‌های سهروردی را که نگاه می‌کنید می‌بینید که از همه‌ی آن‌ها نام می‌بَرد. از بزرگانی چون زرتشت و کیخسرو نام می‌برد تفسیری که او از عروج کیخسرو بیان می‌کند البته لطیف‌تر از تفسیر فردوسی در شاهنامه است. فردوسی در شاهنامه می‌گوید که کیخسرو خانواده‌اش را جمع کرد و صحبت‌هایی کلی کرد و بعد رفت. اما سهروردی این طور بیان نمی‌کند. از مرتبه‌ی عروج سخن می‌گوید که یک مفهوم بسیار قوی معنایی دارد. به هر حال در تلفیق اندیشه‌های ایرانی و یونانی و آیات قرآن، سازماندهی منظمی نشان می‌دهد. تقریباً این روش را در تمام کتاب‌های او می‌توان دید. البته در رساله‌های کوچک‌تر این‌ها را بیشتر بررسی کرده است. ولی در مجموع حکمت‌الاشراق را که مهمترین متن فلسفی اوست، این‌ها را دارد.

یکی دیگر از خصوصیاتی که در آثار سهروردی می‌توان دید پند و اندرزهایی است که برای زندگی افراد در آخر تمام کتاب‌هایش بیان می‌کند؛ به‌خصوص برای دانشمندان. به آن‌ها می‌گوید که نگویید یک عمر زحمت کشیدیم و دانش اندوختیم و کتاب نوشتیم و حالا وقت استراحت است! به هیچ‌وجه من‌الوجوه چنین نیست و باید بیشتر کار و تلاش کنید. این تعلیمات اجتماعی سهروردی قابل توجه است که باید در فرصت‌های بیشتری بحث و بررسی بشود. امیدوارم «موسسه‌ی حکمت سهروردی» و تلاشی که برادر بزرگوارمان جناب محمدخانی برای انعکاس این اندیشه‌ها انجام می‌دهد، بتواند کمک بکند که نسل جوان ما هم با اندیشه‌های سهروردی انس پیدا کند؛ و نیز با فیلسوفان به عنوان بنیان‌های اجتماعی خودش.

سهروردی دچار غربت غربیه شده است
دکتر غلامرضا اعوانی: سهروردی شخصیتی است که به غربت غربیه دچار شده و امیدواریم از این غربت غربیه بیرون بیاید.
حکمت اشراق یکی از سه چهار مکتب در جهان اسلام است. ما در جهان اسلام مثل غرب مکاتب نداریم. در جهان اسلام بیشتر ازچند مکتب نداشته‌ایم: مکتب مشاء، مکتب اشراق و مکتب حکمت متعالیه. البته اگر حکمت عرفان نظری را اضافه کنیم، می‌شود چهار مکتب. شناخت مکتب دارای اهمیت، مخصوصاً در جهان امروز، برای حل مسائل فوق‌العاده مهم است. اما استفاده‌ای از آن به عمل نمی‌آید.

برای آن که بدانیم اهمیت مکاتب در چیست باید اشاره کنیم که غزالی ۴۵ سال پیش از سهروردی فوت کرده بود. غزالی با نوشتن کتاب‌هایی مثل «المنقذ من الضلال» و «تهافت‌الفلاسفه» و یا «فیصل‌التفرقه»، تقریباً فلاسفه را تکفیر کرده بود و راه را راهِ عرفانی می‌دانست. از طرف دیگر سهروردی معاصر ابن‌رشد در غرب بود. این دو دقیقاً هم زمان بودند. یعنی فوت سهروردی هفت سال پیش از ابن‌رشد بوده است. ابن‌رشد احیاء‌کننده‌ی ارسطو بود و قائل بود که خداوند عقل را فقط در ارسطو آفریده و با ابن‌سینا مخالف بود که چرا مسائلی را که ارسطو اضافه کرده، آورده است. بنابراین غرب وارث ابن‌رشد بود. شیوع ابن‌رشد باعث شد که حکمت به دلایلی که در این جا قابل بحث نیست، در غرب (خاصه با نظریه‌ی حقیقت مضاعفی که ابن رشدیان مطرح کردند) دین از حکمت و همچنین فلسفه از حکمت جدا بشود. بنابراین در این جا کسی که فلسفه را هم از غزالی که فلسفه را کلاً تخطئه کرده بود و هم از جزم‌گرایی ابن‌رشد، نجات داد، سهروردی بود که با تاسیس حکمت اشراق، حکمت را احیاء کرد. پس ما نباید خواجه‌نصیر را احیاءکننده‌ بدانیم، بلکه به معنای دقیق سهروردی با تاسیس حکمت اشراق، احیاء‌کننده‌ی حکمت است.

سهروردی می‌گوید که علم، وقفِ یک قوم نیست
در حکمت ارسطویی، ارسطو اعتقاد داشت که فلسفه فقط یونانی است. امروز هم تمام کتاب‌های فلسفه‌ی غرب این را می‌گویند. اتفاقاً سهروردی نظریه‌ی ارسطو را مطرح کرده که در تاریخ فلسفه بسیار اهمیت دارد. او در اول کتاب حکمت‌الاشراق که در واقع خلاصه‌ی حکمت است، می‌گوید: هر نفسی که طالب باشد، بهره‌ای از نور الهی حکمت دارد (کمتر یا بیشتر). از طرفی نظریه‌ی ارسطو را رد می‌کند و می‌گوید: علم، وقف یک قومی نیست که در غیر آن قوم باب ملکوت بسته شده باشد. از طرفی دیگر می‌گوید خداوند جوادِ مطلق است. یعنی خداوند بُخل ندارد که این را از ملت‌ها دور کند؛ بلکه وجود داده و با حکمت آنها را هدایت می‌کند. بنابراین لازم نیست تاریخ منتظر یونانی بماند تا آن را احیاء کند.
سهروردی فلسفه را عمق داد. با این عمق، فلسفه دگرگون شد. گفت بالاتر از حکمت‌بحثی، حکمت ذوقی و شهودی است. حکمت‌بحثی که ارسطوییان نهایت حکمت می‌دانستند، اما او حکمت ذوقی را نهایت حکمت می‌دانست. ذوقی و شهودی یا کشفی، مثل عرفان است. یعنی انسان را که تنها متکی به تصور و تصدیق می‌دانستند، انتزاع می‌کند. می‌گوید فقط علم انتزاعی نیست که با تصور و تصدیق باشد، بلکه بالاتر از آن علم ِ ذوقی و شهودی و کشفی است. یعنی علم ِدیدن است. شهود حقایق است و در نهایت به علم‌الیقین می‌رسد. اگر آتش را ببینید، دیگر نیازی به استدلال نیست. بنابراین، این همان نظریه‌ی افلاطون است که ما باید از علم‌الیقین به عین‌الیقین و از عین‌الیقین به حق‌الیقین برسیم.

سهروردی همه‌ی عرفان اسلامی را دارای حکمت ذوقی و متأله می‌داند و حکیم بحثی را متأله نمی‌داند. از نظر او غایت حکمت، جمع بین حکمت بحثی و حکمت ذوقی است. چنان که افلاطون را امام‌الحکماء می‌داند و می‌گوید در او حکمت تعقلی و ذوقی و کشفی هست. سهروردی خمیره‌ی ازلی و حکمت را «عتیقه» می‌داند. می‌گوید که در کتاب حکمة‌الاشراق علم حقایق را به ودیعت نهادیم و در آن حکمت عتیق (یعنی حکمتی که از دیرباز و اول خلقت وجود داشته) نهاده‌ایم و مهم این است که اختصاص به یونان ندارد. می‌گوید تمام بزرگان هند و فارس و بابِل و تمام تمدن قدیم و حکمای یونان تا افلاطون (نه بعد از افلاطون) دارای این حکمت بوده‌اند. ولی ارسطو، نه. ارسطو حکمت را دگرگون کرد. یعنی حکمت الهی و تعلقی به حکمت تصوری و تصدیقی و بحثی تبدیل شد. این خیلی خیلی مهم است. بنابراین سهروردی دامنه‌ی حکمت را به کل تاریخ بسط داده است.
سهروردی در همه‌ی کتاب‌هایش حکمت ذوقی و حکمت بحثی را تکرار می‌کند. برای این که حکمتی را در مبادی تاسیس کند. پس آن مبادی را باید همیشه تکرار کند. متاسفانه به این مبادی اصلاً توجه نشده است. من این مبادی را به طور خلاصه توضیح می‌دهم.
اولاً حکمت اشراق مبتنی بر قاعده‌ی نور و ظلمت است. اگر حکمت بحثی دائر بر تصور و تصدیق است، حکمت ذوقی مبتنی بر نور و اشراق است. قاعده‌ی نور یعنی ظهور. عالم مبتنی بر نور و ظهور است. سهروردی نور و ظهور را تعریف می‌کند. نور ظاهر به نفس است اما همه چیز را هم ظاهر می‌کند. نوری که فی‌نفسه و به‌نفسه باشد، نفس انسان است. او نور فیزیکی را به نور ملکوتی می‌رساند. ما به خودمان علم حضوری داریم. این علم حضوری گره‌گشای خیلی از مسائل امروز است. بنابراین آن جوهری که در ظاهر نفس است، نفس انسان است و این نفس متعلق به اجسام نیست بلکه متعلق به عالم ملکوت است. نفس ما مخلوق است و علتی دارد. همه‌ی این‌ها می‌رسد به نورالانوار. پس خداوند را به عنوان نور معرفی می‌کند.

حکمت اشراق علاوه بر تکمیل علم تصور یا تصدیقی، مبتنی بر تزکیه و تصفیه نفس است. عقل وقتی عقل محض می‌شود که از نفسانیت رهایی پیدا کند. از خصوصیات دیگر حکمت اشراق این است که مبتنی بر رمز است. یعنی نور در مراحل مختلف، هم در عالم ناسوت و هم عالم ملکوت، در عوالم حضور دارد. بنابراین مبتنی بر رمز و تمثیل است. از این بابت تمام رسائل سهروردی مبتنی بر رمز و تمثیل است. این، کلید حکمت اشراق است. اما در حکمت بحثی از رمز خبری نیست.

از طرف دیگر، مسئله‌ای که خیلی مهم است، فرشته‌شناسی است. در دنیای امروز فرشته جایی ندارد. در حالی که بحث فرشته‌شناسی در حکمت‌های قدیم بوده است. سهروردی فرشته‌شناسی را اصل حکمت می‌داند. او می‌گوید که جسم اقتضای کیفیت ندارد. این می‌رسد به ملکوت اشیاء. او فرشته‌شناسی ایران باستان را می‌آورد. این را به تبویب و بسیار دقیق بیان کرده است. او مُثُل افلاطونی را با فرشته‌شناسی ایران باستان بحث می‌کند و به ایران باستان بسیار توجه دارد. سهروردی حتماً به متون دسترسی داشته یا خودش زبان پهلوی می‌دانسته است.
سهروردی مسئله‌ی غربت غربیه را هم مطرح می‌کند و این که آدم باید به وطن اصلی خودش بازگردد. خلاصه این که سهروردی حکیمی است که باید او را از نو بشناسیم. این مسئله در جهان امروز بسیار اهمیت دارد. جهان امروز به حکمت سهروردی نیاز دارد و می‌تواند گره‌گشای بسیاری از مسائل فلسفی و معنوی باشد.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  جامی چه مواجهه عملیاتی با مسئله جنگ و صلح داشته است؟

گزارش درس‌گفتار «جنگ و صلح در اندیشه‌ی جامی»

  بن‌مایه‌های اندیشه‌ی جامی درباره‌ی زنان

گزارش درس‌گفتار «‌زن‌ستیزی در آثار جامی»

  ترجمه‌ منظوم از ابن فارض منتسب به جامی نیست

گزارش «بررسی سبک‌شناختی ترجمه‌ای منظوم از تائیه‌ی کبری (سروده‌ی ابن فارض) منتسب به نورالدین عبدالرحمن جامی»

  تصویرسازی از زنان در تاریخ ایران چگونه بوده است؟

گزارش درس‌گفتار «بررسی سیمای زن از نگاه جامی»

  روند گسترش به شرق و پذیرش آثار جامی در چین

گزارش درس‌گفتار «جامی در چین»