ایران کتاب: سرنوشت آثار ناتمامِ نویسندگانی که قبل از کامل کردن اثر خود از دنیا میروند، چه میشود؟ آیا آن آثار در گوشهای خاکگرفته فراموش میشوند، یا به انتشار میرسند و در مقابل دیدگان جهان قرار می گیرند—حتی اگر این کار برخلاف خواستهی خود نویسنده بوده باشد؟
این اتفاق بارها و بارها در طول تاریخ ادبیات جهان رقم خورده و نویسندگان برجستهی زیادی بودهاند که نسخههای ناتمام آثارشان پس از مرگ آنها، پیدا و منتشر شده است؛ و با این که در طول تاریخ، برخی نویسندگان از نزدیکان خود خواستهاند که آثار ناتمام آنها را از بین ببرند، اما انجام این کار در بسیاری از اوقات به معنای محروم کردن دنیا از گنجینهای ادبی بوده است. در این مطلب به چند نمونه از آثار ناتمام نویسندگان برجسته و پرطرفدار می پردازیم—آثاری که دریچهای جدید را رو به افکار و تخیلات نویسندگان موردعلاقهی ما میگشایند.
«ناباکوف» قبل از مرگ خود در سال ۱۹۷۷، دستنوشتهای ناتمام از کتابی را از خود بر جای گذاشت که نامش را به شکل موقت، «خاستگاه لورا» گذاشته بود. در سال ۲۰۰۸، «دمیتری»، پسر «ولادیمیر ناباکوف»، آشکار کرد که پدرش در خواب به ملاقات او آمده و اجازهی انتشار کتاب را به او داده است. طبق گفتههای «دمیتری»، «ولادیمیر ناباکوف» در یک رویا به او گفته است: «این ماجرا خیلی طولانی شده است. کتاب را منتشر کن.»
«دیکنز» تا زمان مرگ خود در سال ۱۸۷۰، تنها شش عنوان از دنبالههای پرتعدادِ مورد نظرش را از جهان خیالیِ «راز ادوین درود» کامل کرده بود. متأسفانه، مرگ «دیکنز» به این معنا بود که مخاطبین هیچ وقت نمیتوانستند از هویت قاتل داستان مطلع شوند. اما این ماجرا میتوانست به گونهی دیگری رقم بخورد: «دیکنز» سه ماه پیش از مرگ، نامهای را برای «ملکه ویکتوریا» فرستاد و در آن گفت که میتواند بخشهایی از داستان را پیش از این که سایرین آن را بخوانند، برای ملکه افشا کند. «ملکه ویکتوریا» اما این پیشنهاد را نپذیرفت و به همین خاطر، اکنون نمیدانیم که «دیکنز» ممکن بود چه اطلاعاتی را در مورد داستانش برملا کند. البته این موضوع باعث نشده است که نویسندگان دیگر، از نوشتن دنبالهها و خلق اقتباسهای مختلف از این مجموعه دست بکشند.
«کاپوتی» در سالهای پایانی زندگی خود بارها گفته بود که در حال خلق کتابی به نام «دعاهای مستجاب» است. درحقیقت او قرارداد این کتاب را تنها دو هفته پیش از انتشارِ کاملاً موفقیتآمیزِ کتاب «به خونسردی» امضا کرده بود. «دعاهای مستجاب» اما علیرغم تعویقهای مکرر و پیشپرداختی قابلتوجه، هیچ وقت کامل نشد. «کاپوتی» در سال ۱۹۷۱ در مصاحبهای این کتاب را «رمان پس از مرگ» خود نامید و گفت: «یا من آن را از پا در میآورم، یا این کتاب مرا از پا در خواهد آورد.»
درنهایت، چهار فصل از کتاب «دعاهای مستجاب» در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ به انتشار رسید، اما با پیامدهایی فاجعهبار: کتاب، شرحی نسبتاً دقیق از سبک زندگی افراد ثروتمند و مشهوری بود که بسیاری از آنها، دوستان خود «کاپوتی» بودند. اغلب دوستان «کاپوتی» که از افشای زندگی خصوصی خود در این کتاب شوکه شده بودند، ارتباط خود را با او قطع کردند. «کاپوتی» پس از این اتفاق، به دلیل افسردگی به استفادهی افراطی از مخدر و الکل روی آورد و به عقیدهی بسیاری، هیچ وقت نتوانست از آن رهایی یابد.
«انهاید» که شعری حماسی مربوط به سالهای پس از «جنگ تروآ» است، به خاطر مرگ «ویرژیل» در سال ۱۹ پیش از میلاد ناتمام باقی ماند. «ویرژیل» طبق سنتها درخواست کرده بود که دستنوشتههایش سوزانده شود، اما «امپراتور آگوستوس» دستور داد که آثار ادبی او، با کمترین تغییرات ممکن، به چاپ برسد.
«کامو» در حال خلق یکی از واقعگرایانهترین و شخصیترین آثارش بود اما تصادفی مرگبار در سال ۱۹۶۰، همه چیز را تغییر داد. کتاب «آدم اول» بر اساس دوران کودکی خود «کامو» در الجزایر شکل گرفته است و به کاوش در موضوعاتی همچون استعمار، روابط خانوادگی و سیاست میپردازد. دختر «کامو» نسخهی خطیِ این اثر ناتمام را آمادهی چاپ کرد و کتاب «آدم اول» سرانجام در سال ۱۹۹۴ انتشار یافت.
«تواین» تا زمان مرگ خود در سال ۱۹۱۰، سه دستنوشتهی ناتمام از سه داستان متفاوت اما مرتبط را از خود بر جای گذاشت: «سرگذشت شیطان جوان»، «کوهراه مدرسه» و «شماره ۴۴، غریبه اسرارآمیز». زندگینامهنویس «تواین»، «آلبرت بیگلو پِین»، این سه داستان را در سال ۱۹۱۶ در کتابی به نام «غریبه اسرارآمیز» در هم آمیخت؛ اثری که بیشتر بر اساس داستان «سرگذشت شیطان جوان» شکل گرفته بود اما پایانبندیِ داستان «شماره ۴۴، غریبه اسرارآمیز» را رائه میکرد. در دهه ۱۹۶۰ اما نسخهای دیگر منتشر شد که شباهت بیشتری با نسخهی اصلیِ نوشته شده توسط «تواین» داشت. این داستان تاریک و رویاگونه اکنون، آخرین اثر برجسته «مارک تواین» در نظر گرفته میشود.
اگر به خاطر دوست و همکار «کافکا» یعنی «مکس براد» نبود، امروز بخش بسیار کوچکی از آثار «فرانتس کافکا» را در اختیار داشتیم. «کافکا» در زمان حیات، آثار اندکی را به انتشار رساند و در زمان مرگش در سال ۱۹۲۴، سه رمان بزرگ خود یعنی کتابهای «محاکمه»، «قصر» و «آمریکا» را ناتمام باقی گذاشت. او از «براد» درخواست کرد که آثارش را از بین ببرد اما «براد»، خواستهی دوستش را به انجام نرساند.
به نظر «ک.» چنان نمود که انگار عاقبت، آن مردم، همه رابطه هاشان را با او گسیختهاند و انگار حالا او به راستی آزادتر از پیش بود، و مختار بود اینجا در این محل که معمولاً برایش ممنوع بود، تا هر وقت که دلش بخواهد منتظر بماند، و چنان آزادی به دست آورده بود که هیچکس دیگری در به دست آوردن آن کامیاب نشده بود. و انگار هیچکس جرأت نداشت به او دست بزند یا براندش یا حتی با او حرف بزند. ولی—این باور دستکم به همان اندازه نیرومند بود—انگار همانگاه هیچ چیز بیمعناتر، هیچ چیز نومیدانهتر از این آزادی، این انتظار، این آسیبناپذیری نبود.»—از کتاب «قصر» اثر «فرانتس کافکا»
«همینگوی» کار برای خلق داستان «باغ بهشت» را در سال ۱۹۴۶ آغاز کرد و تا زمان مرگ خود در سال ۱۹۶۱، به شکل ناپیوسته و در مقاطع مختلف به خلق آن پرداخت. اما علیرغم ناتمام ماندن کتاب، این اثر در سال ۱۹۸۶ و پس از تغییرات و حذفیات فراوان به چاپ رسید. برخی از پژوهشگران اعتقاد دارند «همینگوی» با خلق این کتاب در حال حرکت در مسیر ادبی جدیدی—هم از نظر سبک و هم محتوا—بود اما حذفیات و تغییرات گستردهی صورت گرفته در کتاب، مخاطبین را از آشنایی با این مسیر جدید در آثار «همینگوی» محروم کرد.
نویسنده برجسته روس، «نیکلای گوگول»، بخش عمدهی قسمت دوم شاهکار خود یعنی کتاب «نفوس مرده» را ناتمام باقی گذاشت. گفته میشود که «گوگول» تنها چند هفته قبل از مرگ خود، بخشی قابلتوجه از قسمتهای کاملِ داستانش را سوزاند. کتاب «نفوس مرده» اکنون با جملهای ناتمام به پایان میرسد، اگرچه پژوهشگران نظرات مختلفی دربارهی این موضوع دارند که آیا «گوگول» بهعمد این کار را انجام داده است یا خیر.
یکی از مهمترین رمانهای اروپایی در قرن بیستم، به خاطر مرگ نویسندهی اتریشی خود در سال ۱۹۴۲ ناتمام ماند. «روبرت موزیل» بیش از بیست سال به خلق این داستانِ سه جلدی پرداخت و درنهایت متنی را به وجود آورد که حدود دو هزار صفحه میشد. دو جلد نخست در دهه ۱۹۳۰ به انتشار رسید و جلد آخر نیز پس از مرگ «موزیل» و با کمک همسرش «مارتا» چاپ شد. با این که کتاب «مرد بدون خاصیت» نتوانست توجهات چندانی را در زمان حیات «موزیل» برای او به ارمغان آورد، اما این کتاب اکنون یکی از مهمترین آثار در «مدرنیسم ادبی» در نظر گرفته میشود.
«فیتزجرالد» در سالهای پایانی زندگی اسرارآمیز، نوآورانه و جنجالبرانگیز خود، در «هالیوود» کار میکرد. گفته میشود او علاقهی چندانی به این کار نداشت اما این تجربه بدون تردید، الهامبخش خلق آخرین اثر او یعنی کتاب «آخرین قارون» (یا «عشق آخرین قارون») شد که شرحی تقریباً وفادار به واقعیت از زندگیِ تهیهکنندهی مطرح فیلمهای سینمایی، «اروینگ تالبرگ»، بود. «فیتزجرالد» هفده فصل از سی و یک فصل مقرر را پیش از مرگ خود در سال ۱۹۴۰ کامل کرد. درنهایت، کتاب «آخرین قارون» توسط دوست «فیتزجرالد»، «ادموند ویلسون»، ویرایش شد و یک سال پس از مرگ نویسنده به چاپ رسید.
«آستن» در شش ماه پایانی عمر خود، شروع به خلق کتاب «ساندیتون» کرد؛ داستانی که به زندگی روستاییان ساکن در محلهای همنام با عنوان کتاب میپردازد. متأسفانه، «جین آستن» فقط توانست دوازده فصلِ نخستِ این کتاب را کامل کند. از آن زمان تا کنون، نویسندگان متعددی تلاش کردهاند داستان این رمان را به سبک منحصربهفرد و تأثیرگذار «آستن» کامل کنند.
کرونا بیماری پستمدرن در گفتار فیلسوف ایرانی
یوسا دو بار به توصیه دو ناشر دست به معرفی بهترین آثار ادبیات جهان زد که برخی از آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شدهاند.
تعداد بسیار زیادی از نویسندگان، در طول زندگی خود با افسردگی مواجه بودهاند. برخی پژوهشگران اعتقاد دارند شخصیتهای خلاق، آسیبپذیریِ بیشتری در مقابل افسردگی دارند.
سعدی با تعریف دقیق فضایل اخلاقی و جایگاه هر عضو در بدن جامعه، بنیانی نظری برای توسعه نهادی فراهم آورده که امروز نیز میتواند راهنمای عملی باشد.
هوش یعنی توانایی تحلیل اطلاعات، یادگیری از تجربهها، و تصمیمگیری بر اساس دادهها. هوش مصنوعی در این زمینهها، به سطحی بیسابقه رسیده است.