انجمن جامعهشناسی ایران: آمارهایی درباره مهاجرت یا میل به انجام آن درمیان ایرانیان، به شکل تکرار شوندهای منتشرمی شوند. این آمارها متمرکز بر مهاجرت به معنای انتخاب یک مقصد جدید درخارج از کشور برای تحصیل، کار یا زندگی هستند. نظر سنجیهای مختلف دادههای متفاوتی درباره میل به مهاجرت منتشر میکنند والبته گذر زمان نیز در تغییر این میل تاثیرگذار است. برای مثال مرکز رصد فرهنگی کشور میل به مهاجرت در میان مردم را در مرداد ۱۴۰۲ عددی بین ۲۴ تا ۲۸ درصدبرآوردکرده است، درحالی که سایت تابناک از قول صالحی امیری، وزیر ارشاد دولت روحانی، درفروردین ۱۴۰۳ بیان میکند که نظرسنجیها حاکی از تمایل ۶۰ درصدی ایرانیان به مهاجرت است. مدیر رصدخانه مهاجرت ایران درسال ۱۴۰۲ نیز عدد ۶۰ درصد را برای ایرانیانی که برای مهاجرت برنامه ریزی یا اقدام کردهاند ذکر کرده است. در پژوهشی متاخر، محمد فاضلی و بهرام صلواتی در مطالعه خود که مبتنی براستفاده از پرسش نامههای اینترنتی است به این نتیجه رسیدهاند که فقط ۱۶ درصد پاسخگویان به مهاجرت فکر نمیکنند. آنها همچنین از افزایش تعداد دانشجویان ایرانی خارج از کشور به ۱۱۰ هزار نفرسخن می گویند و افزایش در شیب تمایل به مهاجرت را طی سالهای اخیرمورد تاکید قرار میدهند. ازآشفتگی های آماری که پدیده رایجی در فضای بررسیهای مربوط به پدیدههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران است که بگذریم، روشن است که مهاجرت به دغدغه جمع قابل توجهی از مردم بدل شده است. جمعی از این افراد (که تعداد آنها به طور مداوم رو به فزونی بوده است) موفق میشوند که این تمایل را به تصمیم بدل کنند و بخشی از تصمیم گیرندگان نیز موفق میشوند تصمیم خود را عملی کنند و درکشوری دیگر اقامت گزینند یا به تابعیت آن کشور درآیند (به احتمال تعداد این افراد زیر ده درصد جمعیت افرادی است که تمایل به مهاجرت دارند) والبته کسانی نیز در انجام تصمیم خود کامیاب نمیشوند. گروهی از موفق شوندگان نیز بعد از مهاجرت در فکر بازگشت هستند و رجعت به ایران را برمی گزینند که تعداد آنها البته قابل توجه نیست (بنا بربرخی برآوردها، حدود ۳ درصد مهاجران ایرانی به کشور بازمی گردند که نسبت به مهاجران دیگر کشورها مانند چین و هند رقم بسیار اندکی است). این نوشتار اما بیشتر در مورد کسانی است که تمایل آنها به تصمیم منجر نمیشود یا تصمیم آنها به دلایل مختلف به مرحله عمل و تحقق درنمی آیدو لذا مهاجرت به عنوان یک میل در آنها تداوم مییابد وگاه روندی فزون یابنده وگاه کاهنده مییابد (پدیده میل سرکوب شده به مهاجرت). این افراد واجد تجربیاتی میشوند که میتوان حداقل در موارد ۱ تا ۴ به شرح زیر آنها را دسته بندی کرد. مورد پنجم درمورد افرادی است که مهاجرت را به مرحله تصمیم و اجرا رساندهاند و درآن توفیق یافتهاند.
۱-زندگی در رویاء: من دوست دارم مهاجرت کنم اما این اقدام به اندازهای بزرگ و مهیب است که ترجیح میدهم صرفاً به آن فکر کنم. این روایت مربوط به زندگی افرادی است که حسرت بار به مزایای مهاجرت میاندیشند ولی فاقد اراده یا امکان برای تصمیم گیری نهایی درمورد انتخاب آزادانه ماندن/رفتن هستند.
۲-زندگی در تردید: اگر بر دوگانه ماندن/رفتن چیره شده باشید و وارد مرحله تصمیم گیری در مورد مهاجرت کردن/نکردن شده باشید واولی را به نفع دومی کنار گذاشته باشید، با هر واقعه ناخوشایندی در زندگی شخصی یا خانوادگی یا اجتماعی، بار دیگر درمورد تصمیم خود دچار تردید میشوید.
۳-زندگی در اضطراب: اگر تصمیم به مهاجرت گرفتهاید به سرزمین اضطرابهای متنوع قدم میگذارید ووارد مرحله گذار از زندگی اینجایی به زندگی آنجایی میشوید. دسته بندی انواع این اضطرابها و شدت و تاثیر آنها بر افراد مختلف موضوع این نوشته نیست اما شایسته پژوهش و بررسی است.
۴-زندگی ناکام: اگر تصمیم شما به مهاجرت محقق نشود بار یک شکست همواره بر روان و ذهن شما سنگینی میکند. شما کماکان میتوانید یک ایرانی باشید که مترصد مهاجرت است اما ترس شکست میتواند موانع بیشتری نسبت به قبل در مسیر تصمیم گیری و اقدام شما ایجادنماید.
۵-زندگی مهاجر در واقعیت: آن که مهاجرت میکند ازاین که کامیاب شده است تا تصمیم خودرا محقق سازد خوشحال است اما اکنون با واقعیتهایی خوشایند/ناخوشایندی مواجه میشود که درباره آنها کمتر شنیده است و خوانده است. ادبیات مهاجرت حاصل روایت مندی این تجربیات است که از گذشته تا به امروز به شکل مداوم بر حجم و کیفیت آن افزوده شده است وباید در مطالعات مربوط به مهاجرت به آنها توجه کرد.
نتیجه گیری: با درنظر گرفتن روندهای فزاینده میل به مهاجرت، جامعه ایران به “جامعه مهاجران” تبدیل شده است. به جزافرادی که دردسته پنجم قرار میگیرند، ما با انسانهایی سروکار مییابیم که همگی وارد سطحی از “مهاجرت درونی” شدهاند. آنها میتوانند در برابر جامعه و رویدادهای آن نقشهای متنوعی همچون تماشاگر، بی تفاوت، ستیزه جو، منزوی، ملامت گر، الکی خوش، دم غنیمت شمار، فرصت طلب یا جستجوگر سواری مجانی، سرگردان، مسافر، ودرنهایت ماجراجو برعهده گیرند. در همه این نقشها یک ویژگی وجود دارد: امیدواری حداقلی به بهبود شرایط زندگی اجتماعی. اگر چنین باشد ایران برای ایرانیان دیگر “سکونت”گاه و “خانه”نیست، بلکه اقامتگاهی موقت است که روابط اجتماعی در آن صرفاً به طورناپایدار وبه لحاظ زمانی درکوتاه مدت قابل شکل گیری است. لذا مسئله مسکن (بد مسکنی وفقدان دسترسی به خانه درایران به لحاظ عینی)، قابل تحویل به مسئله مهمتری میباشد که همان احساس ذهنی بی خانمانی است که در آن، این افراد افق روشنی برای زندگی آینده متصور نیستند. برای دوام آوردن دراین شرایط، سیاست زندگی رایج مبتنی بر دلخوشی های کوچک، ابداعی و نامنظم است که انرژی حرکت را از یک منزل به منزل گاه نزدیک بعدی میسر میسازد. سیاست زندگی مبتنی بر روزمرگی البته انعطاف پذیر و سیال است اما فاقد الگوهای تثبیت شدهای است که نظم اجتماعی را امکان پذیر سازد. ازاین منظر، اپیدمی شدن احساس جمعی بی خانمانی هشداری برای آینده سرزمینی “ایران” به مثابه خاستگاه، خانه، وطن وغیره است. به روشنی میتوان گفت در چنین وضعیتی، مسئله امروز ما باید درقالب بقاء، ضرورت و تداوم صورت بندی شود و مقولاتی چون توسعه اموری حاشیهای قلمداد شوند. به نظر میرسد دراین شرایط پرسش اساسی قابل طرح این گونه باشد: چگونه میتوان به “ایران” تداوم بخشید؟ در کنار این دغدغه اساسی، ما نیازمند پژوهشهای بیشتر و باکیفیتتر در مورد علل مهاجرت و پیامدهای آن هستیم. روشن است که مسئله مهاجرت در ارتباط با منابع انسانی است و به وجود آمدن ناترازی در منابع انسانی به مراتب شایسته توجه بیشتری نسبت به ناترازی در منابع انرژی و ناترازی مالی و غیره است والبته همه ناترازی ها دارای پیوندهای چند جانبه و متقابل با یکدیگر میباشند.
آیا این محتواها میتوانند ما را خشنتر کنند؟
این فیلمهای جاسوسی تنشها، دسیسهها و پنهانکاریهای رایج در دنیای جاسوسی و خبرچینی را با دقت وسواسگونه نمایش میدهند.
با اینکه نوجوانان امروزه کمی از مطالعه فاصله گرفتهاند اما میتوانیم با توصیهٔ کتابهای مناسب به آنها، عادت کتابخوانی را میان آنها رواج دهیم.
سیاست زندگی مبتنی بر روزمرگی البته انعطاف پذیر و سیال است اما فاقد الگوهای تثبیت شدهای است که نظم اجتماعی را امکان پذیر سازد.
من و بابام، فقط به قسمتهای خوب و شیرین رابطهی پدر و پسر نپرداخته است و به همین خاطر واقعی به نظر میرسد.