دین آنلاین: کتاب «از دهر چه میجویی؟» در ۱۱ فصل به نگارش درآمده و «مرگی دیگر»، «قهرمانانه گرد قمر مرگ بگرد!»، «جُستاری در قهرمان مرگی»، «جُستاری در باب پیری و مرگ»، «مرگ، خیالی در خواب»، «جُستاری در نبود انگاری مرگ»، «تربت، جایی، نامی و نشانی»، «مرگ را نتوان خار شمردن!»، «جُستاری در فرو کاستن هیبت و اهمیت ممات»، «از کشته پشته ساختند در باروی خیالم»، و «یک فنجان قهوه با مرگ» عنوان فصول یازدهگانه این کتاب است. کتاب از دهر چه میجویی، جُستارهایی شاعرانه پیرامون مرگ به قلم احسان اقبال سعدی ابواسحقی با قیمت ۷۰ هزار تومان از سوی انتشارات مهر راوش به بازار کتاب آمده است.
نویسنده کتاب «از دهر چه میجویی؟» در جستارهای جدیدش به سراغ بنیادیترین و هراس انگیزترین پرسش بشری در طول تاریخ یعنی راز دهر و مرگ رفته است. او در آثار قبلی از جمله در خلال یک فصل از کتاب شرح شمع شدن به این موضوع پرداخته بود. نویسنده عنوان کتاب را از مطلع زیباترین غزل حافظ شیرانی «می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی» وام گرفته است. این غزل از نظر نگارنده از زیباترین غزلهای حافظ است. سلطان غزلسرایان جهان در این شعر حیرت انگیز، محتوا و صنایع شاعرانه را چنان به ظرافت در کارگاه خیالش پرورده و پابه پای هم به بالاترین درجه آفرینش ادبی پیش برده که گویی خسرو با شیرین، پلههای سعادت را یکی یکی بالا میروند و پیوند و وصلت ناگسستنی را آغاز کردهاند.
زیبایی این شعر اما به همین نکته ختم نمیشود، در کجای تاریخ و جهان، شاعری میتوان جست که پرچم صعود بنیادیترین پرسش و پاسخهای فلسفی را بر قله زیباترین شعر جهان برافراشته سازد. ابهام و زیبایی عنصر فراموش نشدنی غزلهای حافظ است، شاعر مخاطب را از گیجی و بن بست ملال آور فلسفی که در آن گرفتار شده بیرون میکشد و این بار با بیان سحرانگیز شاعرانه به وادی مرگ اندیشی میکشاند و پاسخ قانع کننده به بنیادیترین پرسشهای جهان میدهد.
اقبال سعیدی نیز با استعانت به همین ویژگیها، عنوان کتاب جدیدش را از غزل حافظ وام گرفته است؛ عنوانی که از همان نگاه نخست گیرا و جذاب است. اقبال سعیدی در جهانی که به گفته صاحبنظران عصر «مک دونالیزه شدن پیام» است و نسل جوان بر اثر شکاف نسلی دیگر با هنر فاخر میانه چندانی ندارد، مصّر است که به سنت ادبی ایران زمین وفادار باشد. این سماجت مثال زدنی اقبال سعیدی ستایش برانگیز است. «اما آدم برای مرگ نمی کرشمد، بر ممات میشورد و آیت شورین را پایکوبی خوش خاطرانه در کار نیست و گر نمودی دارد، از بود رنج است و نمایشی سرخگون به سان حلاج تا نگوید فلانی را هیبت مرگ، هئیت به زردرویان عاشق و فرزندان خزان نسب برد….. باری…»
این نوع جستارنویسی که ادامه تجربههای پیشین اقبال سعیدی در ساحتی دیگر است، بیانگر سخت پسندی و وفاداری اقبال سعیدی به نثر فنی و شاعرانه است؛ این نثر فنی و شاعران ادامه سنت قدمای قدرقدرت ادبیات فارسی به زبان و بیان امروز است. اصرار نویسنده به این سبک جستارنویسی شاید به قیمت از دست رفتن بخشی از نسل جوان کم حوصله امروز باشد اما از حیث وفاداری به سنتهای ادبی و تلاش برای فرو نکاستن این جستارها به نرخ مخاطب پسندی صرف، تحسین برانگیز است.
سخن راست نیز آن است که برای شناخت عیار ادبیات بایست صبور بود که صبر و ظفر برادران یکدیگرند. چه بسیار امواج خروشان و کفآلودی که با هلهله طوفان هوچی گری در پیش گیرند، اما به محض خوابیدن طوفان، دریا با همه زیباییاش جلوه گر میشود. برای عیارسنجی آثار ادبی نیز باید گوش دل به صدای قرون سپرد نه خروشهای مطنطن و کشدار امواج. موضوع کتاب اقبال سعیدی نیز همچنانان که اشاره مرگ اندیشی است. مرگ اندیشی مد نظر اقبال سعیدی اما نه آن مرگ اندیشی روشنفکرانه که مرگ را پایان زندگی میپندارد،، بلکه مرگ آنسان که آغاز زندگی آرمانی و وقت خوشه چینی کردارها و پندارها و گفتارهاست. اقبال سعیدی در این اثر به گاه به سراغ مرگ اندیشی رفته است، زیرا مادی گرایی افراطی، سرمایه داری جدید و سبک زندگی دیگرگونه، آدمیان را از اندیشه مرگ هراسان ساخته است.
در ادامه این کتاب میخوانیم «چشنده طعم ممات را ملامت نشاید! جوانمرگی و نیست شدنی مهیب و خرق عادت و باور میتواند مسیر را نیز به رنگ مقصد بیاراید! ترس و هراسها و جستن حوائج همراه بشر چون «ثروت، قدرت، شهوت و حسادت» را نادیده بیانگارد و …..» اقبال سعیدی پایان بندی جستارهایش را همچنان که با آهنگ زیبای «از دهر چه میجویی؟» آغاز کرده، به زیبایی پایان میبرد. عنوان فصل پایانی «یک فنجان قهوه با مرگ»، نویسنده با پای خود «بی پروا، بی توش زاد به محفل مرگ گام» مینهد و با صرف یک فنجان با مرگ و به گفتگوی مستقیم با مرگ مینشیند.
ورشو چندی پیش داستان بیفضیلتی جنگ است و آسیبهایی که گاه تا نسلهای آتی درمانی ندارد.
معرفی کتاب «زندگی زیر سقف دودی با لب خاموش!»
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین