آوانگارد: مجموعه داستان زن زیادی، از آن دست کتابهایی است که بارها مورد تجدید نظر قرار گرفته است تا آنجا که نویسنده، جلال آلاحمد، حتی مقدمهی کتاب را به دلیل مسائل اعتقادی تغییر داده و در چاپهای مختلف، به تعداد داستانهای کتاب افزوده است. ممکن است در دیگر جستوجوها و نظرات بخوانید که این کتاب با محوریت زنان در آثار جلال آلاحمد گردآوری شده است؛ اما اینگونه نیست و در این کتاب داستانهایی با محوریت دیگر مسائل اجتماعی نیز پیدا میشود.
در حال حاضر، کتاب مجموعهای است از نه داستان و یک مقدمه، شامل داستانهای سمنوپزان، خانم نزهتالدوله، دفترچهی بیمه، عکاس با معرفت، خدادادخان، دزدزده، جاپا، مسلول، زن زیادی.
آلاحمد داستانهای سمنوپزان و خانم نزهتالدوله را بعدها به این کتاب اضافه کرد با این توضیح که این داستانها بهتر است در کنار دیگر داستانهای مربوط به دوران جوانی بماند.
جلال آل احمد نویسندهای متعهد بود. این ویژگی چه در گفتهها و چه در نوشتهها و اندیشههای او به وضوح پیداست. او برای جامعه مینوشت و به پیروی از اعتقاداتش، قلمش همیشه در خدمت روشنفکری بود. او نوشتن را همچون فریضهای دینی میدانست که عمل کردن روزانه به آن بر او واجب است و به همین دلیل در طول دوران کاریاش بسیار نوشت؛ اما این تعهد آثار هرگز مانع از این نشد که آثارش خالی از محتوا و یا بیکیفیت باشد. آثار او جریانساز بود، چه در ادبیات و چه در جامعه. او همواره به نقد جامعه و راهبردها و نظریات آن پرداخت و هیچ یک از آثار او از این دید انتقادی خالی نیست. او در این امر تا آنجا پیشرفت که بارها و بارها به انتقاد از خود و اصول و روش زندگیاش نیز پرداخت و از مسیرهای رفته بازگشت ( مانند کنارهگیری از حزب توده ) و یا به نوشتن مسیرهای غلطش پرداخت تا درسی باشد برای آیندگان. از این نمونه آثار میتوان به کتاب سنگی بر گوری اشاره کرد که به نوعی زندگینامهی خود نوشت است و بعد از مرگش به چاپ رسید و حواشی بسیاری را نیز به دنبال داشت. در تمامی داستانهای این کتاب نیز، این امر مشهود است و آلاحمد در هرکدام، یکی از عقاید جامعهی سنتی و یا اشرافیت شاهنشاهی را هدف قرار داده و به نقد و تحلیل آن پرداخته است.
داستان سمنوپزان، داستان عقاید و رسوم زنانهای است که چگونه در برابر تفکرات جامعهی مردسالار و به واخواهی از آن شکل گرفته است و رسوم خرافهگونهای را به نمایش میگذارد که در آن زنان نه علیه جامعه بلکه علیه خود اقدام میکنند.
داستان نزهتالدوله نیز با محوریت زنان شکل میگیرد. البته این بار نه زنان جامعهی سنتی بلکه زنانی که اندکی از فضای سنتی حاکم بر جامعه فاصله گرفتهاند. نکتهی قابل توجه در این داستان، همان تفکر مردسالاری است که نویسنده خود علیه آن نوشته است اما در پنهاننترین لایهها، خود او نیز گرفتار همین تفکرات است. بخشی از آن را میتوان ماحصل این امر دانست که تمامی مفاهیم بشری همواره در حال پیشرفت و تغییرند؛ حتی مسائلی همچون روشنفکری و تجدد، چه بسا روشنفکرانی که اگر امروز بودند؛ افکارشان جزو افکار متحجرین دستهبندی میشد. آثار آلاحمد را نیز باید با همین دید خواند. میتوان از آثار او برای بررسی روند تاریخی جریان تفکر روشنفکری استفاده کرد. او در داستان زن زیادی نیز به سراغ رنج زنان در جامعه رفته است و تحقیرهایی را نشان داده که مردان و تفکر سلطهجوی مردانه به زنان روا داشته است و چارهی این ستم را نیز در همان داستان گنجانده و رهایی زنان را در گرو کسب سواد و مهارت و استقلال مالی میداند.
جلال آل احمد، مدتی معلم بود. ماحصل تجربهی معلمی او را در بسیاری از داستانهای او میتوان دید. داستان دفترچهی بیمه نیز از همان داستانهاست.
او در این داستان اوضاع نابهسامان فرهنگ و اجتماع را به تصویر کشیده است و توامان زندگی یکنواخت معلمی را به چالش میکشد و نوک پیکان هجمهاش را به سمت سیستمی میگیرد که در آن معلم را بیتعمق و تفکر نگه میدارد.
او به نقد سیستم حاکم جامعه بسنده نمیکند. به بررسی ویژگیهای فردی نیز میپردازد که همچون چرخدندههای حکومت به وظایف خود عمل میکنند.
در داستان عکاس بامعرفت انسانهایی را به تصویر میکشد که مدام در حال پنهان کردن عیوب خود از دید دیگرانند و دروغهایی که مدام و به شکلهای مختلف در بین مردم رد و بدل میشوند.
آل احمد مدتی عضو فعال حزب توده بود و بعدها از آن جدا شد. بخشی از تجربیات این دوره از زندگیاش را میتوان در داستان خدادادخان دید. لحن او در این داستان لحنی نیشدار، کنایهآمیز و طنازانه است. او با دیدی انتقادی جریان سیاسی کشور را ترسیم کرده است و از به اصطلاح روشنفکرانی مینویسد که خود را بازیچهی دست سیاست کردهاند و همگی فریب خوردهاند بیآنکه بدانند.
در واقع خدادادخان به نوعی خود جلال آلاحمد است. او که برای مبارزه با سنت و اشرافیت به حزب توده و جریان روشنفکری پیوست اما در نهایت با دلزدگی و سرخوردگی از آنها نیز جدا شد.
نوشتههای آلاحمد در مبارزات سیاسی و فرهنگی نقش به سزایی داشته است. بسیاری از آثار او را میتوان نمادین بررسی کرد و ما به ازای شخصیت داستانهایش، در اطراف ما و در جامعه پیدا میشود.
در طول این سالها، داستانهای آلاحمد را به شیوههای بسیاری تحلیل و بررسی کردهاند که مطالب خواندنی بسیاری در میان آنها پیدا میشود؛ اما خواندنیتر از همهی آنها داستانها و نوشتههای خود جلال آلاحمد است که هرکدام از آنها یا سرآغاز جریانهای ادبی و روشنفکری بودهاند و یا بخشی مهم و تاریخسازاز ادبیات معاصر را شکل دادهاند.
«دود همهی حیاط را گرفته بود و جنجال و بیا و برو بیش از همه سال بود. زنها ناهارشان را سر پا خورده بودند و هرچه کرده بودند نتوانسته بودند بچهها را بخوابانند. مردها را از خانه بیرون کرده بودند تا بتوانند چادرهایشان را از سر بردارند و توی بقچه بگذارند و به راحتی این طرف و آن طرف بدوند. داد و بیداد بچهها که نحس شده بودند و خودشان نمیدانستند که خوابشان میآید، سر و صدای ظرفهایی که جا به جا میکردند و برو بیای زنهای همسایه که به کمک آمده بودند و ترق و توروق کفش تختهای سکینه، کلفت خانه که دیگران هیچ امتیازی بر او نداشتند. همهی این سر و صداها از لب بام هم بالاتر میرفت.»[۱]
[1]- (آل احمد، ۲۰:۱۳۴۲)
ورشو چندی پیش داستان بیفضیلتی جنگ است و آسیبهایی که گاه تا نسلهای آتی درمانی ندارد.
معرفی کتاب «زندگی زیر سقف دودی با لب خاموش!»
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین