img
img
img
img
img
کافکا،افسانه تا واقعیت

چرا باید پیش از هدر دادن زندگی‌تان کافکا بخوانید؟

گسترش: کتاب «کافکا، افسانه تا واقعیت» نوشته‌ی جیمز هاوِز به همت نشر نون به چاپ رسیده است. زندگی‌نامه، مقاله، تحقیق و کتاب‌های راهنما درباره‌ی کافکا به فراوانی موجود و بسیار آسان است که قبل از خواندن کتاب‌های سنگین او، اطلاعاتی درباره‌ی خودش کسب کرد؛ مثلاً به‌راحتی می‌توان این اطلاعات را به دست آورد:

«کافکا در زمان حیاتش تقریباً ناشناخته بود. کافکا درخواست کرده بود که کارهایش پس از مرگ نابود شود. کافکا برای امرار معاش درگیر کار بوروکراتیک بسیار سختی بود. کافکا از پدر بی‌رحمش ترسان بود. کافکا سال‌ها به بیماری سل مبتلا بود. کافکا با زنان زندگی‌اش بسیار روراست و صادق بود، شاید هم زیادی روراست بود. کافکا به‌عنوان یهودی‌ای آلمانی‌زبان زندانی شد. کافکا کارهایش را براساس تجارب شخصی به‌عنوان فردی یهودی نوشته بود. کافکا در کارهایش بازداشتگاه آشویتس را پیش‌بینی کرده بود. نازی‌ها آثار چاپ‌شده‌ی کافکا را سوزاندند.»

متأسفانه همه‌ی این‌ها اشتباه است، تک‌تکشان. آن‌قدر که اکنون با اطمینان می‌توان گفت هرچه کمتر راجع به زندگی منتسب به او بدانید، شانس بیشتری دارید که از نوشته‌های عالی او بیشتر لذت ببرید.

این کتاب کوششی است برای دیدن کافکا به روشنی؛ دیدن او همان‌گونه که او را در عصر خود می‌دیدند. شخم ‌زدن حقیقت از میان تقریباً نود سال افسانه‌سرایی. این افسانه‌ها چنان محققان کافکاپژوه را کور کرده است که با وجود صدها و هزاران محقق دارای دکتری که سرگرم پژوهش درباره‌ی او هستند؛ حتی یکی از آن‌ها تاکنون توجه نکرده است که معروف‌ترین سمبل کافکا (آن حشره در داستان معروف مسخ) معادل فرهنگی نقل‌قول ابتدای بخش هملت در شروع اولیسِ جیمز جویس است.

خواهیم دید که کافکا خودش می‌گوید: «به‌سادگی از دیکنز تقلید کرده‌ام.» و روش مشاهده و بررسی را از شرلوک هولمز یاد گرفته است. خواهیم دید که او اولین شنوندگانش (و همچنین خودش را) از جمله کسانی توصیف می‌کند که از خواندن بخش‌های آغازین معروف‌ترین رمان قرن بیستم، «مسخ»، بی‌اختیار می‌خندیدند. خواهیم دید که او تحت تأثیر محفل ادبی قدرتمندی بوده است. او را یهودی سطح‌بالایی خواهیم دید که در خدمت نظامی‌های تمامیت‌خواه امپراتوری آلمانی‌زبان قرار دارد، کسانی که بر مردمی که به زبان چکسلواکی صحبت می‌کنند، سلطه دارند. کسانی که روی پیروزی بر متحدان (در جنگ) سرمایه‌گذاری کرده بودند و خواهیم دید که دو نسل کامل از محققان کافکا چه چیزی را از دید خوانندگانش مخفی کرده‌اند، مطالبی که خود کافکا در جای امن مخفی کرده و مطمئن بود که به دست کسی نخواهد افتاد.

کافکا برای میلیون‌ها نفر که هرگز ادبیات جدی نخوانده‌اند، با کلمه‌ی مخوف کافکایی شناخته می‌شود. نسل‌های زیادی از دانشگاهیان و منتقدان تصویر فرانتس کافکا را به‌عنوان ناظری شکنجه‌شده حفظ کرده‌اند و آثارش را تفسیر می‌کنند. جیمز هاوز در کتاب «کافکا، افسانه تا واقعیت»، حقیقتی را آشکار می‌کند که در زیر تصویر یک نوستراداموس اروپایی میانه با اسمی بی‌نظیر برای تایپوگرافی نهفته است. فرانتس کافکای واقعی یک پارانویید عصبانی نبود، بلکه مردی جوان و آراسته بود که به کافه‌ها و قرارگاه‌ها رفت‌وآمد می‌کرد، با دختری بی‌پول اما زیبا رابطه داشت و مشترک مجلات ممنوعه‌ی گران‌قیمت بود. «کافکا، افسانه تا واقعیت» تعدادی از جنبه‌های کلیدی اسطوره‌ی کافکا را از بین می‌برد، از جمله این ایده که نبوغ کافکا کهن‌الگویی بود که در طول زندگی‌اش نادیده گرفته شد، اینکه او در یک بن‌بست گیر کرده بود و در تلاش برای یافتن زمانی برای نوشتن بود. ترس از رابطه او را عذاب می‌داد. اینکه او پدری منحصربه‌فرد وحشتناک و سلطه‌جو داشت که هیچ درکی از نیازهای پسرش نداشت. اینکه ادبیات او مرموز و مبهم است. اینکه او جهان‌های فانتزی می‌سازد که در آن همه مردم بی‌گناه در ترس از قدرت‌های مرموز و تمامیت‌خواه زندگی می‌کنند.

«کافکا، افسانه تا واقعیت» که توسط یک طنزنویس بسیار بااستعداد نوشته شده است، کاوشی برای بازنگری در تصویر یک چهره‌ی اصلی مدرنیسم است که مورد استقبال جدی دوستداران کافکا قرار گرفته است.

قسمتی از کتاب کافکا، افسانه تا واقعیت:

برای صنعت کافکاپژوهی بسیار جالب است که به نویسندگان جوان و خلاق از دستاوردهای کافکا که در فقر و تنهایی به دست آمده است، گزارش دهند. این مطلب به‌خودی‌خود جذاب است. در آن زمان، نویسندگانی بودند که از تلاش هنرمندانی سخن می‌گفتند که در جهان مدرن و شلوغ سرگردان بودند و در خانه‌های فقیرانه‌ی حومه‌ی شهرها زندگی می‌کردند (مثلاً نوشته‌ی ریلکه به نام دفترهای مالده لائوریس بهترین نمونه است) ولی زندگی کافکا اصلاً این‌چنین نبود.

کافکا تا سال ۱۹۱۴، در آپارتمان خانوادگی‌شان زندگی می‌کرد (در آن زمان او سی‌ودوساله بود). بعد آنجا را ترک کرد تا خواهرش به همراه بچه‌هایش در آنجا ساکن شوند. در عوض، او به آپارتمان خواهرش نقل‌مکان کرد. او درنهایت، در فوریه‌ی سال ۱۹۱۵ به خانه‌ی خودش اسباب‌کشی کرد (در همان خیابانی که خواهرش در آن ساکن بود) در زمستان ۱۷-1916 به کلبه‌ی دورافتاده‌ی خواهر کوچکش نقل‌مکان می‌کند و در آنجا به نوشتن آثار خود ادامه می‌دهد (گاهی حتی شامش را هم خواهرش برای او تهیه می‌کرد!)

او بالاخره در اوایل سال ۱۹۱۷، در محلی دور از خانواده خانه‌ای اجاره می‌کند (آن طرف رودخانه در شهر قدیمی). این مکان البته اتاق زیرشیروانی نبود، بلکه خانه‌ای بزرگ با اتاق‌های متعدد بود. هنگامی‌که در آگوست همان سال، علائم بیماری سل آشکار شد، او به همراه والدینش به خانه‌ی خارج از شهر خواهرش اوتلا نقل‌مکان می‌کند. از آن زمان به بعد، یا به همراه والدینش در خانه‌ی آن‌ها بود یا در هتل‌های خاصی که در آن زمان برای افراد مبتلا به سل در نظر گرفته شده بود. در آخر او به بیمارستان خاص بیماران سل انتقال یافت، بعد از سفر کوتاه و بی‌حاصلی به برلین به همراه نامزد سومش.

کافکا هرگز درگیر فقر نبود، مگر زمانی که مثل تمام آلمانی‌ها در دوران تاریک بعد از جنگ با ابعاد مختلف فقر روبه‌رو شد. تا قبل از این دوران، او زندگی‌ای عادی داشت؛ به تعطیلات می‌رفت، با کشتی‌های تفریحی سفر می‌کرد و در مهمانی‌های دوستان و هنرمندان شرکت می‌جست.

در سال ۱۹۱۸، پدرش آپارتمان بزرگی در مرکز پراگ خرید تا در دوران بازنشستگی کمک‌خرجش باشد. این آپارتمان حدود پانصد هزارکرون ارزش داشت. در آن زمان، کافکا حدود شش هزار و پانصد کرون در سال درآمد داشت و کارگر ساده در چکسلواکی حدود هزار کرون دستمزد می‌گرفت. در این موقعیت خانوادگی، هنگامی‌که کافکا بازنشسته شد، با حقوق ثابت که تورم به‌سرعت آن را می‌بلعید، فقر می‌توانست چهره‌ی خود را به کافکا نشان دهد، ولی در این برهه خانواده به کمک او آمد.

درواقع، در بیشتر دوران زندگی، کافکا هرگز فقیر و تنها نبود. او در شهری زندگی می‌کرد که جزئی از قشر بالای طبقه‌ی متوسط بود و با تمام افراد مهم این شهر ارتباط داشت. آن‌ها را می‌شناخت و آن‌ها نیز او را می‌شناختند. شغل او مستلزم تماس مدام با همفکرانش بود. از طریق خاطراتش می‌توان فهمید که سال ۱۹۱۲ که برای او در جایگاه نویسنده سال تعیین‌کننده‌ای بود و فعالیت‌های اجتماعی او تا چه حد متنوع و گسترده بود.

کافکا، افسانه تا واقعیت را خسرو خرم ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۵۲ صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»