اعتماد:دو اندیشمندی که آرایشان در این کتاب با شیوایی و دانشوری آموزگاری چون آیزایا برلین بررسی میشوند از نخستین و مهمترین هماوردان نظریهپرداز جنبش روشنگری بودند و بافت اندیشه غرب و متعاقبا جهان پس از پیدایی اندیشههای آنان بهنحوی اساسی دگرگون شد. به دریغ اما باید گفت که این اندیشمندان قرن هجدهمی در اروپا به مدت یک قرن و در کشور ما تاکنون ناشناخته ماندند و تاثیر بنیادین آنها بر اندیشه مدرن و درک چیستی و چرایی تاریخ، هنر، اسطوره و به طور کلی علم، فرهنگ و علوم انسانی سالها پس از دوره زندگی آنها و تنها از طریق انعکاس اندیشههایشان در آثار سایر اندیشمندان مشخص شد. یکی از آثار بسیار روشنگر و جامع در این زمینه که به نحوی ویکو و هردر را احیا کرد کتاب پیشرو است. چنانکه انتظار میرود این اندیشمندان در زمینههای گوناگون دارای نظریات جالب توجهند اما آیزایا برلین در این کتاب به اصیلترین ایدههای آنها، یعنی نظراتی که تقریبا تماما از آن خود آنها هستند و در دگرگونی چشمانداز فکری انسان مدرن بیشترین اهمیت را دارند، پرداخته است. نکته قابل توجه اینکه به باور برلین این ایدهها چنان در اندیشه انسان معاصر نفوذ یافتهاند که امروزه بدیهی بهشمار میروند. اهمیت این کتاب در ردیابی سرچشمههای این ایدههاست. او در این کتاب با دقت و احاطه مثالزدنی به تشریح خاستگاهها، چگونگی شکلگیری و تاثیرات پایدار این اندیشهها در نظریه و عمل میپردازد. از میان این تاثیرات میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سلسله جنبان تاریخگرایی مدرن
جامباتیستا ویکو (۱۷۴۴-1668م.) آغازگر تاریخ تطبیقی فرهنگ است، در واقع خوشهای از رشتههای تازه تاریخی: مردمشناسی و جامعهشناسی تطبیقی، حقوق، زبانشناسی، قومشناسی، ادیان و ادبیات تطبیقی، تاریخ تطبیقی هنرها، اندیشهها، نهادها و تمدنها؛ در واقع تمام پهنه دانشی که به فراخترین معنا «علوم اجتماعی» نام گرفته است که در زمینههای تاریخی، یعنی پیدایشی تصور میشود. بهدرستی باید ویکو را سلسلهجنبان «تاریخگرایی» مدرن و تغییر نگرش به مفاهیم «علم» و «فرهنگ» دانست. او نقش سازنده اسطورهها، تصاویر کهنالگویی و ساختارهای نمادین را پیش از هامان یا شلینگ، نیچه یا دورکیم یا بنیانگذاران روانکاوی دریافت. ویکو آفریننده قلمرو پهناور دربرگیرنده مطالعات تطبیقی اسطورهشناسی، مردمشناسی، باستانشناسی تاریخی، فیلولوژی و نیز زبانشناسی، نقد تاریخی هنرها و بیش از همه خود تاریخ (تصور شده چونان تکوین فرهنگها) است. او پیش از سن سیمون از نقش تاریخی بنیادین کشمکش طبقاتی سخن گفت، آموزه او درباره توحشی تازه که ناگزیر جایگزین تمدن میشود و مفهوم ارزشهای قهرمانی او پیشاهنگ اندیشههای نیچه، هرتسن و سورل است.
یگانگی نظریه و عمل
ویکو از پدران راستین آموزه یگانگی نظریه و عمل است که بعدها به چنان شکل پرباری در جهات مختلف به دست هگل و پیروانش و در جهات مختلف تازه به دست مارکس، نیچه و فروید بسط یافت. تمایزی که او میان علم و آگاهی - حقیقت و قطعیت- ایجاد میکند نیز چنین است و به نوبه خود کاملا به بسیاری مباحثات و مشاجرات هگلی و پساهگلی
-ماتریالیستی، مارکسیستی و فرویدی- درباره روشهای تاریخی و جامعهشناختی مربوط است. از دید او تاریخ پویش منظم انواع پیوسته در حال تعمیقِ درک جهان است (به راهنمایی مشیت، که از راه تواناییهای انسانها عمل میکند)، شیوههای احساس، کنش و ابراز، که هر یک از درون شیوه پیش از خود برآمده و بر آن برتری میجویند. هر نوع یا فرهنگ لزوما دارای برخی مشخصات است که در هیچیک از دیگران یافت نمیشوند. بدینترتیب مفهوم «پدیدارشناسی» تجربه و کنش انسانی آغاز میشود، تاریخ و زندگی انسان که با تکوین آفرینشی خود تعیین میشوند، در آغاز ناآگاهانه و سپس به تدریج آگاهانهتر، یعنی با سلطه بر طبیعت جاندار و بیجان. این ایده در اشکالی که هگل و مارکس و پیروانشان به آن میدهند در جهان مدرن غالب است و مارکس به همین دلیل او را ستایش میکرد. او اعلام میکند مشیت به زندگی ما شکل میدهد، گاه برخلاف اهداف آگاهانه ما، اما از طریق امیال، اهداف، انگیزهها و کنشهای ما اراده خود را عملی میکند. پس لااقل به این معنا، ما تاریخمان را «میسازیم». این با نگرش هگل به هیجانات انسانی چونان نیروهای پویای بهکار رفته توسط «مکر عقل» و تلقی مارکس از منفعت طبقاتی چونان موتور پیشرفت همانندی دارد.
تحلیل اقتصادی افسانه و تاریخ
ویکو پدر تفسیر اقتصادی افسانههای باستان و پیشگام رویکرد مردمشناسان متاخر به ویژه مارکسیستها است. این مفهوم که نمادهایی پایدار در تخیل وجود دارند – در فرآیندهای ذهنی نیمهآگاه افراد و گروهها (که برخی با شتابی متفاوت از برخی دیگر متحول میشوند)؛ اینکه برخی تصاویر- همچون رستگاری و رستاخیز، نابودی و نوزایی- پیوسته در تاریخ نوع بشر تکرار میشوند؛ اینکه اسطورهها و جادو و آیینهای رسمی شیوه طبیعی – درواقع تنها شیوه از لحاظ تاریخی ممکن- توصیف تجربه خویشتنِ انسانها در مرحلهای خاص از تکوین زبانی و به موجب آن اجتماعی و روانیاند؛ اینکه برداشتها، باورها و فرهنگها محصول مرحلهای خاص در تغییر اجتماعی و در واقع ساختار طبقاتی و کشمکش طبقاتیاند و در هیچ مرحله دیگری امکان وجود نداشتهاند (فرضیهای که در اشکال هگلی و مارکسیستیاش منجر به مکاتب مدرن جامعهشناسی دانش و فرهنگ شد) – این ایدههای ویکو که عمدتا از طریق نویسندگان و مکاتب اندیشه دیگر به ما رسیدهاند نگرشمان به انسان و همچنین تاریخنگاری را تحتتاثیر قرار دادهاند.
دوزخ کوچک علم نو
برلین همچنین اشاره میکند که او پیشگام بسیاری از مفاهیم فلسفه زبان مدرن بود: مثلا نظریه آستن درباره کنشگفتارهای انجامگر و مفهوم (دریدایی) تقدم نوشتار بر گفتار. ایده کاربرد روشهای تجربی برای یافتن ترتیب و معنا در زیرلایه تنوع بیکران تجربه اجتماعی در حرکت تاریخیاش؛ این مفهوم که شکافی یا لااقل فاصلهای بسیار میان ما و اعصار پیشین انسان گسترده است و برای توضیح آن جهان دوردست برای خود به جهشی پرقدرت اما نه غیرممکن از تخیل نیازمندیم: تمام این تصورات دگرگونکننده در چیزی در جوش و خروشند که ژول میشله به تحسین آن را «دوزخ کوچک علم نو» ویکو خواند.
کشمکش ندارها
نخستین طرحریزی نظریه مشهور شیءانگاری، که یکی از اشکال بیگانگی و سنگبناهای فلسفه تاریخ هگل و جامعهشناسی مارکس است در کتاب علم نو نوشته ویکو پدیدار میشود. ویکو بسیار پیش از فویرباخ این تصور را در مفهوم تاریخ خود بهکار میگیرد. او نخستین اندیشمندی بود که ادعا کرد تاریخ اجتماعی تا حدود بسیار (نه کاملا که یک اصل جزمی متاخرتر، یعنی مارکسیستی- است) کشمکش «ندارها» برای حقوق و قدرت است که در ابتدا محدود به طبقه اشرافی بود و به تدریج پس از زنجیرهای از قیامهای خونین توسط طبقه فرودست به دست آمد. هگلیگرایی، مارکسیسم، پوزیتیویسم کومتهای، نظریههای کاتولیک «تناسخ» و تا اندازهای روانشناسی اجتماعی متاثر از فروید و پیروانش کوششهایی برای تشریح و کاربرد پدیدارشناسی علم نو ویکو به شیوههایی بسیار متفاوتند که انسانها با آن به تعبیری درپی روانکاوی کودکی و نوجوانی خود و پیریزی پیشبینیهایی براساس این شواهدند.
پدر تاریخ فناوری انسان
ادوارد گانس از پیروان تندروی هگل در سال ۱۸۳۷ او را پیشکسوت هگل اعلام کرد و مارکس او را پدر تاریخ فناوری انسان میدانست. از دید ویکو ادراک و کنش ما برحسب پاسخهایی به پرسشهای ماست که خود به زندگی نهادی ما مشروطند، اما ما این پاسخها را آزادانه «از هیچ» پدید نمیآوریم. ما پاسخهای پرسشهایمان به صورت اختیاری ابداع نمیکنیم، آنها با سرشت پرسشها تعیین میشوند: گزینشْ یک هنرِ آفرینشی است. از این لحاظ ویکو نیای اختیارباوران، آرمانگرایان، کاربردگرایان و اگزیستانسیالیستهای رمانتیک است که بر نقش کنشهای دگرگونکننده فردی و جمعی انسانها در تجربه خود تاکید میکنند.
فانتاسیا
مفهوم تاریخ چونان خوددگرگونی پیوسته انسان و نهادهای انسانی در مسیر کشمکش انسان برای غلبه بر موانع انسانی و طبیعی که از آنجا که کنش انسانها و پیامدِ ساختارهای انسانی است برای انسانها فهمیدنی است (چنان که طبیعت نمیتواند باشد) از آن اوست: این آموزهای نوآورانه است که الهامبخش میشله و کروچه بود و مارکس و دیلتای ستایشش کردند. تحولی که ویکو در نگرش تاریخی آغاز کرد در انگلستان در قالب تعبیر کوک از قانون همگانی و این آموزه مثیو هیل که قانون ساخته و نه زاده میشود و دیگر پیشاهنگان (مثلا هیوم و بولینگبروک) و ادموند برک مطرح شد که در برابر «خشکی» شسته و رفته عقل منظم «به سودِ امر مرسوم، بومی، فئودال، وحشی … نخستینی، نامدون و لایتغیر» واکنش نشان دادند. در قرن هفدهم این جنبش در کنار انگلستان به سوئد، هلند و سیسیل گسترش یافت و مجهز به دفاعی ایدئولوژیک به دست برک و هردر نهایتا منجر به رومانتیسم حقوقی ساویگنی و مکتب تاریخی آلمان شد. انگاره فانتاسیای ویکو، یعنی توانایی روانی مورد نیاز برای بازسازی تخیلی اشکال زندگی و نیز توانایی فکری سبک و سنگین کردن شواهد تجربی له و علیه اصالت چنین روایتهایی ایجادگر دانش تاریخی نوین بودند و به شدت بنیانگذاران آن – و بیش از همه بورکهارت و پس از او دیلتای- را حتی از بهترین نویسندگان رنسانس یا عصر روشنگری ممتاز کردند. میشله، دیلتای، کروچه، کالینگوود (و با اطمینان کمتر هردر و هگل) از فرزندان فکری اویند. افزون بر اینها ویکو فهمی از این داشت که چگونه عناصر مختلف در وجود اجتماعی آمیخته میشوند – طرحی که برک و هردر، شلینگ و هگل، تاکویل و بورکهارت و دیلتای و ماکس وبر کوشیدند آن را بیان کنند. تمایزی که ویکو میان دیدگاههای «درونی» و «بیرونی»، میان علت و هدف مکانیکی؛ میان فهم و دانش، میان علوم انسانی و علوم طبیعی قائل میشود، بعدا بسیار مورد توجه اندیشمندان متاخر مانند هردر، من دوبیران، فیشته، شلینگ، دیلتای و کروچه و تا اندازهای ماکس وبر قرار گرفت.
ویکو عملا مبدع مفهومِ فهم -آنچه دیلتای و دیگران «verstehen» مینامند- است. مخالفت ویکو با دکارت، اسپینوزا، لاک و هرگونه کوشش در راستای کاربرد مفاهیم و روشهای علوم طبیعی در امور انسانی -که از دید او برابر با انسانیتزدایی از انسانها بود- پیشاهنگِ مواضع هامان و هردر و برک و جنبش رمانتیک بود. اما بهرغم علاقه ایجادشده به او در میان اندیشمندان و روشنفکران تاثیر او به طور کلی از نظرها دور ماند. از او چونان بنیانگذار فلسفه تاریخ یاد میشد، اما تنها چهرهای جالب توجه متخصصان باقی ماند. به هر روی، در قرن بیستم ویکو دوباره مورد توجه قرار گرفت و چهرههایی مانند ویلفردو پارِتو، ژرژ سورل، جیمز جویس (که شاهکارش با عنوان شبزندهداری فینگنها سرشار از تلمیحات به ویکو بود)، ویلیام باتلر ییتز و ادموند ویلسون بر نبوغ بیمانند او گواهی دادند.
از رهبران شورش رمانتیک
آوازه یوهان گوتفرید هردر (۱۸۰۳-1744م.) در این واقعیت ریشه دارد که او پدر مفاهیم ملیگرایی، تاریخگرایی و روح ملی و یکی از رهبران شورش رمانتیک در برابر کلاسیزم، خردگرایی و ایمان به قدرت مطلق روش علمی است. همچنین میتوان به تاثیر عمده هردر بر زندگیباوری، اگزیستانسیالیسم و بیش از هر چیز روانشناسی اجتماعی که او تقریبا بنیانگذار آن بود؛ نیز کاربرد اندیشه او به دست نویسندگانی چون شلگلها و یاکوب گریم (بهویژه در کژرویهای فلسفیشان)، ساویگنی (که مفهوم رشد ملی ارگانیک او را در حقوق بهکار برد)، گورس (که ملیگراییاش گرچه تصور هردر را تحریف میکند در آن ریشه دارد)، هگل (که تصورات «شدن» و رشد و شخصیت نهادهای غیرشخصیاش زندگیشان را در اوراق هردر آغاز میکنند) و نیز جغرافیدانان تاریخی، مردمشناسان اجتماعی، فیلسوفان زبان و تاریخ و نویسندگان تاریخی قرنهای نوزدهم و بیستم اشاره کرد.
شورش قربانیان
مفاهیم توضیح غایتشناختی یا فرهنگی هردر راههایی مفهومی و روانشناختی را ساختند یا لااقل فراختر کردند که بر مادهباوران، پوزیتیویستها و ماشینینگرانِ خشکاندیش و منطقی گشوده نبودند - و این نیز منجر به مواضع بسیار متنوع اندیشمندان متاثر از مارکسیسم، آموزههای ویتگنشتاین، نویسندگان در باب جامعهشناسی دانش یا پدیدارشناسی و سایرین میشود. هردر به اندازه کارل مارکس یقین دارد آنها که بر دیگران ستم و استثمار روا میدارند و نهادهای خود را بر دیگران اجبار میکنند در حال کندن گور خود هستند – اینکه روزی «قربانیان بر ما خواهند شورید و شعارهای ما، روشها و آرمانهای ما را برای پایمال کردنمان بهکار خواهند گرفت.»
پیشگام پوپولیسم، پلورالیسم و اکسپرسیونیسم
آموزه یگانگی انسانِ هردر شکوفایی بسیاری داشت، نه صرفا در کاربرد مفهوم بیگانگی در نوشتههای مارکس جوان و دوستانش (توصیف مشهور زندگی کامل انسان در مقدمه ایدئولوژی آلمانی کارل مارکس مانند نوعی پژواک این آموزه به نظر میرسد) و در میان کسانی که این ایدهها را در روزگار ما بهکار بردهاند، بلکه بهویژه بیشتر در میان رادیکالها و انقلابیون روسی پیشامارکسیست. سه مفهوم عمدهای که برلین آنها را «پوپولیسم»، «پلورالیسم» و «اکسپرسیونیسم» مینامد و به تنوعاتی بسیار از رمانتیسم، نسبیتباوری، ملیگرایی، عوامگرایی و انواعی بسیار از فردباوری و یورشهای متناظر آنها به روشهای علوم طبیعی و پرسشگری عقلانی براساس شواهد تجربی آزمایششده راه یافتند، آغازهای سرنوشتسازشان را در آرای هردر مییابند. از دید هردر انسان در جهانی زندگی میکند که خود او و دیگران بهمعنایی سازنده آنند و این ایده هردر به دست فیشته، شلینگ، هگل و جنبش ایدهآلیستی در فلسفه اشکال بزرگ متافیزیکی یافت، اما همچنین سرچشمه ژرفترین بینشهای جامعهشناختی مارکس و انقلابی که او در چشمانداز تاریخی بهراه انداخت بود.
همدلی
بهباور برلین میتوان هردر را در زمره ابداعکنندگان آموزه تعهد هنری قلمداد کرد: هنرمند ظرفی مقدس است که با روح زمان و مکان و جامعهاش شکل گرفته و عالیترین نمود آن است؛ او انسانی است که به بهترین نحو ممکن بیانگر یک تجربه جمعی انسانی، یک جهان کامل است و این آموزهای است که بهتحریک رمانتیسم آلمانی و سوسیالیسم فرانسوی عمیقا بر تصور هنرمند و رابطه او با جامعه تاثیر گذاشت و به منتقدان و نویسندگان روسی از اواخر دهه ۱۸۳۰ لااقل تا زمان دکتر ژیواگو جان تازه داد. افزون بر اینها، هردر مفهوم همدلی - Einfühlen – را یکصد سال پیش از لیپس یا دیلتای یا کروچه ابداع کرد. وانگهی، بهنظر برلین توصیف پروفسور نیزبت از هردر در مقام پیشاهنگ روانشناسی گشتالت کاملا موجه است. دلیل جذابیت هردر برای برلین این است که در عصری که به نوعی همنوایی و همسانی کشنده گرایش داشت، او با ثبات قدم به این آموزه وفادار ماند که «تنها تنوع اهمیت دارد». برلین این تصور را که هردر با علوم طبیعی دشمنی کورکورانه داشت قویا رد میکند. آنچه از دید هردر ارزشمند بود «مفهوم یگانگی در عین تفاوت، حتی بیش از آن، تفاوتها در عین یگانگی، تنشِ میان وحدت و کثرت…» به ویژه در امور انسانی بود. هردر که به هیچوجه عقلگرایی کوتهبین نبود، باور پرشورش به ارزش اجتماعات محلی، جوهر شخصیت فردی و ضرورت تکثرباوری فرهنگی برای داشتن انسانیتی سالم را حفظ کرد. به هر روی پیامدهای آموزههای هردر بیدرنگ احساس نشدند. او را اندیشمندی جسور و نوآور میدانستند، اما نه ویرانگر پندارهای اخلاقی مشترک. البته خود او هم چنین نمیاندیشید. تاثیر کامل او تنها هنگامی احساس شد که جنبش رمانتیک در خشنترین حالتش به براندازی قدرت عقل و اصول جزمی که پایههای نظم کهن بودند همت گماشت. بهباور برلین گستره تواناییهای بالقوه انفجاری اندیشههای هردر تا زمان برخاستن جنبشهای عقلستیز مدرن- ملیگرایی، فاشیزم، اگزیستانسیالیسم، هیجانانگاری و جنگها و انقلابهای درگرفته بهنام دو مورد از آنها- یعنی تا روزگار ما و شاید حتی امروز هم چنانکه باید و شاید کاملا تشخیص داده نشد.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»