img
img
img
img
img

عربستان از درون

فاطمه ذکاوتی‌قراگزلو

عربستان از درون کتابی به قلم رابرت لیسی روزنامه‌نگار و نویسنده انگلیسی است که در سال ۱۹۸۱ به چاپ رسید و با استقبال خوانندگان مواجه و به زبان‌های گوناگون ترجمه شد. اما دولت عربستان از انتشار آن سخت ناخرسند بود. بعدها لیسی با هماهنگی با دولت عربستان اقدام به نگارش نسخه‌ی جدیدی از این کتاب نمود. کتاب عربستان از درون ترجمه‌ی این نسخه تعدیل شده به قلم آقای محمدعلی عسگری است که توسط نشر کویر در سال ۱۴۰۱ چاپ شده است.

عربستان از درون به‌ویژه برای ما ایرانیان کتابی است جذاب و خواندنی. عربستان کشوری با چهره‌ای رازآلود در همسایگی ماست که به خاطر حکومت محافظه‌کار و بسته‌اش، اخبار آن به‌سختی به بیرون از مرزها درز می‌کند. قضاوت‌های ما از مردم و حکومت عربستان در هاله‌ای از اغراض سیاسی و بغض تاریخی که ما ایرانیان از اعراب داریم و رشکی که هم‌اکنون به شرایط اقتصادی و رفاه ملتش می‌بریم، پیچیده شده است. کتاب ترجمهٔ نسبتاً روانی دارد که البته در برخی فصل‌های آن، از این یکدستی کاسته می‌شود که این نقص با یک ویرایش دقیق‌تر، در چاپ‌های بعدی قابل رفع است. برخی تحلیل‌های نویسنده هم چندان عمیق نیست و جای استدلال‌های اقتصاد سیاسی در کتاب خالی است که البته شاید تعدیلی که نویسنده در نسخه اصلی انجام داده، در این امر بی‌تأثیر نباشد.

 این کتاب در ۳ بخش و ۳۳ گفتار تشکیل شده که بخش خاتمه نیز به انتهای کتاب اضافه شده است. در گفتار نخست به بررسی چگونگی شکل‌گیری عربستان جدید، جهاد در افغانستان و تولد طالبان پرداخته می‌شود. خوانندگان می‌توانند جزییات جنگ خلیج‌فارس و ریشه تاریخی جریان القاعده تا حادثه ۱۱ سپتامبر را در بخش دوم مطالعه نمایند. در گفتار سوم حوادث پس از ۱۱ سپتامبر بررسی می‌گردد. در انتهای کتاب تسلسل تاریخی حوادث هم فهرست شده است.

البته این کتاب همانند کتاب‌های تاریخی یک سیر زمانی منظم از گذشته تا حال را طی نمی‌کند و هرازگاهی زمان به جلو و یا عقب می‌رود و کتاب شکل ژورنالیستی به خود می‌گیرد.

شکل‌گیری عربستان جدید

عربستان جزء امپراتوری عثمانی بود و ملک فیصل که از سادات حسنی است، در مکه و مدینه حکمرانی می‌کرد و همواره حاکم وقت این دو شهر به این خاندان (شرفا یا شریف‌ها) تعلق داشت. انگلیسی‌ها در جریان جنگ جهانی اول، لورنس را به عربستان فرستادند. او در شهر الدرعیه یک حکومت مذهبی خشن و افراطی را تشکیل داد که سرانجام آنان، پادشاهان عربستان شدند. پس از جنگ جهانی اول، عربستان، اردن، عراق، کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس و فلسطین جزء مستعمرات انگلیس درآمدند. خاندان فیصل را هم به عراق و اردن فرستادند.

عربستان جدید کشوری است حاصل همزیستی وهابیت و خاندان آل سعود. محمد بن آل سعود حاکم الدرعیه کیش وهابیت را وسیله استحکام‌بخشی سلسله پادشاهی خود کرد. در واقع ائتلاف بین آل سعود و وهابی‌ها (مشابه اتحاد بین کلیسا و دولت در اروپای قرون وسطی) این قدرت را بوجود آورده است. (ص ۴۴۴) آنها همراه با اخوان (وهابی‌های طرفدار آل سعود و واحد جنگجوی آنان) به سال ۱۹۲۵ جده را فتح کردند و سرانجام در سال ۱۹۳۲ دولت سعودی را تشکیل دادند. عبدالعزیز به یارانش گفت: «اینک جهاد به پایان رسیده، به خانه بروید.» اما اخوان خواهان آرامش نبودند و به سمت عراق و اردن یورش می‌بردند. این دو کشور پس از جنگ جهانی دوم و سقوط عثمانی، مایملک انگلیس بود. آل سعود هم تصمیم داشت تا با بریتانیا با مسالمت زندگی کند و به مرزهای امپراتوری احترام بگذارد، بنابراین دست به سرکوب خونین اخوان زد. دیگر نقش و تاریخ مصرف گروه‌های متعصب اخوان به پایان رسیده بود. (ص ۴۸ و ۴۹) جهیمان فرزند یکی از بازماندگان این سرکوب خونین بود. او تحت تعلیمات مذهبی قرار میگیرد و یارگیری را برای مبارزه آغاز می‌کند.

در این کتاب جهت‌گیری‌های مذهبی و اجتماعی گروه‌های سلفی به‌خوبی تشریح شده است. آنان غرب‌ستیز بودند، رسانه‌ها را به دلیل انتشار تصویر زنان، سکولار می‌دانستند (ص ۴۳) و از روش تدریس در مدارس جدید انتقاد می‌کردند. (ص ۴۴) دولت عربستان زمینه اشتغال زنان را فراهم کرد و این امر سلفی‌ها را بشدت خشمگین نمود. (ص ۴۴) آنان معتقد بودند زنان هیچ مساله‌ای در عربستان ندارند و اگر با مشکلی هم مواجهه شوند، دین برای آن راه‌حل دارد. (ص ۱۳۷)

البته تفکرات اخوان المسلمین هم بر سلفی‌ها بی‌تاثیر نبود. آنان در التزام به احکام اسلامی و تاسیس یک دولت اسلامی با هم مشترک بودند اما اخوان المسلمین افکار روزپسندی مانند عدالت اجتماعی، غرب‌ستیزی و توزیع عادلانه ثروت را هم ترویج می‌کردند. در ضمن دولت عربستان از تفکر محمد قطب برای مبارزه با مارکسیسم استقبال می‌کرد. (ص ۱۰۱ و ۱۰۲)

عربستان در دهه ۷۰ میلادی

شرایط اقتصادی و ژئوپلیتیکی خاورمیانه و شمال آفریقا در دهه ۷۰ میلادی تا حدودی در این کتاب مطرح گردیده است ولی اگر خوانندگان علاقه‌مند باشند تا تحلیل‌های اقتصاد سیاسی را در این دهه حساس دنبال کنند، می‌توانند کتاب «غنیمت، حماسه نفت، پول و قدرت» به قلم دنیال یرگین و ترجمه عالی و بی‌نقص اکبر تبریزی را مطالعه نمایند. در دهه ۷۰ میلادی خاورمیانه و شمال آفریقا آبستن حوادث بزرگی بود. ناصر قهرمان مبارزه با اسراییل با ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی، بت جوانان عرب بود. سال ۱۹۷۳ چهارمین جنگ بین اعراب و اسراییل آغاز شد. مصر و سوریه از یک طرف و اسراییل از طرف دیگر (جنگ نیابتی بین آمریکا و شوروی)، اما اعراب سلاح تحریم نفت را هم در اختیار داشتند. ملک فیصل از بیم محبوبیت ناصر و نفوذ او بین جوانان عرب، در اعتراض به حمایت نظامی نیکسون از اسراییل در جنگ با مصر و سوریه تحریم نفتی آمریکا و متحدانش را اعلام کرد. قیمت نفت ۵ برابر شد. علیرغم شاه ایران که مرتب برای رسیدن به برنامه‌های بلندپروازانه خود به دنبال افزایش قیمت نفت بود، احمد زکی یمانی وزیر نفت عربستان معتقد بود که تزریق ناگهانی و بیش از حد پول به کشورهای نفتی به زیان اقتصاد آنان و کشورهای صنعتی است. هجوم دلارهای نفتی در کشورهای تولید کننده نفت موجب بروز تنش و ناآرامی‌های اجتماعی می‌شود و در کشورهای صنعتی رکود اقتصادی را به دنبال دارد. طبق پیش‌بینی‌ها سیل دلارهای نفتی به خاورمیانه، تغییرات شگرفی را در این کشورها ایجاد و وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم را در یک بازه زمانی کوتاه، دگرگون نمود. (ص ۳۱ و ۳۲) گروه‌های سنتی و مذهبی در برابر این تغییرات سیل‌آسا، احساس ترس، گم‌گشتگی و خشم می‌کردند. (ص ۳۳) کتاب یک جمله کلیدی بسیار مهم دارد: «انقلاب نفتی در خاورمیانه، یک انقلاب دینی را به دنبال خود داشت.» (ص ۳۵)

در سال ۱۹۷۹ شش روز پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران و حادثه گروگان‌گیری، جهیمان و یارانش در یک شورش مسلحانه، مسجدالحرام را اشغال می‌کنند. همزمان شیعیان عربستان هم که در مناطق نفت‌خیز شرق عربستان ساکن و کارگران شرکت‌های نفتی بودند، دست به شورش می‌زنند. البته انگیزه اصلی شیعیان برای قیام، رفع تبعیض بود. دولت عربستان هر دو شورش را سرنگون و جهیمان را اعدام می‌کند، اما افکار و اندیشه‌های او را به عنوان شیوه‌ای برای حکمرانی خود برمی‌گزیند. (ص ۹۷)

در همه انقلاب‌ها حرکت به سمت مدرنیزاسیون و سکولاریسم مشاهده می‌شود و تنها در انقلاب اسلامی ایران است که این سمت و سو وجود ندارد. شاید بتوان گفت یکی از مهم‌ترین دلایل وقوع انقلاب اسلامی در ایران نیز، واکنش سنت‌گرایان و مذهبی‌ها به مدرنیزاسیون جامعه پس از انقلاب نفتی است. البته در ایران از مشروطیت یک سنت مبارزه و آزادی‌خواهی همواره وجود داشته است. نیروهای ملی و چپ هم بنا به دلایل دیگری، در کنار مذهبی‌ها و سنتی‌ها قرار می‌گیرند و سرانجام انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی می‌رسد. اما در عربستان این سابقه مبارزه وجود نداشت و جهیمان در این شورش تنها بود.

عایشه یکی از زنان تحصیل‌کرده عربستانی که در دهه ۷۰ در آمریکا زندگی می‌کرد، می‌گوید: «در این دهه دولت آمریکا افراط‌گران اسلامی را ترغیب می‌کرد تا رقیبی برای ناسیونالیست‌های عرب باشند. همچنین کمک‌های مالی به دانشجویان افراطی عرب و ایرانی می‌کرد.»

عربستان در دهه ۸۰ میلادی

به هر روی پس از سرکوب این شورش، در دهه ۸۰ فضای سیاسی و فرهنگی ـ اجتماعی جامعه عربستان بسته‌تر می‌شود و کتاب این شرایط را به‌خوبی توصیف می‌کند. همه چهره‌ها پر از ریش و عبوس بود. پلیس دینی تشکیل شد. در کنار آنان هم نیروهای داوطلبی بودند که تشکل خاصی نداشتند و از کمیته‌های امر به معروف و نهی از منکر دستور می‌گرفتند. آنان آتش به اختیار بودند و انگیره تحرکات خود را از خطبه‌های نماز جمعه می-گرفتند. با آنکه فهد لیبرال مسلک بود اما از محافظه‌کاران به‌شدت هراس داشت. (ص ۱۴۲) این نیروهای محافظه‌کار، هم وهابی‌های وابسته به حکومت بودند و هم افرادی شورشی با تفکرات جهیمان. هر دو گروه بشدت از تغییرات اجتماعی ـ فرهنگی بیمناک بودند. اصلاحات آموزشی زیادی در مدارس عربستان انجام شد و جوانان صرفا تحت آموزش‌های مذهبی قرار گرفتند. برنامه‌های حفظ و قرائت قرآن بشدت تبلیغ می‌شد. حتی در سفارت‌خانه‌های عربستان، یک وابسته دینی هم اضافه گردید که کارش صرفا ساخت مسجد و تبلیغ وهابیت در سایر کشورها بود. (ص ۱۵۲) حتی فهد به‌جای عنوان «شاه» ترجیح می‌داد به او لقب «خادم الحرمین» را بدهند.

در پایان دهه ۷۰ و آغاز دهه ۸۰ گروهی لیبرال «جنبش ملی» را در عربستان به راه انداختند و خواستار اصلاحات بودند. (ص ۱۳۱) دهه ۸۰ میلادی مقارن با حکومت فهد بود. در این دوران نفت ارزان شد و پیامد آن برای عربستان، کسری بودجه و افزایش بیکاری بود. بحران نفتی دهه ۸۰ باعث شد تا فهد احمد زکی یمانی، وزیر نفت عربستان را که محبوبیت زیادی در غرب داشت، برکنار کند. (ص ۱۴۷) حتی جمعی از افراد به او پیشنهاد تشکیل مجلس را دادند که نپذیرفت، زیرا معتقد بود اگر انتخاباتی برگزار شود قطعا سلفی‌ها رای خواهند آورد. (ص ۱۴۲) او ارتباط خوبی با وهابی‌ها نداشت. بر خلاف حاکمان پیشین که با شیوه سرکوب بر مناطق شیعه‌نشین حکومت می‌کردند، فهد فرزندش را برای فرمانروایی مناطق نفت‌خیز شرقی عربستان که شیعه بودند، فرستاد و در این دوران این مناطق دارای زیرساخت شدند. (ص ۱۵۶ و ۱۵۷)

جنگ افغانستان

پس از حمله شوروی به افغانستان (سال ۱۹۷۹، دو ماه پس از اشغال سفارت آمریکا در ایران و حادثه گروگان‌گیری) عربستان متحد آمریکا برای مبارزه با کمونیزم شد. آن دو بیش از شش میلیارد دلار در افغانستان هزینه کردند. (ص ۱۱۵) واکنش عربستان به جنگ افغانستان و هزینه‌هایی که این کشور برای مبارزه با کمونیزم نموده، در این کتاب به‌خوبی تشریح شده است. بسیاری از جوانان خشمگین عربستان، راهی افغانستان شدند. خشم و میل به جهاد در بین جوانان به خارج از کشور سوق داده شد تا از بروز انقلاب به سبک ایران در داخل کشور جلوگیری شود. (ص ۱۱۲) تبلیغات دولتی، تریبون‌های نمازجمعه، روزنامه‌نویسان و خیریه‌ها همه و همه از جنایات کمونیست‌ها داد سخن می‌گفتند. (ص ۱۱۳) زمانی که ترکی فیصل مسوولیت اطلاعات عربستان را برعهده گرفت، این کشور منابع مالی بسیاری را برای جنگ‌های مخفی هزینه می‌کرد. (ص ۱۱۴)­

در شهرهای مرزی پاکستان با افغانستان، مدرسه‌های دینی با کمک‌های مالی خیریه‌های عربستان ایجاد شده بود که در آنجا کودکان و نوجوانان افغانی تحت تعالیم خشک وهابیت قرار می‌گرفتند. طالبان خروجی این مدارس دینی بودند. هزینه اردوگاه‌های آموزش نظامی از طریق خیریه‌ها و یا صدقات مالی تامین می‌شد. اما اردوگاه القاعده مخصوص نخبگان بود. (ص ۲۹۶) اردوگاه‌های ویژه پاکستان را می‌شد ار روی جوانانی که برای جنگ با هندوستان به کشمیر اعزام می‌شدند، شناسایی کرد.

هزینه‌های عربستان برای مبارزه با کمونیزم محدود به کمک‌های این کشور به جنگ افغانستان نبود. آنها منابع مالی هنگفتی برای فاصله گرفتن کشورهای آفریقایی از قذافی هزینه نمودند. (ص ۱۱۵)

جوانان ماجراجوی عرب وارد جنگ افغانستان شدند. آنها شیفته دلاوری و شهامت مجاهدان افغان شده بودند. یکی از این جوانان، اسامه بن لادن فرزند یک مقاطعه‌کار عربستانی مقیم یمن بود که تجهیزات و پول خود را در اختیار مجاهدان افغان قرار داده بود و در جاده‌سازی به آنان کمک می‌کرد. در سال ۱۹۸۶ کار خود را با ساخت یک پایگاه نظامی برای مجاهدان ادامه داد و در کنار یک جنگ واقعی قرار گرفت.

سال ۱۹۸۹ شوروی نیروهایش را از افغانستان خارج کرد. ائتلاف عربستان و آمریکا به پیروزی رسید. اسلحه آمریکایی با پول عربستان و آموزش نظامی در خاک پاکستان سه ضلع این مثلث پیروزی را تشکیل دادند. در جشن پیروزی از بن لادن هم تقدیر شد. اعراب ازین پیروزی احساس غرور می‌کردند. ناصر و سادات هم ارتش‌های عربی را در جنگ علیه اسراییل رهبری کرده بودند، اما شکست خوردند و تحقیر شدند. اما هم‌اکنون مجاهدان بر یکی از دو قدرت بزرگ پیروز شده بودند.

 یک دهه نزاع مسلحانه باعث شد تا جنگ برای مجاهدان افغان که انگیزه اصلی آن اختلافات قومی بود به یک سبک زندگی تبدیل شود. (ص ۲۷۹) سرانجام طالبان که از پشتون‌های جنوب افغانستان بودند، دست به خلع سلاح سایر گروه‌ها زدند و با کمک‌های اطلاعاتی پاکستان و مالی عربستان، قندهار و سایر شهرها را به تصرف خود درآوردند. (ص ۲۸۱ و ۲۸۲) بسیاری از یاران آنها همان دانش‌آموزان مدارس عربستانی بودند. ملاعمر خود را مطیع عربستان می‌دانست، چون کمک‌های زیادی (سوخت، پول، خودرو..) از طریق امارات به قندهار می‌رسید. البته ترکی فیصل ارسال این کمک‌ها را رد می‌کند! (ص ۲۸۴ و ۲۸۵) خالد یکی از سعودی‌های آموزش‌دیده در افغانستان می‌گوید: «دین طالبان یک پوشش برای نژادپرستی است. آنها معتقدند پشتون‌ها بایستی به حکومت برسند.» (ص ۲۹۷) پشتون‌ها به کمک خودروهای تحویلی از عربستان و امارات که مسلسل روی آنها کار گذاشته شده بود، برعلیه قبایل شمال افغانستان، می‌جنگیدند و در مزارشریف که شیعه‌نشین بود، کشتار فجیعی به راه انداختند. (ص ۳۰۰)

جنگ خلیج‌فارس

در سال ۱۹۹۰ صدام به کویت حمله کرد. بسیاری از خانواده‌های کویتی به عربستان آمدند. زنان کویتی رانندگی می‌کردند و نسبت به زنان عربستانی آزادتر بودند و روی زنان عربستانی تاثیر شگرفی گذاشتند. عربستان و کویت از آمریکا کمک خواستند. با ورود آمریکا به منطقه، صداهای متفاوتی از عربستان برخاست. جمعی از زنان عربستانی در حالی که پشت فرمان بودند، با اتومبیل‌های خود یک راهپیمایی اعتراضی برای به‌دست آوردن حق رانندگی برپا کردند. سلفی‌ها نسبت به حضور آمریکایی‌ها معترض بودند. اصلاح‌طلبان لیبرال، افکار و برنامه‌های دموکراتیک خود را تقدیم پادشاه کردند. از طرفی طوماری هم از سوی یک عده از روحانیون امضا شد که خواستار تشکیل مجلس سنا، تحقق عدالت بین شهروندان و در پیش گرفتن سیاست خارجی بدون حضور ائتلاف غربی شدند. اما واکنش شیعیان از همه جالب‌تر بود. آنها بر خلاف برخی سنی‌ها و وهابی‌ها، از ائتلاف عربستان_آمریکا در جنگ خلیج‌فارس حمایت و حتی در این جنگ علیه صدام شرکت کردند. حتی صدام حاضر شد در اختیار آنان ایستگاه رادیویی قرار دهد اما آنان نپذیرفتند. آنان نمی‌خواستند برانداز باشند، بلکه صرفا از تعصب، نژادپرستی و تبعیض شکایت داشتند. چون فرصت‌های شغلی بسیار خوبی را در مناطق نفتی عربستان در اختیار داشتند. (ص ۲۴۸) یکی از مخالفان سرسخت حضور آمریکا درجنگ خلیج‌فارس، بن لادن بود.

پس از جنگ در سال ۱۹۹۲ پادشاه عربستان با شیعیان وارد گفتگو شد. پیش شرط این مذاکره، آزادی زندانیان شیعه، آزادسازی پاسپورت‌های مصادره شده آنان و لغو تبعید شیعیان خارج از کشور بود. (ص ۲۵۳) بطورکلی مصالحه یکی از روش‌هایی است که آل سعود در آن مهارت زیادی دارند و برای حل بحران‌ها بکار می‌گیرند. (ص ۲۶۵) البته عفو شیعیان باعث اعتراض شیوخ تندرو عربستانی و سرانجام منجر به آزادی بسیاری از زندانیان سنی نیز گردید که بعدها آنان به بن‌لادن پیوستند. (ص ۲۵۵) بن لادن به بهانه فعالیت شرکتش به سودان رفت و به سربازگیری و آموزش‌های نظامی آنان پرداخت. او برای این آموزش‌ها از مجاهدان افغانی بهره می‌گرفت.

اما بن لادن نتوانست در سودان موفق شود و به افغانستان بازگشت و به ملاعمر پیوست. سرانجام در سال ۱۹۹۴، تابعیت اسامه از سوی عربستان خلع شد. از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ یک سلسله عملیات تروریستی از جمله انفجار مرکز گارد ملی در ریاض، انفجار برج‌های الخبر در منطقه شرق عربستان، حمله به سفارت‌خانه‌های آمریکا در نایروبی و دارالسلام در شرق آفریقا و حمله به کشتی‌های آمریکایی در عدن توسط القاعده انجام شد. (ص ۳۰۱) در جریان حمله به سفارت‌خانه‌های آمریکا بیش از ۲۰۰ نفر کشته شدند. (ص ۳۰۱) ملاعمر از سوی عربستان تحت فشار بود تا بن لادن را تحویل دهد، اما او از ترس یارانش جرات نمی‌کرد این کار را انجام دهد. بن لادن ثروتمند بود و محبوب! وقتی ملاعمر و فیصل به توافق نرسیدند، عربستان کاردار خود را از افغانستان فراخواند و روابط رسمی این دو کشور رسما به پایان رسید. (ص ۳۰۵)

حادثه ۱۱ سپتامبر

از سال ۱۹۹۵ ملک فهد دچار سکته مغزی شد و عبدالله علاوه بر مقام ولیعهدی، زمام امور عربستان را در دست گرفت. بوش برای او پیام فرستاد که می‌خواهد مساله صلح خاورمیانه و فلسطین را حل کند. عربستانی‌ها به یاسر عرفات لقب “لعم” (ترکیبی از لا و نعم) می‌دادند! روزی که قرار بود تا در مورد این مذاکرات گفتگو شود، ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بود. بن لادن تصمیم گرفته بود تا متحدان را از هم جدا کند. آمریکا در دهه هشتاد از افراط‌گرایی اسلامی حمایت می‌کرد و با کشورهای عرب متحد بود و از سوی دیگر هم‌پیمان اسراییل. این امر موجب بروز نقش‌های متناقضی در سیاست خارجی آمریکا شده بود. (ص ۳۲۵) بن لادن تعمدا از نیروهای سعودی تحت امرش برای حادثه ۱۱ سپتامبر استفاده کرد که هم به ارتباط آمریکا و عربستان لطمه بزند و مهم‌تر اینکه آمریکا به اتباع عربستانی به راحتی ویزا می‌داد. در یک روز به قلب تجارت و مرکز نظامی آمریکا حمله شد. ظاهرا هواپیمای چهارم قرار بود به کاخ سفید حمله کند که موفق نشد.

بسیاری از شاهزادگان عربستانی تصور می‌کردند این یک توطئه اسراییلی است. آنها می‌گفتند روز ۱۱ سپتامبر به ۳۰۰۰ کارمند اسراییلی که در برج های تجارت جهانی کار می‌کردند، مرخصی داده شده است، که البته این شایعه بعدها تکذیب شد. (ص ۳۲۵)

سمیه جبرتی روزنامه‌نگار اهل جده می‌گوید: «توهم توطئه گفتمان ناشی از شکست و در بین اعراب معمول است. در واقع خودمان را از هر گونه اهمیت یا تاثیرگذاری خلع سلاح می‌کنیم و مسوولیت را گردن دیگران می اندازیم.» (ص ۳۲۶) این همان تفکر “دایی جان ناپلئونی” است که در بین ما ایرانیان هم بسیار معمول است!

 کمتر از یکماه پس از ۱۱ سپتامبر نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به افغانستان حمله و بسیاری از اردوگاه‌های آموزشی را تخریب کردند و مجاهدان مجبور شدند به عربستان برگردند و در خاک کشور خود دست به عملیات تروریستی (از جمله حمله به مجتمع مسکونی الحمرا و کشتن ۱۹ آمریکایی) زدند. بیشتر این حمله‌ها بر ضد کارگران و خارجی‌ها بود. (ص ۳۲۷ و ۳۴۵ و ۳۴۶) فعالیت القاعده در خاک عربستان، باعث ایجاد ناامنی در کشور و انزجار مردم از آنان شد. رهبران القاعده در مناطق قبیله‌نشین مرزهای افغانستان مستقر بودند. اسلحه از طریق یمن و همین طور باقی‌مانده سلاح‌های جنگ خلیج‌فارس و سلاح‌های سرقت شده از بعثی‌ها که از کویت عقب‌نشینی کرده بودند، به آنها می‌رسید. (ص ۳۴۶) با این حال بن لادن به پاکستان گریخت و نیروهایش را در افغانستان رها کرد. بسیاری از آنان دستگیر و راهی گوانتانامو شدند. (ص ۳۵۸)

پس از ۱۱ سپتامبر

پس از ۱۱ سپتامبر ورق برگشت و عربستان به بازسازی چهره خود در سطح جهان و گشایش فضای اجتماعی داخل کشورش پرداخت که افراط‌گرایی اسلامی ریشه‌دار، عربستان سعودی را به ملتی پرورش‌دهنده تروریست تبدیل کرده بود. (ص ۳۴۴) جزییات فرایند پوست‌اندازی عربستان در این دوره در کتاب آمده است. عبدالله تاکید کرد که دوره‌ای که در آن روحانیون در کار سیاست دخالت می‌کردند، به پایان رسیده است. (ص ۳۳۵) سال ۲۰۰۲ آتش‌سوزی دلخراشی در یک مدرسه دخترانه رخ داد. کارکنان مدرسه که از بین روحانیون بودند، اجازه ندادند که دختران بدون عبا و چادر از مدرسه خارج شوند. طبق قانون درهای مدرسه بسته بود و نگهبانان حتی به افسران دفاع شهری اجازه ندادند که وارد مدرسه شوند و به بچه‌ها کمک کنند. ۱۵ دختربچه در آتش سوختند. (ص ۳۳۸) این حادثه بهانهٔ خوبی برای عبدا.. بود که دست به یکسری تغییرات بزند. مدارس دخترانه تا آن زمان زیر نظر روحانیون بود و پس از آن حادثه همانند مدارس پسرانه، زیر مجموعه وزارت تربیت قرار گرفتند. سابقه نداشت که پادشاهان آل سعود با روحانیون به مقابله برخیزند، اما عبدالله به پشتوانه شهرت دینی و قبیلگی خوب خود، دست به این کار زد. ساعات دروس دینی در مدارس کم شد و بجای آن تدریس علوم طبیعی و ریاضیات در سرفصل درس‌های مدرسه قرار گرفت. زنگ ورزش برای دختران اختصاص داده شد. دوران پادشاهی عبدا.. دوره ریاضت شاهزادگان عربستانی بود. او جلوی بسیاری از ریخت و پاش‌ها و قانون‌گریزی‌های آنان را گرفت. (ص ۳۷۲) او تلاش کرد فضایی ایجاد نماید که در مقابل سیطره‌ی ویرانگر دین بر فرهنگ سعودی، یک توازن بوجود بیاورد. علیرغم مخالفت روحانیون، او روز تاسیس دولت سعودی را روز ملی و جشن اعلام کرد. (ص ۳۷۵) عبدا.. فرمان انتخابات شوراهای محلی را صادر کرد که البته اسلام‌گرایان برنده انتخابات شدند و سکولارها باختند. (ص ۳۷۵)

فهد می‌خواست به گات بپیوندد، اما عبدالله این کار را به پایان رساند، در نتیجه درهای عربستان به روی تجارت خارجی گشوده شد. (ص ۳۸۱) تغییر دیگری که عبدا.. انجام داد، حذف روحانیون از شورای بیعت بود در نتیجه انتخاب پادشاه بر اساس رای‌گیری در خاندان آل سعود انجام می‌شود. (ص ۴۵۳) از سالها قبل مرسوم بود که برای اختصاص پست به شاهزادگان، یک نشست مخفی از سوی خاندان برگزار شود. عبدا.. به این کار رسمیت داد و آن را «شورای بیعت» نامید. البته حرکات واپس‌گرایانه‌ای هم در دوران او انجام شد که می‌توان به افتتاح پلیس دینی در تفریح‌گاه‌ها، به تعویق انداختن انتخابات شوراها و بستن جشنواره‌های سینمایی به بهانه اختلاط زنان و مردان…

کلام آخر

 جامعه عربستان هنوز ساختار قبیله‌ای دارد. در عربستان پادشاه «ولی امر» است. البته پس از ۱۱ سپتامبر «ولی امر» به شخصیتی دنیوی و تا حدی سکولار تبدیل شده است. (ص ۴۴۸) در این کتاب رفتار و واکنش‌های خاندان آل سعود و بازی‌های سیاسی که در هر دهه با توجه به شرایط جهانی، منطقه‌ای و داخلی انجام می‌دهند، بخوبی تشریح شده است. حفظ سنت‌ها حداقل بصورت اجتماعی، رمز همبستگی عربستان است. حتی گارد ملی عربستان یک ارتش قبیله‌ای است. (ص ۲۶۷) نکته مهم در عربستان امروزی انتقال قدرت از نسل اول به نسل دوم یا نوادگان است. (ص ۴۷۸)

کلام آخر اینکه این کتاب خواندنی است و آدمی را به اندیشیدن و ناخودآگاه مقایسه وامی‌دارد. در مقایسه با ملت و جامعه مدنی و به‌ویژه زنان ایران، هنوز بافت جمعیتی عربستان و تفکر آنان قبیله‌ای و سنتی و مذهبی است. اما به‌قول نویسنده کتاب، عربستان سعودی از جمله اندک کشورهایی است که نهاد هرمی قدرتش از ساکنان جوان این کشور پیشگام‌تر است. (۴۵۶) وقتی کشوری در عین حفظ استقلال و منافع کشورش در جبهه درست در کنار قدرت‌های جهانی قرار گیرد می‌تواند در بزنگاه‌های تاریخی خود را از مهلکه نجات دهد، دقیقاً مانند پوست‌اندازی‌ای که عربستان پس از ۱۱ سپتامبر انجام داد.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»