وینش: فیلسوفان در طی تاریخ برای انسان تعاریفی مختلفی دادهاند، از حیوان ناطق تا موجودی که قادر است بخندد اما اینبار میتوانید با تعریف جدیدی آشنا شوید: حیوان قصهگو.
حیوان قصه گو در آغاز با ابطال نظریهای که گروهی از آمارشناسان سالها پیش ارائه داده بودند درباره اینکه اگر تعدادی میمون زمان بسیار طولانی با یک ماشین تحریر حبس باشند سرانجام با فشار اتفاقی دکمهها اثری مثل هملت را خلق خواهند کرد، ثابت میکند که فقط انسان قادر به قصه گویی است. و بعد سراغ سوال اصلی میرود: چرا ما قصه دوست داریم؟
جاناتان گاتشال لذت بردن را دلیل کافی برای علاقه انسان به قصه و داستان نمیداند. او عقیده دارد اگر تنها دلیل دوست داشتن قصه لذت بود باید خیلی زود با تفریحات لذتبخش سادهتر و آسانتری جایگزین میشد.
برای رسیدن به پاسخ او به حوزههای مختلفی ورود میکند، ازجمله فیزیولوژی بدن انسان. علم پزشکی نشان میدهد که هر انسان در طی روز به طور متوسط دوهزار رویا در ذهنش ترسیم میکند، یعنی همان لحظاتی که شما روی کار یا فکر خاصی متمرکز نیستید و اسب خیالتان به آسمان پرواز میکند، که حدودا هر پرواز ۱۴ ثانیه طول میکشد! از همینجا معلوم میشود که ذهن انسان تمایل به رویاپردازی و تخیل دارد اما جدا از این خاصیت شگفتآور دیگری هم در نرونهای مغزی ما هست که در ماجرای خواندن قصه مهم است.
نورونهای آینهای باعث میشوند که ما چیزی را که میخوانیم شبیهسازی کنیم، انگار که واقعا آن تجربیات را پشت سر گذاشتهایم. برای همین است که قصهها به ما کمک میکنند که تجربیات زندگی درونی شوند. این تجربه درونی ماجرای مهمی است. افراد بسیاری نگران هستند که جزئیات یا پایان یا اسامی شخصیتهای داستانهایی که خواندهاند را به یاد ندارند اما به نظر نویسنده این جای نگرانی ندارد. مغز عاطفی ما در ارتباط با حافظه نهفته چیزهایی که لازم داریم را به تجربه زندگی ما اضافه کرده.
گاتشال در اینجا نکته مهم دیگری را مطرح میکند: ما عاشق داستانهایی هستیم که در آن گرفتاری و مشکل وجود دارد. در حقیقت همان فرمول آشنای داستانهای موفق: کشمکش و دردسر. در صورتی که در زندگی واقعی خودمان گرفتاریها و مشکلات ما را ناراحت میکند و از آنها گریزانیم.
انگار ما دو نوع قصه داریم، قصهای که برای خواندن ترجیح میدهیم و قصهای که برای زندگی میخواهیم. اینجاست که گاتشال به دلیل مهمتری برای علاقه به قصه میرسد و اینکه ذهن ما برای معنا دادن به زندگی به قصه احتیاج دارد. او نمونههایی درباره بازسازی خاطرات ذکر میکند و اینکه هیچگاه ما در تعریف یک خاطره به تمامی و درستی نمیتوانیم آن را بازسازی کنیم و همیشه به عنوان یک راوی چیزهایی را اضافه یا کم کرده یا به بخشهایی محوریت بیشتری میدهیم.
قصه چیزی فراتر از یک سرگرمی بلکه یک عنصر اساسی برای حیات آدمی است. ما در صورتی میتوانیم از زندگی خودمان تعریفی داشته باشیم که آن را به شکل یک داستان منسجم ببینیم. حتی امروزه که علم روانشناسی برای رفع افسردگی داروهای مختلفی تجویز میکند، افسردگی را غالبا ناشی از نداشتن یک داستان منسجم یا یک قصه زندگی که به انحراف رفته است تعبیر میکنند. همین تعریف اهمیت قصه و پیوند عمیق آن با انسان را نشان میدهد.
در بخش پایانی حیوان قصه گو با عنوان آیندهی داستان گاتشال از نگرانی که بابت پایان عصر رمان گفته میشود حرف زده. او این نگرانی را بیاساس خوانده. گاتشال ضمن اینکه عقیده دارد رمان یک قالب ادبی جاودانه نیست، با اشاره به بازیهای ویدئویی، رسانههای جدید و سریالهای تلویزیونی نشان میدهد که در اساس همه این موارد به طور عمیقی با داستان عجین شدهاند. انگار قصه ازبین نمیرود فقط از شکلی به شکل دیگر درمیآید!
جاناتان گاتشال نویسنده آمریکایی حیوان قصه گو، محقق ادبی در زمینه ادبیات و تکامل است. دکترایش را در زبان انگلیسی گرفته و به عنوان نویسنده و ویراستار در انتشار هشت کتاب دست داشته است. نوشتههای او را نقطه تقاطع علم و هنر میدانند.
ذهن انسان برای تشخیص الگوها تنظیم شده است، و بیشتر به مثبتهای دروغ گرایش دارد تا به منفیهای دروغ. همین نرمافزار ذهنی که ما را نسبت به چهرههای انسانی بسیار هشیار میکند، باعث میشود که در ابرها حیوان یا در رد توری کبابپز روی گوشت، عیسی مسیح را ببینیم. از دیدگاه روانشناسان، این بخشی از «طراحی ذهن» است که به ما کمک میکند در محیط اطرافمان الگوهای معنادار پیدا کنیم.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»