شرق: رمان «پنین» از معروفترین و محبوبترین رمانهای ولادیمیر ناباکوف است. این رمان که از عناصر پستمدرنیسم ادبی در آن استفاده شده است، توانسته توجه مخاطبین زیادی را به خود جلب کند و بهعنوان یکی از شاخصهای ادبی در این سبک معرفی شود. بیراه نیست اگر این رمان را دلیل شهرت بینالمللی ناباکوف بدانیم. چه در ساختار و چه در محتوا، ناباکوف نوآوریهای قابل توجهی انجام داده و «پنین» را به یک رمان سهل و ممتنع تبدیل کرده است.
«پنین»، چهارمین رمان انگلیسی ناباکوف است. این رمان هفت فصل دارد که فصلهای اول، سوم، چهارم و ششم آن جداگانه در مجله «نیویورکر» منتشر شده است. باید گفت ساختار رمان طوری است که هر فصل آن به یک جنبه زندگی پنین میپردازد. نمیتوان گفت این اثر مجموعه داستان پیوسته است، بلکه باید گفت رمان «پنین» دقیقا بر محوریت سبک پستمدرن توانسته بخشهای زندگی این شخصیت را پردازش کند. رمان «پنین» با محوریت شخصیت، مخاطب را با خود همراه میکند تا قصه آنچه را به صورت بیرونی برای خود مؤلف این کتاب رخ داده است، بازگو کند. روایت این رمان سرشار از طنز و توصیفهایی است که ردپای نگاه ناباکوف را هویدا میکند. توصیفها و فضاسازیهایی ماندگار با ریتم آرام و نثری درخور توجه در این رمان نگارش شده است.
قصه از جایی شروع میشود که پنین، استاد دانشگاه و مدرس آموزش زبان روسی که در آمریکا ساکن است، به دانشگاهی دعوت شده و میخواهد در آنجا سخنرانی کند. در همین ابتدای سفرش، ناباکوف ما را با ویژگیهای بیرونی و مرتبط با درون پنین آشنا میکند و بعد ماجراهای این شخصیت که طنزآلود و تنه به کمدی سیاه میزند، روایت میشود. در جزءبهجزء این رمان فضایی جالب توجه برای مخاطب ساخته میشود که با پیشرفت آن در روند قصه کمکم همهچیز معطوف به راوی این قصه میشود. راویای که در فصل هفتم پرده از چهره خود برمیدارد و با شکلی کاملا زبانی و در گرو سبک داد سخن میدهد. تکثرگرایی و مرکزگریزی از شاخصههای اصلی پستمدرنیسم در ادبیات است. این دو مورد بهخوبی در رمان «پنین» جا افتاده و نویسنده کاملا وفادارانه به تکثیر روایتهای معطوف به پنین پرداخته و از آن سو در همین فصلها با شکل روایتهای مختلف سعی کرده مرکزگریزی را از سمت پنین دور کند. در فصل هفتم که راوی نقاب از چهره برمیکشد، متوجه این دو عنصر -فقط در همین فصل- خواهیم شد. از دیگر نکات قابل توجه سبک پستمدرنیسم، هجو یا همان ایجاد آیرونی است. پرواضح است که رمان «پنین» هجوی است بر زندگی خود ناباکوف. ولادیمیر ناباکوف اصالت روسی دارد و جوانی خود را در روسیه گذرانده است، اما بعد از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه به همراه خانواده از این کشور خارج شد و بعد از گذراندن ماجراهایی که خود قصهای جدا دارد، در نهایت در انگلستان مستقر میشود و در آنجاست که شروع به نوشتن داستان و رمان میکند اما به زبان انگلیسی. این هجو زمانی جنبههای خود را پیدا میکند که زندگی و آنچه را بر ناباکوف گذشته مطالعه کرد. آنوقت است که این تقابل شخصیتها مابین پنین و ناباکوف، نقیضهای میشود که مؤلف بر خود و آنچه را که بر خود و مهاجرتش گذشته ارائه میکند. رمان «شاه، بیبی، سرباز» نوشته ناباکوف از دیگر رمانهای اوست که بهخوبی نقیضهای بر رمان «مادام بووآری» نوشته گوستاو فلوبر نویسنده شهیر فرانسه ساخته است. اوج این هجویات در داستان کوتاههای اوست که بهخوبی توانسته مهاجرت و سختیهایش را در قالب قصه به اجرا بگذارد.
دیگر شاخصه پستمدرنیسم ادبی نگارش بازیگوشانه است. چیزی که ناباکوف در تمامی آثارش شیوه منحصربهفرد آن را به کار گرفته است. شیوهای که با فضاسازی از جزء شروع میشود و به کل میرسد؛ میتوان گفت یک نوع مجاز مرسل. در همین رمان هم این ساختار حفظ شده و شیوه بازیگوشانه نوشتن ناباکوف معطوف شده به راوی که خود در فصل هفتم همهچیز را برملا میکند. در رمانهای «چشم» و «دعوت به مراسم گردنزنی» این نوع از مجاز مرسل و نگارش بازیگوشانهای که ناباکوف با جزئیات متصل مابین بیرون و درون برقرار میکند، وجود دارد.
باید گفت رمان «پنین» از آن دست رمانهایی است که نیاز به توجه در شیوه روایت و ساخت قصه دارد. خطهای روایی منحصربهفرد آن نهتنها ذهن مخاطب را مملو از تصاویر بدیع و صحنههای هیجانانگیز میکند، بلکه برای نویسندگان و متخصصان ادبیات نکاتی را پنهان کرده است که از پس پیداکردن آن به نکات جامعتر در پیرامون ادبیات میرسد که خوانش آن را ملزم به چندبارخوانی میکند.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»