img
img
img
img
img
سقوط گوندولین

در میان ستیزه‌ی خدایان

گسترش: کتاب «سقوط گوندولین» به قلم جی.آر.آر.تالکین و به کوشش کریستوفر تالکین توسط نشر روزنه به چاپ رسیده است. جی.آر.آر.تالکین در ۳ ژانویه ۱۸۹۲ در بلومفونتین متولد شد. پس از خدمت در جنگ جهانی اول، حرفه‌ی دانشگاهی برجسته‌ای را آغاز کرد و به عنوان یکی از بهترین زبان‌شناسان جهان شناخته شد. بااین‌حال او را غالباً به عنوان خالق سرزمین میانه و نویسنده آثار ادبی داستانی ماندگار و خارق‌العاده‌ای نظیر هابیت، فرمانروای حلقه‌ها و سیلماریلیون می‌شناسند. کتاب‌های او به بیش از شصت زبان ترجمه شده و میلیون‌ها نسخه از آنها در سرتاسر جهان به فروش رفته است. در سال ۱۹۷۲ به او نشان فرمانده والامقام امپراتوری بریتانیا (CBE) و دکتری افتخاری عالی ادبیات از دانشگاه آکسفورد اعطا شد. او در سال ۱۹۷۳ در سن ۸۱ سالگی درگذشت.

کریستوفر تالکین، متولد ۲۱ نوامبر ۱۹۲۴، سومین پسر جی.آر.آر.تالکین بود. او که توسط تالکین به عنوان وکیل ادبی آثارش منسوب شده بود، زندگی خود را از زمان مرگ پدر وقف ویرایش و انتشار نوشته‌های منتشرنشده او، به‌ویژه سیلماریلیون، قصه‌های ناتمام و تاریخ سرزمین میانه کرد. او در ۱۶ ژانویه ۲۰۲۰ در سن ۹۵ سالگی درگذشت.

در سقوط گوندولین مورگوت شریر از دژ خود آنگباند بر قوای نظامی عظیمی فرمان می‌راند. در مقابل مورگوت، اولمو که او را فرمانروای آب‌ها می‌خوانند، سخت ایستادگی می‌کند. در میان این ستیزه‌ی خدایان شهر زیبا و کشف‌ناشدنی گوندولین قرار دارد. سازندگان و ساکنان این شهر الف‌های نولدوری‌اند که روزگاری در والینور، سرزمین خدایان، ساکن بودند، اما علیه حکمرانی صاحب‌خانه شوریدند و به سرزمین میانه گریختند. مورگوت بیهوده در پی آن است که شهر پنهان شگفت‌انگیز را بیابد، حال آنکه خدایان در والینور از مداخله در یاری اولمو که قصد دفاع از شهر را دارد، امتناع می‌ورزند.

تور، پسرعموی تورین به این داستان وارد می‌شود. با هدایت نادیدنی اولمو، تور به گوندولین سفر می‌کند و در آنجا مقام می‌یابد؛ او با ایدریل، دخت تورگون، پیوند زناشویی می‌بندد؛ و آنها صاحب پسری به نام ائارندل می‌شوند. اما تقدیری هولناک در انتظارشان است؛ چرا که مورگوت به‌واسطه خیانتی ننگین، یورشی ویرانگر را با بالروگ‌ها، اژدهایان و اورک‌های بی‌شمار، علیه آنان تدارک می‌بیند. پس از نابودی، پسر تور زنده می‌ماند و در داستان‌های بعدی، قصه‌ی ائارندل، به زندگی خود ادامه می‌دهد، داستانی که تالکین هرگز فرصت نوشتن آن را نیافت؛ البته طرح‌واره‌ی آن از منابع مختلف در این کتاب گردآوری شده است.

پس از برن و لوتین، کریستوفر تالکین با همان روش «تاریخ در تسلسل» به نگاشتن سقوط گوندولین پرداخت. از زبان جی.آر.آر.تالکین این «نخستین داستان حقیقی این دنیای خیالی بود» و در کنار برن و لوتین و فرزندان هورین، یکی از سه «قصه‌ی بزرگ» روزگاران پیشین است.

قسمتی از کتاب سقوط گوندولین:

تور به بقایای جاده‌ای گم‌شده رسید و از میان پشته‌های سبز و سنگ‌های یک بر شده گذشت و آنگاه که روز رنگ می‌باخت به تالار کهن و ایوان‌های رفیع و پُربادش رسید. از کمین سایه‌های بیم یا پلیدی اثری نبود، اما با اندیشیدن به آنان که زمانی در آنجا می‌زیستند و رفته بودند و کسی نمی‌دانست به کجا، ترسی بر دلش افتاد؛ مردمی مغرور و بی‌مرگ اما محکوم به زوال از آن سوی دریا، و او برگشت و نگاهش همچون نگاه همیشگی این مردم به آن سوی تلالو آب‌های مواج تا آنجا که چشم می‌دید، خیره شد. آنگاه دوباره روی گرداند و قوها را دید که روی بلندترین رف فرود آمده و مقابل در غربی تالار ایستاده‌اند؛ و بال می‌کوفتند، و به گمانش رسید که او را فرا می‌خوانند تا وارد شود. پس تور از پلکان عریضِ اینک نیم‌پنهان در میان بوته‌های عود سرخ و کافور بالا رفت و از زیر نعلی بزرگ درگاه گذشت و وارد سایه‌های خانه‌ی تورگون شد؛ و او سرانجام به تالاری با ستون‌های بلند رسید. اگر این تالار از بیرون بسیار باشکوه می‌نمود، اینک از درون در چشم تور بس فراخ و شگفت‌انگیزتر بود، و او از سر ترس و حرمت نمی‌خواست پژواکی در آن فضای خالی برانگیزد. چیزی در آنجا نمی‌دید، جز کرسی بلندِ بالای شاه‌نشین در انتهای شرقی تالار و تا آنجا که ممکن بود، نرم به سوی آن گام برداشت؛ اما طنین گام‌هایش روی سنگ‌فرش، چون طنین گام‌های تقدیر پیچید و پژواک پیشاپیش او ردیف‌های ستون‌دار تالار را پیمود.

وقتی در برابر تخت بزرگ در تاریک و روشن ایستاد و دید که آن را از سنگ یکپارچه تراشیده و نشانه‌های عجیبی بر رویش نقش کرده‌اند، خورشید غروب با پنجره‌ی بلند زیر سنتوری غربی هم‌تراز شد و پرتویی از روشنایی بر دیوار روبرو افتاد، و تو گویی که بر فلزی صیقل‌خورده تابیده باشد، درخشید. پس چشم تور حیرت‌زده روی دیوارِ پشت تخت به زره و سپری عظیم، و کلاه‌خود و شمشیری دراز در نیام افتاد. زره چنان می‌درخشید که تو گویی آن را از نقره‌ی زنگارناگرفته ساخته بودند و پرتو خورشید با اخگرهای طلا زراندودش کرده بود. اما سپر شکلی عجیب در چشم تور داشت، زیرا بلند بود و باریک و کشیده؛ و زمینه‌ی آن آبی بود و در وسط منقوش به نشان بال سپید یک قو، آنگاه تور به حرف آمد و صدای او هماوردجویانه زیر سقف طنین افکند: «با این نشانه، این جنگ‌افزارها را از آن خود می‌کنم و هر تقدیری را که با خود دارند بر خود می‌پذیرم.» و سپر را پایین آورد و آن را برخلاف تصور خود سبک و خوش‌دست یافت؛ زیرا تو گویی سپر را از چوب ساخته و آهنگران الفی با مهارت بر آن صفحات فلزیِ محکم اما نازک چون زرورق کشیده بودند، و از همین روی از آسیب حشرات و باد و باران محفوظ مانده بود.

آنگاه تور خود را با زره آراست و کلاه خود را بر سر نهاد و شمشیر را به کمر بست؛ نیام شمشیر سیاه بود و سگک کمربند از نقره. بدین‌سان تور مسلح از از تالار تورگون بیرون آمد و روی رف‌های بلند تاراس در روشنایی سرخ خورشید ایستاد. به غرب چشم دوخته بود، درخشنده به رنگ نقره و طلا، اما هیچکس نبود که او را ببیند، و خود خبر نداشت که در آن ساعت همچون یکی از توانایان غرب می‌نمود، و شایسته‌ی این‌که پدر شاهنشاهان آدمیان در فراسوی دریا باشد، و به‌راستی در تقدیر او بود که چنین باشد؛ اما با برداشتن این جنگ‌افزارها تحولی در تور پسر هور پدید آمد، و دل او در اندرونش بزرگ گشت. و تا از در پا به زیر گذاشت، قوها تکریم‌اش کردند و هریک پری بزرگ از بال خویش کندند و گردن‌های درازشان را پیش پای او بر زمین نهادند و پرها را به او  تقدیم کردند؛ و تور هفت پر را گرفت و آن‌ها را بالای کلاه‌خودش نشاند، و قوها از همان‌جا برخاستند و در غروب به سوی شمال پرواز کردند، و تور دیگر آن‌ها را ندید.

سقوط گوندولین را محمدحسین شکوهی و ناهید خسروی به اتفاق ترجمه کرده‌اند و کتاب حاضر در ۲۷۰ صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»