ایلنا: کتاب «از جناب داستایفسکی چه خبر؟» با انتخاب و ترجمه لیدا طرزی که اخیرا توسط نشر نیستان به بازار کتاب عرضه شده، گزیدهای از داستانهای کوتاه فیودور داستایفسکی نویسنده سرشناس روس است.
این کتاب شامل ۹ داستان کوتاه از داستایوفسکی است که برخی از آنها به تنهایی و مستقل بارها و بارها منتشر و منشا اقتباس و تولیدات سینمایی نیز بودهاند.
خط مشترک میان تمامی این داستانها که البته جزء دغدغههای همیشگی نویسنده نیز بوده است، تلاش برای جستجو و کشف حقیقت در جهان است. داستایفسکی در تمامی داستانهای بلند و کوتاه خود به دنبال جستجوی حقیقت در جایی خارج از افکار و عقاید جاری در جامعه است. حقیقتی که او در قالب داستانهایش به دنبال آن است نه از دل باورهای کهن و بومی مردم قابل استخراج است و نه در دل باورهای روشنفکران زمانه. او راه دیگری را پیشنهاد و جستجو میکند که مهمترین عنصر آن رجوع چند باره به نفس و ذات طبیعی و سالم انسانی است. از همین روست که او در برخی از داستانهایش استدلال میکند که فراموش کردن موازین اخلاقی و انسانی به خاطر افکار آزادیخواهانه به نوعی به تمامیتخواهی و استبداد بدتر از گذشته منجر میشود و به همین دلیل به خود اجازه میدهد تا نسبت به افکار و اندیشههای روشنفکران هم عصر خود با دیده تردید بنگرد و البته راهی را برای این تیزبینی و تردید میگشاید که تا به امروز نیز اندیشمندان منحصر به خود را دارد.
داستایوفسکی به باور برخی منتقدان فیلسوفی است که بر روانشناسی شخصیتهایی که خلق میکند کاملا تسلط دارد و ریشه دلهرهها و ترسها، اضطراب و خشمها، حسرت و اندوهها و ناکامی و ناامیدی آنها را به خوبی میداند. بخشی از این موضوع به تجربه زیسته او در سالهای حیاتش و شیوه کشف سوژهها و بنمایههای داستانیاش دارد؛ یک محکوم به حبس به خاطر کشتن پدرش نطفه داستان برادران کارامازوف را در ذهن او میسازد و چهار سال زندگی در حبس و همصحبتی با مجرمان موجبات نوشتن خاطرات خانه مردگان را فراهم میکند.
۹ داستان کوتاه این کتاب نیز از همین رهگذر به گونهای انتخاب و در کنار هم قرار گرفته تا شوریدگی درونی او برای کشف حقیقت و ساختار انتخاب انسانی در مواجهه با چند راهیهای زندگی را بازگو کند. بر همین اساس هر یک از داستانهای انتخابی در این کتاب، با زاویه دیدی انحصاری به انسان و تفکر زیستی او و نوع مواجه او با مصائب و انتخابهایش را شرح میدهد.
اثری، حاصل سالها فکر و مطالعه، و پاسخی عمیق و بنیادی به پرسشهای پیرامون ماهیت، نقش و جایگاه زن در روند ساختن هویت و حقیقت انسانی.
«سرزمین زیکولا» قانونی سخت و منصفانه دارد.
آیا میتوان جنون را نه به عنوان بیماری، بلکه به عنوان شیوهای برای مواجهه با دردهای وجودی تفسیر کرد؟
بوکاک استدلال میکند که روانکاوی فروید میتواند بهعنوان لنزی برای تحلیل انتقادی جامعهی مدرن به کار رود.
محتوای رمان، انسجامی مثالزدنی دارد و حجم عظیم جزئیات دقیق تاریخی، علمی و فرهنگی خواننده را به شگفت وامیدارد.