img
img
img
img
img
دکتر سعید عدالت نژاد/ دکتررضا ابوتراب

مواجهه

دکتر سعید عدالت نژاد - دکتررضا ابوتراب

اطلاعات: کتاب «مُخنویس: یادداشتهای یک پزشک اعصاب دربارۀ جهانِ انسان» از جمله کتابهای ابداعی و ابتکاری و مجموعه یادداشتها و اندیشه های پزشک نورولوژیست دکتر رضا ابوتراب درباره انسان، مناسبات انسانی، و جهان آدمیان است. این کتاب به پرسشها و ابهاماتی درباب پیچیدگی یا سادگی و ریشه های ماهوی کنش و اندیشه و روابط میان افراد از منظر جسمی و روانی پرداخته است. کتاب رضا ابوتراب چندبار مکرر چاپ شده و بحث انگیز بوده است. در این مقاله، نظرات یکی از استادان اخلاق و متخصص فلسفه و کلام اسلامی، جناب دکتر سعید عدالت نژاد، از مرکز «اخلاق جهانی» را با هم مرور می کنیم.

*******

دکتر ابوتراب صادقانه و بی پرده دغدغه‌های علمی خود را با قلمی روان و گاه خودمانی با خواننده در میان گذاشته و کتاب را بسیار خواندنی کرده‌است. خواننده با انبوهی از اطلاعات به زبانی ساده در قلمرو تاریخ علم، به خصوص تاریخ پزشکی، و خاصتر رشتۀ مغز و اعصاب، و دانشهای پیرامون آن، مواجه می‌شود. به علاوه خواننده از تجربه‌های مُخنویس در مواجهه با بیماران آگاه می‌شود و مهمتر از اینها از صحنه‌هایی که ابوتراب صادقانه از مواجهۀ اقتصادی و دکانداری (مطب داری) برخی از هم صنفانش برای ما غیرخودی‌ها بر آفتاب کرده است. در پاره‌ای از بخش‌های کتاب ایده‌های اخلاقی- معنوی، البته با تفسیری فیزیکالیستی، روان (مغز در نظر مُخنویس) خواننده را تعالی می‌بخشد: مانند ص۳۳-۳۵، ۶۱-۶۲ دربارۀ ایدۀ اخلاق جهانی؛ ص۲۷۳ دربارۀ پیری و کنار آمدن با بیماریها؛ ص۲۹۰ راه حل جاودانه ماندن؛ ص۲۲۸ در تفسیر رنج زندگی؛ ص۲۳۰ راه خرسندی و درویشی؛ ص۲۴۲-۲۴۴ در ستایش آهستگی.

درونمایۀ کتاب نگاهی است کاملاً فیزیکالیستی به جهانِ انسان و از این رو در برابر انبوه کتابهایی که در ایران چنین نگاهی ندارند اثری کمیاب است و بنظرم باید قدر آن را دانست و خواند. و برای محفوظ ماندنش دعا کرد: وجعلنا مِن بین ایدیهم سدّاً و مِن خلفهم سدّاً فَاَغشیناهم فَهم لایُبصِرون.

اما مهمترین نقد بر ادعاهای مُخنویس این است که همۀ روابط پدیده‌های جهانِ انسان را به رابطۀ علّی تجربی تقلیل می‌دهد و گونه‌ای تفسیر عِلّی از روابط «همبستگی» میان این پدیده‌ها ارائه می‌کند. مثلاً تحت تأثیر کتابی از داماسیو تمام سوء رفتارهای (مانند دزدی، روابط نامشروع، سقط جنین و… ) دختری جوان را به مدد اِم آر آی به ضربه‌ای مغزی در سه سالگی نسبت می‌دهد و معتقد است بیمار با این ضربه جعبۀ ابزار لازم برای رفتارهای اخلاقی را از دست داده‌است (ص۶۵). در این جا ممکن است بین عارضۀ مغزی و رفتارهای سوء «همبستگی یعنی گونه‌ای رابطه» باشد ولی مُخنویس رابطه را «عِلّی» می‌بیند و در این موارد قاطعانه و گاهی فقط با اندکی اظهار شک آن را تفسیر می‌کند (برای نمونۀ احکام تنجیزی و قاطعانه مُخنویس نگاه کنید به ص۱۴۹ که علی الادعا افراد بعد از هشت سالگی دیگر نمی‌توانند زبان دوم بیاموزند؛ نیز ص۱۵۲ که حفظ لغت و تاریخ و امثال اینها در نظر مُخنویس وقت تلف کردن است؛ نیز ص۱۷۸ که حیات جهان ۴ میلیارد سال قبل با چند اسید آمینه آغاز شد؛ ص ۲۴۱ که پیشرفتهای مغزشناسی و هوش مصنوعی زحمت ترجمۀ متون را خواهند کشید؛ ص۲۵۲ کمدین‌ها از جهتی باهوش‌ترین آدمهای روی زمین‌اند؛ ص۲۹۵ درمان وسواس به کمک جراحی مغز؛ نیز ص۲۹۸). رویّه‌ای که حتی در فضای علمی فیزیکالیستی هم چندان مقبول نیست. گاهی چُنان در این کار افراط می‌کند که سرمستانه نوید حل شدن بسیاری از مشکلات جسمی و روحی-روانی (به تعبیر او مغزی) را با داروهای شیمیایی و دارونماها (پلاسبو) به خواننده می‌دهد و به شیوه‌های روان درمانه پوزخند می‌زند. سرمستانگی مؤلف گاهی درونمایۀ کتاب را به کتابهای زرد در حیطۀ روانشناسی، روانپزشکی، و نوروساینس نزدیک می‌کند و خوانندۀ تیزبین را چه بسا بی‌اعتماد به مُخنویس. اما این کتاب به قلم اهل دانش و فضلی است که به هیچ روی سزاوار عنوان کتاب زرد نیست و پیشنهاد می‌کنم نویسنده برای جبران این نقیصه بکوشد.

به اعتقاد مُخنویس همۀ ناهنجاریهای اجتماعی، جنایتهای بزهکاران و قساوتهای حاکمان مستبد ریشه در عارضه‌ای مغزی و به تَبَع آن «جوان بودن مغز» دارند (برای نمونه ص۷۰-۷۱). اگر مطابق قانونی در سلطنت عثمانی در طول حدود ۴۰۰ سال قانونی حاکم بوده که هر فرزندی به سلطنت رسید باید برادران خویش را سر به نیست کند تا سودای رقابت با سلطان را نداشته باشند به تفسیر مُخنویس این رفتارِ ناهنجار امری است مربوط به مغز. مغزِ سلطان جوان مانده بوده است!! و به تعبیر فنّی میزان کورتکس پروفرونتال مغز نرمال نبوده است. نقش کورتکس، بر اساس نظر داماسیو، و نقش ژنها، بر اساس اصل بقای ژنها و جهش آنها در نظریۀ داوکینز، در کتاب آن قدر برجسته است (برای نمونه، ص۸۰، ۱۱۹) که من یاد خاکیشیریزم دکتر علی شریعتی افتادم. برای هر دردی خاکشیر خوبست حتی برای کج خُلقی.

مُخنویس چُنان به فعالیتهای مغز و ژن و مِم قاطعانه و شاید ساده اندیشانه (از ص۳۰۹-۳۱۰ چنین برداشتی دارم) اعتقاد دارد که جایی برای پیچیدگی جهان و انسان و جهانِ انسان نمی‌ماند و گویا عن قریب با تزریق چند واحد سروتونین و دوپامین به مغز می‌توان همۀ غمها را به شادی تبدیل کرد (ص۲۲۱، ۲۲۴) و با برخی تحریکات الکتریکی در نیمکرۀ راست مغز احساسات معنوی و عرفانی در افراد ایجاد کرد (ص۲۶۴). در نهایت امید هست که، با دستکاری‌هایی در مغز، وضع همۀ خنگهای عالم را بهبود بخشید، چرا که کم اهمیت‌ترین نقش در اختراع و پیشرفت از آن مخترع است (ص۳۳۴) و چنان که دایموند نشان داده (والبته مُخنویس با او همدل است) نوآوری و پیشرفت پروسۀ پیچیده‌ای است و باید فقط زمان آن برسد تا اتفاق بیفتد (از گزاره‌های ابطال ناپذیر: کی زمانش می‌رسد وقتی اتفاق بیفتد و کی اتفاق می‌افتد وقتی زمانش برسد) و ربطی به وجود یا عدم مخترع ندارد بلکه این نیاز جامعه است که مخترع را به وجود می‌آورد و اگر وضع جامعه مهیا باشد جامعه هرگز معطل تولد یک مخترع باقی نخواهد ماند (ص۳۳۴). در مُخنویس (ص۳۳۵-۳۳۹) چنان اعتماد به جادوی مغز قوت گرفته است که او هرگونه آزادی و اختیار بشر را انکار می‌کند و همه چیز را به جبر مغزی اِحاله می‌دهد و البته این نظر را قاطعانه به علم جدید نسبت می‌دهد و می‌گوید «همۀ اعمال آدمی بین جبر و تصادف تقسیم شده و واژه‌هایی مثل آزادی و اختیار و اراده ظاهراً کلماتی پوچ و بی‌معنا هستند». مغز ما قبل از تصمیم ما راه خود را انتخاب کرده است و ما به اشتباه گمان می‌کنیم صاحب اراده و اختیاریم.

با این همه، مُخنویس را خواندنی می‌دانم و تلاش نویسنده را می‌ستایم. با این تفاوت که همۀ تفسیرهای نویسنده و سایر فیزیکالیستها از روابط پدیده‌ها را صرفاً «رابطۀ همبستگی یا گونه‌ای رابطه» می‌دانم و در انتظار تحقیقات بیشتر می‌مانم و یقین را سراب می‌دانم. امیدوارم نویسنده در جلدهای بعدی کتاب دُز «همبستگی» را در تفسیرش بالا ببرد، البته نه به مدد تزریق دوپامین بلکه به مدد تقویت اراده‌اش!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  یک اطلس اخلاق کاربردی

مروری بر کتاب «مسائل اخلاقی معاصر»

  راهنمای عملی نمایش‌نامه‌نویسی

نگاهی به کتاب «نوشتن برای صحنه»

  مضامین نهفته‌ی دست تاریک، دست روشن

نگاهی به داستانِ کوتاهِ «دست تاریک، دست روشن»

  تو آزادی، برای همین است که گم شده‌ای!

نگاهی به کتاب کتاب «تعقیب هومر»

  اگر ما بودیم چه می‌کردیم؟

مروری بر رمان «دود»