نویسنده: کریستوفر همیلتن
مترجم: میثم محمدامینی
ناشر: نشرنو
میانسالی میتواند یک بحران باشد. این مساله شاید برای خیلی از آدمها تجربه شده باشد اما کریستوفر همیلتن (نویسنده کتاب) تصمیم گرفته تجربه خودش از بحران میانسالی را به صورت یک کتاب دربیاورد.
میانسالی دورانی است که غالبا افراد دوباره به آن سوال اساسی برمیگردند که اغلب در دوران نوجوانی گریبانگیر آدم میشود: من کی هستم و برای چه کاری به این دنیا آمدم؟
برای همیلتن هم مساله به همین شکل شروع میشود ولی با یک اتفاق تکاندهنده، وقتی که بعد از ۳۸ سال میفهمد پدری که در هجدهسالگی از دست داده پدر واقعیاش نبوده و پدر اصلیاش معلم دوران مدرسهاش بوده. و او حاصل یک رابطه مخفیانه و غیراخلاقی است.
گرچه اتفاق زندگی همیلتن یک ماجرای عمومی نیست اما چالشی که ایجاد میکند کمابیش همانی است که اکثر میانسالان تجربه میکنند، جایی میرسد که درکشان از اخلاقیات و مفاهیم تغییر میکند یا ناگهان آنچیزی که برای زندگیاشان تدارک دیدهاند (از همسر و فرزند و شغل) ناگهان برایشان پوچ و بیمعنی میشود. احساس میکنند که زندگی شکل سطحی بینهایت درهم تنیده به خود گرفته است.
بعداز این نویسنده سراغ فاکتورهایی میرود که در درک و برداشت هر انسان از هویتش تاثیر دارد، مثل مساله نام. در نقل قولی از گوته میگوید که «نام هر انسان مثل ردایی نیست که بر دوشش افتاده باشد، بلکه جامهای است درست به قامتش که مانند پوست بر تنش روییده و نمیشود آن را خراشید و کند بدون اینکه به خود شخص آسیبی برسد.»
یا شناختهایی که در میانه عمر به آنها دست پیدا میکنیم مثلا اینکه تا زمان میانسالی به احتمال فراوان بهخوبی فهمیدیم که به چه شکلهایی دیگران را آزار دادهایم و همچنان آزار میدهیم!
داشتن فرزند هم یکی از موضوعاتی است که به آن اشاره شده و با اینکه همیلتن خود صاحب فرزندی نیست اما درباره تمایل یا عدم تمایل به فرزندآوری و نگاهی که در میانسالی به این موضوع دارد، صحبت میکند.
کتاب گرچه بخشی با عنوان تاملی در پایان دارد اما قصد ارائه یک بیانیه درباره میانسالی ندارد. به سیاق کل کتاب، بخش پایانی را هم با ترکیبی از مساله و نگاه شخصی و دیدگاه و پرسشهایی فلسفی به پایان میبرد. با این بیان کلی که هر یک از ما به درستی نمیدانیم که هستیم، و شاید تا پایان عمر هم ندانیم.
نکته جالب کتاب همیلتن این است که جابجا از نمونههایی در دنیای ادبیات و نظرات نویسندگان و فیلسوفان استفاده کرده. این ماجرا غیر از اینکه نشان میدهد این تجربیات چقدر عمومیت دارد، دریچه متفاوت دیگری برای نگاه کردن به بسیاری از آثار ادبی به ما میدهد.
فهرستی نیز در ابتدای کتاب وجود دارد که جنبه فصل ندارد چون در سراسر متن فصلبندی یا تیتری گذاشته نشده، بلکه طبق توضیح نویسنده مضامین یا علائم راهنمایی هستند برای معرفی اندیشههایی که حول محور آنها شکل گرفتهاند.
کریستوفر همیلتن دکترای فلسفه دارد و در کنار تدریس به نویسندگی هم مشغول است. ازجمله آثار او میتوان به فلسفه تراژدی، فلسفه و زندگینامه و چگونه با ناملایمات زندگی کنار بیاییم اشاره کرد.
کتاب میانسالی را نشرنو در مجموعه کتابخانه فلسفه زندگی منتشر کرده و خواندن آن میتواند غیر از میانسالان برای افرادی که در حوزه فلسفه و معنای زندگی هم علاقمند به مطالعه هستند، جذاب باشد.
یک مساله که در اینجا مطرح میشود وانهادن بسیاری از برنامهها و اهداف بلندپروازانهای است که شخص پیشتر در زندگی داشته است. برنامهها و اهدافی که حال میتواند ببیند شکلهایی از سادهلوحی یا غرورند که ارزیابی شخص از لحظه حال را کج و معوج میکنند. رها کردن این گونه طرح و برنامهها میتواند تا اندازهای نوعی زیان به نظر آید _وهمینطور هم هست_ که تسلیم شدن در برابر اقتضائات زندگی است که نمیتواند بنا به انتخاب خود شخص باشد، اما شکلی از رهایی نیز هست، درک این نکته است که آنچه واقعا اهمیت دارد کیفیت حیات معنوی و درونی است، که از بسیاری جهات با دستاوردهای بیرونی یا موفقیتهای مورد تایید اجتماع کاملا بیارتباط است. بنابراین یکی از وجوه ارزشمند میانسالی مطابق تجربه من این است که از دیگران و موفقیتهایشان کمتر به هراس میافتم: میدانم در پس ظاهر با صلابت و پر ابهت دیگران _هرجا که چنین ظاهری به خود گرفتهاند_ خویشتنی مضطرب یا مردد یا سردرگم مانند خودم نهفته است.
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»
معرفی کتاب «دربارهی رنج بشر»
کتابی درباره دوستی و عشق در دوران مدرن.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»