img
img
img
img
img
برزیل سرخ

از عشق تا تاریخ و سیاست

گسترش: کتاب «برزیل سرخ»، نوشته‌ی ژان کریستف روفن، به همت نشر ثالث به چاپ رسیده است. ژان کریستف روفن با درآمیختن عشق و احساس و عاطفه با تاریخ و سیاست و نبرد و استعمار، ترکیبی حیرت‌انگیز خلق می‌کند. توصیف ارتباطات خانوادگی در این رمان چنان زنده و گیراست که نمی‌توان آن را یک رمان تاریخیِ صرف به حساب آورد و از طرفی چنان جزئیاتی از زندگی بومیان امریکا و رفتار استعمارگران فرانسوی در قرن شانزدهم بیان می‌کند که خواننده در قسمت‌هایی از رمان، خود را در آن تاریخ و جغرافیای عجیب و رازآلود حس می‌کند.

«برزیل سرخ» داستانی گیرا دارد و مخاطب را با خواهر و برادری کم‌سن‌وسال در سفری پرمخاطره و دشوار و دردناک همراه می‌کند؛ سفری برای یافتن پدر؛ پدری که می‌گویند به قاره‌ی جدید رفته و اثری از او نیست. این رمان، که در سال ۲۰۰۱ منتشر شده، تلاش ناموفق فرانسوی‌ها برای فتح برزیل در قرن شانزدهم را در پس‌زمینه‌ی جنگ‌های مذهبی و آیینی بازگو می‌کند.

داستان این رمان حماسی در سال ۱۵۵۵، در جزیره‌ای کوچک در خلیج گوانابارا ریودوژانیرو، می‌گذرد، جایی که یک گروه اعزامی عجیب‌وغریب فرانسوی متشکل از ملوانان، صنعتگران، کشیشان، محکومان سابق و یک شوالیه به‌تازگی به منطقه اعزام شده‌اند. هدف آن‌ها دو چیز است: از یک سو، ایجاد یک مستعمره‌ی فرانسوی در این قاره‌‌ی غنی دورافتاده برای رقابت با پرتغالی‌ها و از سوی دیگر هدایت‌ سرخپوستان به آیین مسیحیت. این پیشگامان فرانسوی که برای واقعیت‌های دنیای جدید آماده نیستند، در برابر جدال‌های‌ میان کاتولیک‌ها و کالوینیست‌ها با چالش‌های عجیبی روبه‌رو می‌شوند و رؤیاهایشان برای استعمار به‌تدریج از بین می‌رود. «برزیل سرخ»، هم طنزآمیز است و هم پر حادثه، و بیش از هر چیز کاوشی پرشور و هیجان‌انگیز درباره‌ی ریشه‌های تفکر امپریالیستی است.

قسمتی از رمان برزیل سرخ:

زندان فقط برای سه نفر جا داشت؛ ژوست، رقیبش مارتن و پیرمرد چاقوتیزکن که قصد فرار به انگلستان را داشته است. دو مبارز جوان، که به‌‎واسطه‌ی دستبندهای آهنی و یک زنجیر مقابل یکدیگر قرار گرفته بودند، در سکوت کدورتشان را نشخوار می‌کردند. پیرمرد به‌تنهایی گفت‌وگو را در دست گرفته بود.

او بی‌وقفه از تمایل قبلی‌اش به فرار حرف می‌زد. مشاجره‌ای با پسرخاله‌اش، که تا آن زمان شریکش بوده، دلیلی شده برای سوار شدنش به کشتی و آمدن به این سفر. همچنین در این میان از همسرش، که شاهد پیرشدنش بود، صحبت می‌کرد؛ کسی که عاشقانه دوستش داشت. شروع به رؤیابافی درباره‌ی این زنانِ کمتر اجتماعیِ خوش‌برخورد کرد. اما به محض تحقق این اطمینان متوجه حماقتش شد و حسرت خورد؛ حسرت مغازه‌ی قدیمی‌اش، آبجوهای شب‌های مستی با پسرخاله و به‌خصوص همسر و دو دخترش که به محض آوردن اسمشان اشکش سرازیر می‌شد.

دو روز اول، زندانی‌های جدید حاضر بودند هر کاری بکنند تا این صدا که یک‌نفس خاطرات شیطانی و شهوت‌پرستی و نیز ندامت‌هایش را تعریف می‌کرد، ساکت شود؛ اما چاقوتیزکن همچنان یکبند مثل خوک خرناس می‌کشید و بی‌وقفه حرف می‌زد.

با اینکه حضورش در بین این دو زندانی جدید، مزاحمت تلقی می‌شد، اما حداقل این دو رقیب همیشگی را متحد می‌کرد. با فرارسیدن باران‌های متعفن، ارباب ایمبر متوجه شد که تسلیحات عرشه، قمه‌ها، خنجرها، تبرها، در معرض کندشدن هستند. دستور داد چاقوتیزکن از زندان آزاد شود و او را در مقابل کوهی از این آهن‌قراضه‌ها قرار داد تا مثل روز اول تیزشان کند.

ژوست و مارتن خودشان را تنها یافتند و فقط تمایل کمتر به ازسرگیری خصومت آن‌ها را تسکین می‌داد. یک روز صبح، خش‌خشی از پشت دیوار شنیدند، بعد از درز چوب‌ها کسی سوسیسی به داخل سر داد. مارتن آن را قاپید و با خیال راحت شروع به خوردنش کرد. با دهان پر گفت: «یکی از برادرهای کوچیک‌ترم توی انبار کشتی کار می‌کنه!»

غذا خوردن در برابر چشم‌های یک گرسنه تفریح جالبی نیست. مارتن از هیچ‌چیز به اندازه‌ی تنهایی متنفر نبود. او مجبور می‌شد احساساتش را همان‌طور که بودند به اشتراک بگذارد. درنهایت با تمام خودخواهی‌ای که داشت، حاضر شد نصفی از سوسیسش را برای رقیب پرتاب کند.

اما ژوست آن را زمین انداخت و به طرف دیگر چرخید.

مارتن فریاد زد: «چرا این‌جوری می‌کنی؟ همون بهتر که از گرسنگی بمیری! تو آبروی من رو لکه‌دار کردی!»

گدای جوان با لحنی پر از تنفر گفت: «آبروت! فکر کردی کی هستی؟»

ژوست که درعین‌حال نمی‌توانست چشم از سوسیسِ گوشه‌ی زمین بردارد، با متانت و وقار گفت: «من یه نجیب‌زاده‌م.»

برزیل سرخ را فروزان غفاریان ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۵۱۱ صفحه‌ی رقعی با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  یک اطلس اخلاق کاربردی

مروری بر کتاب «مسائل اخلاقی معاصر»

  راهنمای عملی نمایش‌نامه‌نویسی

نگاهی به کتاب «نوشتن برای صحنه»

  مضامین نهفته‌ی دست تاریک، دست روشن

نگاهی به داستانِ کوتاهِ «دست تاریک، دست روشن»

  تو آزادی، برای همین است که گم شده‌ای!

نگاهی به کتاب کتاب «تعقیب هومر»

  اگر ما بودیم چه می‌کردیم؟

مروری بر رمان «دود»