معرفی کتاب «تمساح» نوشته فیودور داستایوسکی
اعتماد: داستان بلند تمساح (The Crocodile) اثر معروف و مناقشهانگیز داستایوسکی یکسره طنز است و در زمان انتشار، بحثها و نقدهایی تند را به خاطر محتوای هجوآمیز و انتقادیاش برانگیخته است. شاید همین نقدها باعث شده که نویسنده، این اثر را (که در سال ۱۸۶۵ در یک مجله روسی منتشر شد) نیمهتمام رها کند و پایانش را کاملا باز بگذارد! داستان، تخیلی است؛ مردی «بافرهنگ» در یک مرکز خرید توسط تمساحی (که مالکان آلمانیاش آن را برای نمایش به روسیه آوردهاند) بلعیده میشود. نویسنده، این اتفاق عجیب را دستمایه قرار میدهد تا سراغ روابط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و همچنین رویکردهای فکری، ادبی و هنری زمانه خود برود و با هجوی گزنده و کنایی نقدشان کند. زاویه دید داستان، راوی اولشخص است. راوی که دوست و همراه ایوان (مرد بلعیدهشده) است از رهگذر شرح چگونگی برخورد آدمهای داستان با این اتفاق عجیب، روایت را پیش میبرد. آدمهای این داستان مثل بقیه آدمهای آثار داستایوسکی بلاتکلیفاند و شخصیتهای متناقضی دارند، با این تفاوت که اینبار این شخصیتها گردهم آمدهاند تا بلاتکلیفی و تناقض شخصیتیشان با قرار گرفتن در ظرف یک رخداد فراواقعی، در خدمت تلقی خاص نویسنده از جریانات فکری جهان پیرامونش قرار گیرد؛ بنابراین در داستان تمساح کمتر ردی از رویکرد اگزیستانسیالیستی نویسنده و روایت عمیق دردها و شکنجههای روحی آدمهای آثارش دیده میشود. داستایوسکی در این اثر از همدلی و همدردی با قهرمانهای آثارش فاصله میگیرد و به جای بیان مصایب ابدی انسان و شناسایی مجدد روح و روان آدمی، با نگاهی هجوآمیز به کشف طنز برخاسته از تضاد میان گفتار و رفتار آدمها و غافلگیری ناشی از آن میپردازد و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و فکری آن را با زبانی هجوآلود و در طنزی چندلایه بیان میکند. راوی که شاهد ماجراست چنان خونسرد و به دور از احساس، بلعیده شدن دوستش را شرح میدهد که انگار واقعهای عادی رخداده و این همه جنجال بر سر هیچ و پوچ است. این رویکرد، فضایی پوچ و ابزورد را بر اثر حاکم میکند و فضای داستانهای گوگول به خصوص داستان کوتاه و استعاری «دماغ» او را در ذهن میآورد. این خونسردی و بیتفاوتی در برابر سرنوشت یک انسان که مثل هالهای داستان تمساح را
در بر گرفته در برخورد آدمهای دیگر اثر نیز متجلی است، انگار هیچ ملاحظه انسانی در برابر این پدیده وجود ندارد. راوی با تماشای بلعیده شدن دوستش، عنصری خندهآور میبیند و تنها وقتی جلوی خندهاش را میگیرد که حس میکند کاری دور از ادب و نزاکت انجام داده است! یلنا ایوانونا همسر ایوان (مرد بلعیدهشده) که مایل است برای مردان فرهیخته! (ازجمله همسرش) اشک بریزد تا زیباتر به نظر برسد، با این استدلال که شوهر باید سر خانه و زندگیاش باشد نه در شکم تمساح، بلافاصله به فکر طلاق میافتد. دوست دیگری که از او تقاضای کمک و همفکری میکنند، تمساح را در ردیف سرمایه خارجی میداند که باید جذبش کرد و بنابراین وجود ایوان را در شکم این موجود برای بالا بردن ارزش سرمایه خارجی مایه خوشحالی میداند و در مورد دریافت مرخصی باحقوق و بدون حقوق مرد گرفتار در شکم تمساح و مغایر قانون بودن اعزام کارشناس ویژه به قعر تمساح! نظرات کارشناسانه میدهد. در این میان صاحب تمساح هم به جای اینکه نگران جان ایوان باشد، نگران حیوانش است و در ضمن به این فکر میکند که چگونه از رهگذر این ماجرا به مال و منالی برسد و موقعیتی اجتماعی کسب کند. ولی اوج این تضاد و غافلگیری در شخصیت اصلی به گفته نویسنده «فرهیخته و بافرهنگ» اثر متجلی میشود که در کام تمساح گرفتار است. او به جای اینکه فکر نجات خود باشد به فکر راهاندازی یک جنبش اجتماعی در شکم تمساح است تا تریبونی برای آموزش بشر شود! او که اولویت را بر اقتصاد میداند و در عصر بحران اقتصادی شکافتن شکم حیوان را بدون بررسی زوایای مادی آن درست نمیداند درباره جذب سرمایههای خارجی (تمساح) به میهن بحث میکند! اما این فضای ابزورد و سراسر تناقض و تضاد و غافلگیری در خدمت نگاه استعاری نویسنده درمیآید. او در آغاز داستان، تمساح پرخور و میانتهی و آدمخوار را یکی از ساکنان بومی اروپا معرفی میکند تا حضور نمادینش کنایهای از تجددطلبی غربگرایانهای باشد که انسانها را درون خود اسیر میکند و اندیشه سنتگرایانه و مسیحیت عرفانی داستایوسکی آن را برنمیتابد. شگردهای طنز این اثر متعدد است. نویسنده از کنایه، نقیضهسازی جملات قصار، واژهسازی و استفاده از طنز واژگانی (استفاده از لمکده برای کنایه به نظام فاسد اداری و دیوانسالاری)، وارد ساختن لحن طنزآمیز (روسی حرف زدن صاحب آلمانی تمساح) استفاده میکند، جمله «اولویت با قوانین اقتصادی است» را بارها با شیوهای طنزآمیز بر زبان آدمهای داستان جاری میکند تا به هجو اقتصاد سرمایهداری بپردازد و البته در این میان از اشارات کنایی و هجوآمیز به برخی شخصیتها و جریانات ادبی و هنری پرگو و بیسواد یا مدعی نیز غافل نیست و خبرسازی نشریات را نیز به طنز میکشد که چطور در وارونهسازی خبرها و جعل اخبار مهارت دارند! او در این اثر کوتاه و استعاری انواع شگردهای طنز را
به کار میگیرد تا نگاه خود را به دنیای پیرامونش بازتاب دهد. این داستان نشان میدهد که چگونه اثری طنزآمیز که رنگ برخورد با مسائل روز را دارد، میتواند فارغ از محتوای مناقشهپذیرش به ماندگاری برسد و در هر عصری خواندنی باشد و چه بسا خواننده در آینه فضای شگفتانگیز و باورناپذیر آن بتواند خودش را ببیند! تا به حال ترجمههایی از این اثر با عنوان «کروکودیل» و «در کام تمساح» به زبان فارسی ترجمه شده است. به تازگی ترجمهای از آن با عنوان «تمساح» به همت نشر برج و با ترجمه بابک شهاب انتشار یافته است.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»
وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیتپذیری و سیاسی فکر کردن میداند.
درباره کتاب «شتابان زیستن» بریژیت ژیرو
معرفیر رمان «قلمرو برزخ» اثر نونا فرناندز