img
img
img
img
img
چگونگی تنها بودن

درباره‌ی مزایای منزوی بودن

گسترش: کتاب «چگونگی تنها بودن» نوشته‌ی جاناتان فرنزن به همت نشر رایبد به چاپ رسیده است. این کتاب به‌طور عمده به موضوع تنهایی و تأثیرات آن بر زندگی انسان‌ها می‌پردازد و احساسات، روابط و چالش‌هایی را که در دنیای مدرن با آن مواجه هستیم واکاوی می‌کند.

سبک نوشتاری فرنزن در این کتاب ترکیبی از نثر ادبی و تحلیل‌های اجتماعی است و نویسنده با زبانی ساده و قابل‌فهم، موضوعات عمیق و فلسفی را بررسی می‌کند. مقاله‌های انعکاسی و شخصی‌ترِ این کتاب، سویه‌ی روشنفکری و دوست‌داشتنی فرنزن را نشان می‌دهد که در این مورد می‌توان به شکل ویژه، به جُستار «مغز پدر من» اشاره کرد. از سوی دیگر، مقاله‌هایی همچون گمشده در نامه‌ها و واحدهای نظارت، ناظر بر وجه ژورنالیستی ذهن نویسنده است.

جاناتان فرنزن می‌گوید: مقصود من از نگارش کتاب چگونگی تنها بودن ـ تا حدودی ـ ثبت تغییر نگرشم از تنهایی و انزوایی پر از خشم و هراس، به پذیرش یا حتی پاسداشتِ جایگاه مخاطب و نویسنده است. البته این جمله بدان معنا نیست که همه‌چیز خوب است و جایی برای خشم و نگرانی وجود ندارد. به‌هر‌روی، عطش ملی ما برای به‌چنگ‌آوردن نفت (که باعث شکل‌گیری دو دولت بوش پدر و پسر و نیز جنگ زشت خلیج فارس شد) همین حالا هم ما را در معرض جنگی طولانی و بی‌پایان در آسیای مرکزی قرار داده است. شاید باور نکنید که امروزه مطالبات مردم امریکا از حکومت خود، حتی از سال ۱۹۹۱ و زمان جنگ خلیج فارس هم کمتر است و همه‌ی رسانه‌های مهم نیز یک‌صدا ناقوس جنگ را نواخته‌اند. در چنین شرایطی، کنگره‌ی امریکا به رعایت استانداردهای ساده در بهینه‌سازی سوخت خودروهای شاسی‌بلند رأی منفی می‌دهد و در عوض، رئیس شرکت خودروسازی فورد، در آگهی تلویزیونی و با ژستی میهن‌پرستانه، از خودروهای خود دفاع و با صدای بلند اعلام می‌کند که «امریکایی‌ها هرگز نباید هیچ حدومرزی را بپذیرند.»

در کنار این همه خشم و نفرت که هر روز تولید می‌شود، من تصمیم گرفتم که مقالات این کتاب را با اصلاحات کمی منتشر کنم. «شهر اول» بدون مرکز تجارت جهانی، خوانشی کمی دگرگون خواهد داشت؛ «اتاق خواب سلطنتی» را پیش از آن نوشتم که جان اشکرافت ـ با آن بی‌اعتنایی ظاهری‌اش به آزادی‌های فردی ـ به قدرت برسد. سیاه‌زخم به مصیبت‌های پست ایالات متحده تلخی دوچندانی بخشید که در مقاله‌ی «گم‌شده در نامه‌ها» به آن پرداخته‌ام؛ و وقتی اپرا وینفری در باشگاه کتابش نامی از من نبرد، کلمه‌ی «نخبه‌گرا» (که آن را در چند مقاله به کار برده‌ام) به‌خوبی به تصویر کشیده شد؛ اما مهم‌تر از همه‌چیز، مسئله‌ی بنیادین همه‌ی این مقاله‌ها «حفظ فردیت و پیچیدگی» در فرهنگی جنجالی و پر از چیزهایی است که حواسمان را پرت می‌کند و اینکه ما چگونه می‌توانیم در چنین فضایی هم تنها باشیم.

قسمتی از کتاب چگونگی تنها بودن:

در سال ۱۸۹۰، یک امریکایی به‌طور معمول در شهر کوچکی که زندگی می‌کرد، از همه نظر، زیر نظارت بود. به این شیوه که همه‌ی خریدهایش ثبت می‌شد و تازه این اطلاعات، پیش چشم و در حافظه‌ی مغازه‌دارانی ثبت می‌شد که او را، پدر و مادرش را، همسرش و فرزندانش را می‌شناختند؛ حتی وقتی می‌خواست به اداره‌ی پست برود، همسایه‌ها تمام حرکاتش را دنبال و تحلیل می‌کردند. شاید می‌دانستند که او در کودکی و نوجوانی با برادرها و خواهرهایش و پدر و مادرش یک‌جا می‌خوابید و اگر هم وضعشان خیلی خوب نبود، وسیله‌ی رفت‌وآمدشان (قطار، اسب یا پای پیاده) یا عمومی بود یا به نوعی او را دربرابر دید عموم قرار می‌داد.

در مناطق حاشیه‌ای و خارج از شهر امریکا، خانواده‌های کوچک و کم‌جمعیت در خانه‌هایی بزرگ سکونت دارند و در آن هرکس اتاق خواب و گاهی سرویس بهداشتی شخصی خود را دارد. اگر بخواهم این وضع را با مناطق حاشیه‌نشین دهه‌های شصت و هفتاد میلادی مقایسه کنم ـ که من در آن بزرگ شدم ـ باید بگویم توسعه‌ی مجتمع‌های آپارتمانی یا شهرک‌های مسکونی امروزی سبب می‌شود که اشخاص در محیط زندگی خود بسیار گمنام و ناشناخته بمانند. دیگر عرف نیست که هرکسی همسایه‌اش را بشناسد و محله‌ها دارند به‌سرعت شکلی مجازی به خود می‌گیرند و ساکنان این محله‌ها یا گمنام‌اند یا خود را با نام و عنوان دیگری معرفی می‌کنند. رفت‌وآمد هم ـ برخلاف قدیم ـ امروزه تا حد زیادی امری خصوصی‌شده است. برای نمونه، آخرین مدل‌های خودروهای شاسی‌بلند به اندازه‌ی اتاق پذیرایی یک خانه‌اند، با تلفن‌هایی بی‌سیم، پخش‌کننده‌ی موسیقی و فیلم و صفحه‌ی تلویزیون. پشت شیشه‌های دودی یکی از این شاسی بلندها (که سرنشینانش آدم‌های بیرون از خودرو را می‌بینند، ولی کسی نمی‌تواند آن‌ها را ببیند) شاید آدمی نشسته باشد که پیژامه یا لباس زیر پوشیده؛ کسی چه می‌داند؟ شاید امروزه حکومت‌ها ـ نسبت به صد سال پیش ـ بیشتر در زندگی خانواده‌ها دخالت کنند (مثلاً مددکاران اجتماعی حواسشان به سالمندان و فقراست، مسئولان حوزه‌ی بهداشت و سلامت واکسن‌ زدن را اجباری کرده‌اند و پلیس درباره‌ی خشونت خانوادگی حساسیت دارد)، اما این دخالت‌ها هرگز نمی‌تواند جای آن کنجکاوی‌ها و تجسس‌های روستایی و شهرهای کوچک قدیم را بگیرد.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  ماهیت تعارض برای بقای جامعه

نگاهی به کتاب «موهبت اختلاف»

  مصائب دیوارها

نگاهی به کتاب «کتابچه راهنمای مرز»

  از بیگانگی تا رهایی

این کتاب تصویری با داستانی کوتاه اما بسیار عمیق به بررسی مفاهیمی همچون بیگانگی، بهره‌کشی در محیط کار (چرخه‌ی بروکراسی)، هویت و آزادی می‌پردازد.

  شرح بی‌فرجامی هنر در پنج داستان کوتاه

مروری بر «فرجام نیچه»

  تجربه دینی و عارفان اسلامی

نگاهی به کتاب «درباره تجربه دینی»