img
img
img
img
img
یک زندگی

رمان مشهور و محبوب گی دو موپاسان

مداد سیاه: یک زندگی رمان مشهور و محبوبی است از گی دو موپاسان  که تولستوی آن را بهترین رمان او، بلکه شاید بهترین رمان فرانسوی پس از بینوایان خوانده است.

شخصیت اصلی داستان، ژان، که از دوست داشتنی‌ترین مخلوقات عالم ادبیات است دختر جوانی است که  پس از پنج سال اقامت در شبه محبس یک صومعه در هفده سالگی به خانه بازمی گردد. او تنها فرزند پدر سلیم النفسی  پانتئیست  و ضد کلیسا و مادر اشراف زاده‌ای بیمار،  با شکوهی رو به زوال است.

خانواده روز پس از بازگشت ژان و به اصرار او که حتی قادر به لحظه‌ای درنگ نیست به رغم هوای نامساعد عازم کاخ خانوادگی خود در نورماندی می‌شوند. کاخ یاد شده در محوطه‌ای وسیع قرار دارد که به طبیعتی زیبا با چشم اندازی به دریا راه می‌برد. ژان عاشق طبیعت  و سفر به سرزمین‌های دور دست است و رویای عشقی باشکوه را در سر می‌پرورد. او روزهایش را به گشت و گذار در طبیعت زیبای اطراف و خیال پردازی در مورد زندگی زناشویی آتی خود می‌گذراند تا این که مرد جوانی خوش سر و ظاهر با نسبی اشرافی به اسم ژولی ین از یکی از املاک اربابی مجاور از راه می‌رسد و ژان بدون آن که بداند چگونه به ازدواج او در می‌آید.

ژولی ین پس از ازدواج اندک اندک چهره عوض می‌کند یا به تعبیر بهتر خود واقعی‌اش را نشان می‌دهد. او مرد پستی است، خیانت پیشه و لئیم که به طمع دارایی ژان با او ازدواج کرده است. تنها زمانی که ژان عشق را چنان که رویایش را در سر می‌پروراند تجربه می‌کند درسفر به همراه ژولین به جزیره کرس است؛ سرزمینی با طبیعتی سرکش و مردمانی خشن و خونگرم.

 جایگاه  موپاسان به لحاظ سبک یا مکتب جایی در میانه‌ی رئالیسم فلوبری و ناتورئالیسم زولایی است و انتخاب سرزمین کرس با طبیعت  و مردمانی که ذکرش رفت  به عنوان پس زمینه‌ی تنها تجربه‌ی عشق ژان بی جهت نیست.

ژان در تداوم زندگی زناشویی سرخورده از شوهر خیانت پیشه‌ی خود صاحب فرزندی پسر می‌شود و کمبود عشق زناشویی را با عشق  ورزیدن افراطی به او جبران می‌کند. از آن پس تنها فکر و ذکر ژان  تأمین سلامتی و شادی فرزند دلبند خویش است. با تولد فرزند، ژولین و پستی‌هایش به پس صحنه می‌روند و ژان باقی می‌ماند و آزمون مادری که با وجود پسری که صفات ناپسند پدر خویش را به ارث برده بنا نیست  به خیر و خوشی آن را از سر بگذراند.

یک زندگی علاوه بر اشخاصی که ذکر ایشان رفت یک کشیش مسن خوش قلب و سلیم النفس، کشیش جوانی متعصب، تند خو و بد ذات و دختر مستخدمی دارد که در جوانی نا خواسته چشم ژولین را به پستی و خیانت پیشگی شوهرش می‌گشاید و در پیری حامی اصلی و تکیه گاه او می‌شود. داستان پایان بندی باشکوهی با بارقه‌ای از امید و روشنایی دارد که از جمله جذابیت‌های آن است.

كلیدواژه‌های مطلب: /

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  توده‌ای‌ها کافکا نمی‌خواندند…

گفت‌وگوهای غیررسمی و صمیمی اغلب فرصت بازخوانی تاریخ‌اند و زاویه‌های دیگری از تاریخ را نشان می‌دهند که در روایت‌های رسمی کمتر دیده می‌شود.

  جایی برای از خود رانده شدن

«بیگانگی از خود» شایدمحوری‌ترین مؤلفه‌ا است که در آثار توماس برنهارد به چشم‌ می‌خورد.

  به موسم بهار سراغ ما را بگیرید

معرفی کتاب «چهار سرباز» نوشته‌ی اوبر مینگارللی

  دریچه‌ای به جهان‌بینی ایرانی

این کتاب گزیده‌ای است از برترین ابیات شاهنامه که به مخاطبان کمک می‌کند تا مفاهیم حکمت، خرد و زیبایی‌شناسی اشعار فردوسی را بهتر درک کنند.

  ابیات بحث‌انگیز حافظ

نگاهی به کتاب شرح بی‌نهایت