گسترش: کتاب «شیطانی در بهشت» نوشتهی هنری میلر به همت نشر نخستین به چاپ رسیده است. این کتاب شامل داستان بلند «شیطانی در بهشت» به همراه دو داستان دیگر (مَکس و آرامش در پاریس) است که در قالب یک کتاب به چاپ رسیده است. «شیطانی در بهشت» داستانی با عناصر قوی زندگینامهای است. در دورانی که میلر در فرانسه بود با مرد خاصی آشنا میشود و پس از جنگ جهانی دوم از او دعوت میکند که به امریکا برود و با خانوادهاش در یک منزل، در بیگ سور زندگی کند و این یعنی: شیطانی در بهشت. قسمتی از داستان در فرانسه و بیشتر بخشهای آن در امریکا میگذرد و شرح ماجراهای میلر با دوستش است.
هنری ولنتاین میلر رماننویس، داستاننویس و مقالهنویس امریکایی بود. او خود را از قالبهای مرسوم ادبی جدا کرد و نوع جدیدی از رمان نیمه اتوبیوگرافیک را توسعه داد که مطالعهی شخصیت، نقد اجتماعی، تأمل فلسفی، زبان صریح، تداعی آزاد سوررئالیستی و عرفان را در آنها در هم آمیخت. بارزترین آثار او عبارتاند از: «مدار رأسالسرطان»، «بهار سیاه»، «شیطانی در بهشت» و «سهگانهی مصلوب گلگون» که براساس تجربیات او در شهر نیویورک و پاریس نوشته شدهاند.
او همچنین خاطرات سفر و نقد ادبی مینوشت و نقاشیهایی با تکنیک آبرنگ میکشید.
قسمتی از کتاب شیطانی در بهشت نوشتهی هنری میلر:
یک شب سر میز شام، در میان حرفهای ما، بالاخره موضوع جنگ نیز مطرح شد. آن شب مریکان در بهترین حالوهوای ممکن به سر میبرد و بسیار مشتاق بود که از تجربیات خود در جنگ سخن بگوید. نمیدانم چرا تا آن زمان راجع به جنگ حرفی نزده بودیم. در نامههایی که مریکان از سوئیس برایم میفرستاد از اتفاقات زندگیاش بعد از آخرین دیدارمان در ژوئن ۱۹۳۹، چیزهایی نوشته بود، اما همهی آنها را فراموش کرده بودم؛ ولی این را به یاد داشتم که برای دومینبار به لژیون خارجیها پیوسته بود؛ البته طبق اظهارات خودش بیش از چند ماه در لژیون دوام نمیآورَد چون که آمادگی لازم را برای تحمل مقررات خشک لژیون نداشت. از لژیون که اخراج شد دوباره به همان هتل مودیال بازگشت. وقتی آلمانیها وارد فرانسه شدند، او در پاریس بود. حضور آلمانیها در پاریس او را آنقدر عذاب نمیداد که گرسنگی آزار میداد. در آخرین لحظههای ناامیدی، با دوستی قدیمی برخورد کرد، دوستی که آن روزها پُست مهمی در رادیو فرانسه داشت. این دوست زیر بالوپر او را گرفت و این کمک معنایش پول، غذا، سیگار و یک شغل نفرتانگیز برای مریکان بود. بههرحال آن دوست اکنون در زندان به سر میبَرد، از قرار معلوم یک خبرچین بوده است.
آن شب مریکان تمام حوادث آن دوران را با جزئیات ریز و درشت بازگو کرد. گویی که مجبور بود دل خود را از این حرفها خالی کند. گاهوبیگاه سرنخ از دست من در میرفت. از آنجا که همیشه به سیاست، دشمنی، رقابت و توطئهچینی بیعلاقه بودم، درست در لحظهای حساس از حرفهای او گیج شدم، لحظهای که به دستور آلمانیها مجبور شد به آلمان برود. (آنها حتی زنی هم برای او انتخاب کرده بودند که ازدواج کند.) ناگهان تمام تصاویر با هم قاطی شدند. در آن مرحله، از داستان که در بیابانی بیسروته راه میرفت و یک گشتاب نوک لولهی تفنگ را پشت او گذاشته بود، همهچیز را با هم قاطی کردم. هرگز از کار نفرتانگیزی که دوستش برایش پیدا کرده بود بهروشنی حرف نزد. اینکه او در خدمت آلمانیها بود یا نبود نیز برای من روشن نشد. البته این چیزها اصلاً برای من مهم نبود حتی اگر به من میگفت که به کشور خود خیانت کرده است. آنچه من کنجکاو بودم بدانم این بود که چطور توانسته بود از منجلاب فرار کند و چطور شد که جان سالم به در بُرد.
شیطانی در بهشت را داوود قلاجوری ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۱۸۷ صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.
ابرتهدیدها به سوی ما میآیند. پیامدهای آنها زندگی ما را به لرزه درخواهد آورد و نظم جهانی را طوری دگرگون خواهد کرد که هیچ کس تاکنون تجربه نکرده.
نگاهی به کتاب «تسخیر نان» اثر پیتر کروپوتکین
رودوردا در این داستان و از زبان پسرکی چهاردهساله دهکدهای بینام را تصویر میکند که مردمانش به شدت اسیر سنن خرافیاند و باوری راستین به آنها دارند.
نگاهی به کتاب «ابرها بر فراز متاپونتیون» نوشته «ایویند یونسون»
لوییس اسپیلزبری در کتاب خود با لحنی ساده و روان باعث میشود که کودکان به راحتی با متن ارتباط برقرار و اطلاعات مهمی را کسب کنند.