“شاید بهخاطر برف است که از دم صبح احساس خستگی میکنم.”[۱]
تقابل ما با ادبیات هلند در ایران پیشینهی بلندی ندارد. تنها چند رمان از ادبیات هلند در ایران منتشر شدهاند که همین چند کتاب هم مدتهاست بهزحمت پیدا میشوند. بنابراین در حال حاضر آنچنان که باید به نویسندههای هلندی اطمینان نداریم. ذهن مهزده اما با ایدهی جذّابی که دارد تمام معادلات را درخصوص بیاعتمادی به ادبیات هلند به هم میزند. کتابی استخواندار و جاندار از نویسندهای کاربلد در پیش روی ماست که قرار است دست بر قسمتهای حساسی از وجود ما بگذارد.
ذهن مهزده داستان سرراستی دارد. پیرمردی هلندی و هفتوچهارساله و که در آمریکا زندگی میکند در زمانی متوجه میشود که با بیماری آلزایمر دارد درگیر میشود. ترس او از اینکه همسرش به این خاطر او را ترک کند موجب میشود تا او این قضیه را از همسرش پنهان کند. او با ترسهای زیادی در این مدّت روبهرو میشود که آزارش میدهد. اما این همهی ماجرا نیست، زیرا روزی همسر او راز شوهرش را میفهمد.
آنچه که روایت ذهن مهزده را درگیرکننده میکند جنس ترسهای پیرمرد است. او حالا در سنی است که به قول مشهور سرد و گرم روزگار را چشیده است. بهسادگی هرچیزی نمیتواند در روحیهی او خلل ایجاد کند و ترسهایش از جنس ترسهایی نیست که مردمان دیگر در روزمره با آنها دستوپنجه نرم میکنند. ترسهای پیرمرد حالا عمیقاً منحصر است به خود او. او ترس از رها شدن در پیری دارد. از کسی میترسد که سالها در کنارش زندگی کرده است. از زنش تصویری نو میسازد، به آن بالوپر میدهد و درنهایت از آن میترسد. هراس خاصی به دل راه میدهد و زمانی که همسرش از این قضیه با خبر میشود هم این واهمه از بین نمیرود. از لحظهی شروع کتاب او ترسیده است. از زمانی که او درمورد برف و علاقهی فرا به آن حرف میزند او کلافه و ترسیده است. برف ذهن اوست. همهچیز در زیر آن دفن شده است. رد کفشها و لاستیکها بر برف و فقط وضعیت را بدتر و پیرمرد را از درون بدتر میکنند. پیرمرد حالا نهفقط با بیماری که با خودش هم درگیر است. او خودخوری خاص خودش را دارد و کلافگی در وجودش رخنه کرده است:
“از دنبال چیزی گشتن بدم میآید. کلیدهایم کجاست؟ کدام احمقی تمام درها را قفل کرده؟ درِ آشپزخانه، درِ ورودی و درِ پشتی اتاق رختشویی را امتحان میکنم. روبرت آرام به دنبالم میآید. فِرا همهی درها را قفل کرده است. چهطور چنین کار احمقانهای انجام داده؟”
اما جی. برنلف کیست؟ او در ژانویهی ۱۹۳۷ متولد شد. در ۲۰۱۲ از دنیا رفت. نویسندهی پرکاری بود و برای هلندیهای مایهی افتخار. اولین اثرش در ۱۹۵۹ منتشر شد. ذهن مهزده، که در ۱۹۸۴ منتشر شده بود،در ۲۰۰۷ به فهرستی راه پیدا کرد که حکایت از آن داشت که کتاب جی. برنلف جزو مهمترین آثار تاریخ ادبیات کشور هلند هست. آمده که برنلف به کارکرد حافظه علاقهمند بوده و ذهن مهزده عرض ارادتی عالی به این علاقهمندی بوده است.
[۱]- (ذهن مهزده، نشر چشمه، صفحهی ۱۱)
ابرتهدیدها به سوی ما میآیند. پیامدهای آنها زندگی ما را به لرزه درخواهد آورد و نظم جهانی را طوری دگرگون خواهد کرد که هیچ کس تاکنون تجربه نکرده.
نگاهی به کتاب «تسخیر نان» اثر پیتر کروپوتکین
رودوردا در این داستان و از زبان پسرکی چهاردهساله دهکدهای بینام را تصویر میکند که مردمانش به شدت اسیر سنن خرافیاند و باوری راستین به آنها دارند.
نگاهی به کتاب «ابرها بر فراز متاپونتیون» نوشته «ایویند یونسون»
لوییس اسپیلزبری در کتاب خود با لحنی ساده و روان باعث میشود که کودکان به راحتی با متن ارتباط برقرار و اطلاعات مهمی را کسب کنند.