img
img
img
img
img
حبس ابد

زندگی یک خانواده‌ی معمولی

گسترش: «حبس ابد» رمانی است نوشته‌ی بیلی او کالاگان که انتشارات راه طلایی آن را به چاپ رسانده است. «حبس ابد» روایتگر زندگی خانواده‌ای معمولی در ایرلند است که زندگی آن خانواده را در طی سه نسل روایت می‌کند. داستان، سختی‌هایی را که این خانواده در گذر زمان متحمل شده‌اند، بیان می‌کند؛ مشکلاتی همچون فقر، قحطی، جنگ و حتی عشق. نانسی در شانزده سالگی جزیره‌ی کوچک محل سکونتش را ترک می‌کند. او تنها عضو خانواده است که از قحطی جان سالم به در می‌برد. در کارخانه‌ی کوچکی در حاشیه‌ی شهر کورک مشغول به کار می‌شود. او عاشق باغبانی کاریزماتیک به نام مایکل ایگان می‌شود و از همین نقطه، مبارزه‌ی او برای زندگی آغاز می‌شود. پسر نانسی به نام جر، در سال ۱۹۲۰ وارد جنگ می‌شود. در اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ کوچک‌ترین فرزند جر، به نام نلی، در حالی‌که با مرگ دست‌وپنجه نرم می‌کند، کودکی خود و مشکلات آن دوران را به‌خاطر می‌آورد. «حبس ابد» رمانی عاطفی و حماسی است که زندگی در ایرلند را طی سه دوره‌ی مختلف روایت می‌کند.

۱۹۲۰ـ اولین روایت مربوط به جر (جریمیا) است. مردی که در فقر شدید در یک کارگاه ایرلندی به دنیا آمده، در سنگرهای جنگ جهانی اول جنگیده و خانواده‌ای متشکل از شش فرزند را با همسر محبوبش مری بزرگ کرده است. جر مردی نادم است و گاهی جایگاه خود را در دنیا زیر سؤال می‌برد. او در جایی می‌گوید: «بیشترین چیزی که هرکسی می‌توانست بخواهد، بقا بود و کسانی که در آن موفق می‌شدند در مقوله‌ی خوشبخت یا ملعون محسوب نمی‌شدند. این شاید تماسی بود که هریک از ما باید با خودمان برقرار می‌کردیم.»

۱۹۱۱ـ در بخش دوم، ما داستان دلخراش نانسی، مادر جر را می‌خوانیم. او در سال ۱۸۵۲، در جزیره‌ی کیپ کلیر در ساحل غربی ایرلند به دنیا آمده و در شانزده سالگی یتیم شده است. چند سال پس از قحطی ویرانگر؛ نانسی که سواد ندارد سرانجام در یک خانه‌ی بزرگ، به‌عنوان خدمتکار، مشغول به کار می‌شود. در آنجا او با باغبانی به نام مایکل ایگان آشنا و عاشق او می‌شود، اما تراژدی همچنان باقی است. داستان نانسی، داستان ایثار، ناامیدی، سوءتغذیه و فقر است.

۱۹۸۲ـ در بخش سوم، ما در مورد دختر جر، یعنی نِلی می‌خوانیم که خودش حالا مادربزرگ است. نلی که بیمار است، به خانواده‌ی قوی خود و فراز و فرودهای این خانواده می‌نگرد.

«حبس ابد» از بی‌عدالتی‌های اجتماعی رایج در ایرلندِ سال‌های دور صحبت می‌کند. همچنین داستانی از میراثِ کاتولیکِ ایرلندیِ پیوند قوی میان خواهر و برادرها و همچنین میان والدین و فرزندان است.

بیلی او کالاگان، در سال ۱۹۷۴، در کورک ایرلند به دنیا آمد و نویسنده‌ی مجموعه داستان‌های کوتاه به نام «در تبعید» (۲۰۰۸) و «در عمق زیاد» (۲۰۰۹) است که هر دو را مرسیر پرس منتشر کرده است. نخستین رمان او «خانه مرده» و رمان دیگرش «کودک جزیره‌ی کانِی» را هم انتشارات هارپر کالینز به چاپ رسانده است. آثار او جوایز ادبی گوناگونی را از آن خود کرده‌اند و در بیش از ۱۰۰ مجله‌ی ادبی در سراسر جهان نقد و بررسی شده‌اند.

قسمتی از کتاب حبس ابد نوشته‌ی بیلی او کالاگان:

کنار قبر، چند نفر زیر چتر ایستاده بودند و سایرین خیلی عبوس و ناراحت دور هم جمع شدند؛ صورت‌هایی خیس که کلاه بر سر، کنار آن‌ها جمع شدند و سایرین به نشانه‌ی احترام کلاه را از سر برداشتند و روی سینه‌شان گذاشتند. صبح روز پنجشنبه بود. سه چهارم کلیسا خالی بود و احساس سردی ناخوشایندی داشتیم. به اصرار مری در ردیف اول ایستادیم. می‌خواستم نزدیک راهرو بنشینیم، اما مری مرا در بین بچه‌ها گذاشت، چون اسپیلن در انتهای میز نشسته بود. روبه‌رویمان نه‌تنها از ما، بلکه از بچه‌ها هم بی‌خبر بود و در چنین ساعت و چنین روزی، خیس عرق بود. وقتی نگاهی به او انداختم، حس کردم براثر اتفاقات رخ‌داده کاملاً بی‌حس شده و شاید به‌دلیل نقشی که داشت، احساس گناه می‌کرد. او با کت مشکی که شاید از همسایه قرض گرفته بود یا اجاره کرده بود، در مقابل مجسمه‌های گچی حضرت عیسی، مریم و یوسف نشست. کتش از پشت صندلی آویزان بود. به جایی خیره شد. چیزی در چشمان سرد و خیره‌شده‌اش بود که باعث می‌شد چیزی در وجودم تغییر کند. تمام خشمی که در طی چند روز گذشته وجودم را در بر گرفته بود، با احساس ترحم نامنتظره از بین رفت. هنوز آن‌قدر از او متنفر بودم که دلم می‌خواست او را در قیر بجوشانم، اما در آن لحظه، مهربانی و شفقت در وجودم نشأت گرفت، به‌خصوص به این دلیل که کنار فرزندانش و فرزندان مایمی نشسته بود. پسر بزرگ‌تر در آستانه‌ی سیزده سالگی بود و ساکت و آرام نشسته بود و کاری را انجام می‌داد که از طرف خانواده به او محول شد. پسر دوم، چهار سال از پسر اول کوچک‌تر بود و خیلی شبیه مادرش بود و مهربان به نظر می‌رسید. بین آن دو دختر از همه کوچک‌تر بود و تنها پنج سال داشت، دستان آن‌ها را گرفته بود و گریه می‌کرد. خورشیدی که در زندگی مایمی وجود داشت، با حضور این بچه‌ها طلوع و غروب کرد و نمی‌خواستم با یادآوری خاطره‌ها رنج آن‌ها را بیشتر کنم، برای همین حین انجام مراسم ساکت و آرام نشستم. با وجود باران شدیدی که در قبرستان می‌بارید، در انتهای مراسم مطمئن شدم که می‌مانم و خودم را از دیدن تابوت نجات می‌دهم. آنچه روبه‌روی من قرار داشت، قبر بود. دیواری غبارآلود از خاک جلوی چشمانم را پوشاند. کمی آن‌طرف‌تر، اسپیلین ایستاده بود؛ خیلی شل و وارفته، به‌دلیل نوشیدنی‌هایی که خورده بود تا خودش را آرام کند. آیا کسی بود که او را اذیت کند و به چالش بکشد تا فقط خودش را آرام کند؟ اکنون به‌دلیل شرایط خاص، تبدیل به آدم بی‌تفاوتی شده بود. در سمت چپ او، بچه‌ها بودند و همان‌طور که در کلیسا به آن‌ها گفته بود، به طرزی نامنتظره با آن‌ها خوب رفتار می‌کرد. خستگی در چهره‌هایشان نمایان بود. آن‌ها به من خیره شدند و من بیش از هر چیز دوست داشتم دور قبر حلقه بزنم و هر سه‌شان را در آغوش بگیرم و به آن‌ها اطمینان دهم تا وقتی که زنده‌ام حواسم به آن‌ها هست، چون هم‌خون یا حداقل بخشی از یک داستان مشترک هستیم.

اما نمی‌توانم حرکت کنم، درست مانند همان وقت‌هایی که در جنگ نمی‌توانستم حرکت کنم، علی‌رغم اینکه باقی‌ماندن به معنای پایان کار بود؛ با بمب‌هایی که زمین اطراف ما را به شکلی تماشایی می‌شکافت یا جنگل‌ها را شعله‌ور می‌کرد. آسمان شب مانند پوست چروکیده‌ی اسبی به نظر می‌رسید. همه‌ی ما جنگیدیم و این لحظات را تحمل کردیم، در این زمان و در چنین شرایطی، مرگ را به چشمان خود دیدیم؛ همان‌جایی که برای برخی بهشت و برای برخی دیگر شاید جهنم باشد و برای افرادی مانند ما، که به هیچ‌کدام از آن‌ها باور نداشتیم، هیچ معنایی نداشت.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  سندی از زندگی و تاریخ مردمان خاورمیانه

داستانی درباره‌ی فقدان و رنج

  تغییر زندگی از درون

گام مهم برای اطلاع بیشتر از اندیشه‌هایتان داشتن دفتر خاطرات است.

  اگر گربه‌ها از صحنه‌ی روزگار محو می‌شدند

چه چیزهایی، چه ارزش‌هایی دارند؟

  پناه بر سینما

مروری بر کتاب موزاییک استعاره‌ها: گفت‌وگو با بهرام بیضایی و زنان فیلم‌هایش نوشته‌ی بهمن مقصودلو

  زندگی یک خانواده‌ی معمولی

«حبس ابد» رمانی عاطفی و حماسی است که زندگی در ایرلند را طی سه دوره‌ی مختلف روایت می‌کند.