«اما حتماً چند کتاب وجود دارند که از آنها خیلی خوشت آمده. آدم آنها را که دیگر به کسی نمیدهد. میخواهد داشته باشدشان. من که هیچوقت خواهران غریب را به کسی نمیدهم.» «اتفاقاً این کتابها را باید به دیگران داد تا خوشبختیشان را در آنها پیدا کنند؛ کتابهایی که از همه بیشتر به آنها علاقه داریم.» رمان کتاب گردان در سال ۲۰۲۰ منتشر شد و بهمدت ۸۶ هفته در لیست کتابهای پرفروش نشریهی اشپیگل قرار داشت و داستان پیرمردی کتابفروش را روایت میکند که هر روز کتابها را شخصاً به در خانهی مشتریها میبرد.
کتابگردان که در پسزمینهای دلنشین از یک شهر کوچک آلمان جریان دارد، هم ادای احترامی به دنیای ادبیات است و هم تأملی بر اهمیت همدلی و مهربانی. روایت زندگی کارل کولهوف، کتابفروشی مسن، است که کتابها را بهصورت پیاده به مشتریانی که قادر به خروج از خانه نیستند تحویل میدهد. زندگی ساده و تنها و زلال کارل زمانی تغییر میکند که دختری پرانرژی به نام شاشا به او ملحق میشود. این دو شخصیت، سفری از کشف و درک را آغاز میکنند و با مشتریان کارل که هرکدام داستانها و ارتباطات منحصربهفردی با کتابها دارند، ارتباط برقرار میکنند.
ماجرا اما بیش از اینهاست: کتابفروشیای که کارل برای آن کار میکند، در خانهی سالمندان است. دخترش روزی با کارل تماس میگیرد و خبر میدهد که قرار است کتابفروشیِ پدرش تعطیل شود. کارستن هن در این رمان پیامهایی پنهان کرده که جذابیت کشفشان فقط برای عاشقان کتاب نیست. شیوهی روان و تجسمپذیر روایت کردن او از اولین کلمات بهآرامی در قلب خواننده رسوخ میکند و باعث میشود مخاطب خود را همراه کارل در گردشهای روزانهاش ببیند. بهعلاوه با شاشا و مشتریهای کارل هم آشنا میشود و شاید حتی خود را بهجای یکی از آنها تصور کند. هن در رمان خود به شیوهای دلپذیر نشان میدهد که کتابها نهتنها انسانها را به هم نزدیک و آنها را با هم مرتبط میسازند، بلکه راهی پیش پایشان میگذارند که تا مدتی کوتاه از تکرارها و روزمرگی فرار کنند و تنهاییشان را به دست فراموشی بسپارند.
از طریق پیادهرویهای کارل، روایت به موضوعاتی چون تنهایی، پیری و آرامشی که کتابها فراهم میکنند، میپردازد. حضور شاشا با انرژی و شوخطبعی خود، لایهای از گرما و طنز به داستان اضافه میکند و کارل را وادار میسازد تا گذشتهاش را بازنگری کرده و تغییر را بپذیرد.
در هستهی داستان، کتابگردان به پل زدن میان نسلها و رهایی از انزوای خودخواسته میپردازد. کارل، که در ابتدا فردی منزوی و غمگین است، با کنجکاوی و جسارت شاشا یاد میگیرد که دوباره با مردم و زندگی ارتباط برقرار کند. این رمان بهزیبایی نشان میدهد که چگونه ادبیات میتواند بهعنوان پلی میان افراد عمل کند و راحتی و ارتباط ایجاد کند.
کتاب همچنین زندگی غنی شخصیتهایش را به تصویر میکشد و نشان میدهد که چگونه کتابها هویتهای آنها را منعکس میکنند و شکل میدهند. هن ماهرانه نشان میدهد که کتابها چگونه در زمانهای ناامیدی و تحول بهعنوان همراه و راهنمای آدمها عمل میکنند.
نثر هن لطیف، شاعرانه و سرشار از طنزی ملایم است. روایت جذابیتی افسانهگونه دارد که رمان را برای خوانندگان در هر سنی جذاب میکند. توصیفات او از تحویل کتابهای کارل، حس نوستالژیک برای شیوهای آهستهتر و شخصیتر از زندگی را برمیانگیزد. ریتم آهستهی رمان، که بازتابی از قدمزنیهای کارل است، خوانندگان را دعوت میکند تا هر تعامل و تأمل را بهخوبی درک کنند.
در جهانی که تحتسلطهی فناوری و تعاملات شتابزده قرار دارد، کتابگردان یادآوری دلگرمکنندهای است از اهمیت ارتباطات انسانی و معجزهی ادبیات و قصه. داستان قدرت ملموس و احساسی کتابها را ارج مینهد و به نقش آنها بهعنوان منابع خرد، آرامش و همدلی تأکید دارد.
کتابگردان تنها داستانی دربارهی قصه و کتابها نیست؛ بلکه کاوشی لطیف از انسانیت، مهربانی و جادوی پایدار داستانگویی است. کارستن سباستین هن یک افسانهی مدرن خلق کرده که با بسا کتابدوستان و هرکسی که به لذتهای سادهی زندگی اهمیت میدهد، عمیقاً همنوایی خواهد داشت. در پایان، این رمان خوانندگان را با قدردانی تازهای از قدرت تحولآفرین ادبیات و دوستیهای غیرمنتظره که میتوانند زندگی ما را تغییر دهند، تنها میگذارد.
مروری بر کتاب موزاییک استعارهها: گفتوگو با بهرام بیضایی و زنان فیلمهایش نوشتهی بهمن مقصودلو
«حبس ابد» رمانی عاطفی و حماسی است که زندگی در ایرلند را طی سه دورهی مختلف روایت میکند.
«صبح روز بعد» در عین حال که کتابی درباره سختیها و مشکلات است، مجموعهای الهامبخش از روایتهای تابآوری، شجاعت و بازسازی زندگی در میانه طوفانهای سهمگین به شمار میرود
مقدمهای بر فلسفه
داستانی مهیج و شورانگیز که بهرغم خطی و رئالیستی بودنِ محوری دارای لایههای باز جریان سیال ذهن است.