img
img
img
img
img
کتاب‌خواران

یک فانتزی بسیار تاریک

گسترش: «کتاب‌خواران» عنوانِ رمانی است نوشته‌ی سانی دین که نشر آلاچیق کتاب آن را به چاپ رسانده است. «کتاب‌خواران» یک فانتزی بسیار تاریک است که گاهی‌اوقات با ترس هم‌مرز است؛ کتابی که از هر طریق ممکن انتظارات خواننده را زیرورو می‌کند. جهان‌سازی سانی دین در این کتاب، تازه و نامنتظره و کمی پیچیده است و شخصیت‌ها نقاط ضعف خود را دارند و گاهی‌اوقات کارهای وحشتناکی انجام می‌دهند. سانی دین داستان خود را با مضامین مرتبط آمیخته می‌کند و به شیوه‌های هیجان‌انگیز جدیدی با مفهوم افسانه ترکیب می‌کند.

داستان حول گونه‌ای به نام کتاب‌خواران می‌چرخد، موجودات انسان‌نما که به جای غذا، کتاب مصرف می‌کنند. کتاب‌خواران در شش خانواده زندگی می‌کنند، اما تعداد آن‌ها به‌سرعت در حال کاهش است و بنابراین اقداماتی برای حفظ نوع آن‌ها با ازدواج و بارداری‌های اجباری انجام شده است! داستان از منظر دوون روایت می‌شود، یک کتاب‌خوار که به نظر می‌رسد با شروع داستان در حال فرار است. ما با پسر پنج ساله‌اش به نام کای آشنا می‌شویم که ذهن‌خوار به دنیا آمده است. موجودی که به جای کتاب، ذهن‌ها را می‌خورد. در دنیای دوون، ذهن‌خواران خطری برای جامعه هستند و بنابراین وقتی بزرگ شدند، مجبور می‌شوند به اژدها تبدیل شوند. گروهی از مجریان به نام شوالیه‌ها از دارویی به نام رستگاری استفاده می‌کنند تا گرسنگی دائمی اژدها را برای ذهن‌خواری کم کنند و شوالیه‌ها مسئول برگزاری مسابقات ازدواج و اطمینان از فرزندآوری هستند.

داستان از زمان حال به گذشته می‌رود و دوون را در کودکی وصف می‌کند و نشان می‌دهد که او چگونه پسرش کای را به دنیا آورده و چرا آن‌ها در حال فرار هستند. سانی دین به‌آرامی لایه‌به‌لایه داستان دوون را باز می‌کند و به‌تدریج خواننده را با این دنیای عجیب و شخصیت‌های حتی عجیب‌ترِ آن و پیوندهای عاطفی که آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد آشنا می‌کند.

دوون شخصیت فوق‌العاده‌ای است و دین به‌خوبی عشق شدید یک مادر به فرزندش را به تصویر می‌کشد. دوون می‌داند که از او چه انتظاری می‌رود و شکایتی نمی‌کند؛ اما وقتی برای اولین‌بار نوزادش را در آغوش می‌گیرد، تغییر عمیقی را تجربه می‌کند. این حس که او دیگر هرگز مثل سابق نخواهد شد و نمی‌تواند شاهزاده خانم خوبی باشد که از قوانین پیروی می‌کند و همچنین فرزندش، او را در مسیر متفاوتی قرار می‌دهد. مسیری پر از درد، شادی، خشم و عزم. دوون کم‌کم متوجه می‌شود که می‌تواند کارهایی را انجام دهد که هرگز فکرش را هم نمی‌کرده، همه‌ی آن‌ها هم به عشق فرزندش.

انبوهی از شخصیت‌های دیگر نیز وجود دارند که بیشتر آن‌ها در سمت «بد» قرار دارند، مانند برادر دوون. داستان پر از لحظات پر تنش، هیجان‌انگیز و صحنه‌های تعقیب و گریز هیجان‌انگیز فراوان است؛ زیرا دوون بیشتر کتاب را صرف تلاش برای فرار از برادرش و سایر مردانی می‌کند که می‌خواهند او را دستگیر کنند.

«کتاب‌خواران» رمانی غنی و پیچیده با شخصیت‌های کاملاً توسعه‌یافته است که به زیبایی پرداخته شده‌اند. این کتاب برای خوانندگانی که از جهانی منحصربه‌فرد شگفت‌زده می‌شوند و از حاشیه‌های تاریک داستان لذت می‌برند اثری خواندنی خواهد بود.

قسمتی از کتابِ کتاب‌خواران نوشته‌ی سانی دین:

سیلم برای تولد سه سالگی‌اش صدف می‌خواست. او هرگز به دریا نرفته بود و اجازه‌ی رفتن به آنجا را نداشت، اما عاشقِ تصور کردن امواج بر روی سواحل بود. دوون آن شب تصمیم گرفت به دیدن لوتن برود. برای همین، خیلی مؤدبانه و محترمانه درِ اتاق مطالعه‌ی او را زد.

لوتن گفت: «صدف؟ همچین ایده‌های مسخره‌ای رو از کجا آورده؟ این دختر که خیلی کم کتاب می‌خوره.»

دوون با شنیدن حرف لوتن خود را جمع کرد و گفت: «اون کتاب پری دریایی کوچولو رو خورده، این خوب نیست؟ یه افسانه‌ی قدیمیه که خود من با خوردنش بزرگ شدم. تازه توی قفسه‌های کتاب خودت هم دیدمش، پس فکر کنم…»

لوتن با بدخلقی گفت: «باید اول با من هماهنگ می‌کردی. ولی بااین‌حال، فکر نکنم ضرری داشته باشه. ببینم می‌تونم یه مقدار صدف براش تهیه کنم. چیز دیگه‌ای نمی‌خواد؟» لوتن به‌رغم تمام غرولندهایش، به سیلم اصلاً سخت نمی‌گرفت و در مورد او بسیار اهل اغماض و گذشت بود؛ حقیقتی که گویا هم خودش و هم دوون را متعجب می‌کرد.

دوون گفت: «نه. تا همین حالاش هم خیلی چیزها به من دادی. سپاسگزارم.»

او خوشبخت بود. سایر مادرعروس‌ها باید فرزندان خود را ترک می‌کردند؛ اما لوتن چندین و چند ماه به صحبت‌های دوون گوش داده بود و شاهد دل‌بستگی و علقه‌ی بسیار شدید بین او و سیلم بود، و پذیرفت ملاحظات خاصی را مدنظر قرار دهد، شرایط لازم برای زندگی دوون با آن‌ها را فراهم کند و او را به عمارت فرودر بازنگرداند. گاهی اوقات، می‌شد قوانین را دور زد.

درست رفتار کن، باادب و درست‌کار باش، مطیع و تابع قوانین باش تا پدرسالارها و رؤسای خانواده با تو خوب و درست رفتار کنند: بالاخره صحت این موارد ثابت شده بود، هرچند پذیرفتنش برای دوون عذاب‌آور بود. زودتر از این‌ها باید به نصیحت‌های منطقی آنان گوش می‌داد. به‌هرحال، این آداب و سنن خانوادگی بود که سیلم را به او هدیه داده بود؛ کودکی که در صورت تبعیت نکردن از این سنن، هرگز صاحبش نمی‌شد. آن دختربچه هم حقیقتاً موجودی شگفت‌انگیز بود.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»