یک پزشک: شورش تک نفره (On the Edge of Reason)، نوشته میروسلاو کرِلژا (Miroslav Krleža)، یکی از برجستهترین نویسندگان قرن بیستم در یوگسلاوی سابق و منطقه بالکان، اثری قوی و انتقادی است که جامعه و مناسبات انسانی را به نقد میکشد. کرلژا با نگاهی تیزبین و قلمی توانمند، داستان مردی را روایت میکند که در مواجهه با فساد، سطحینگری و تظاهر اجتماعی، از نظر ذهنی و روحی به حدی از تنهایی و آشفتگی میرسد که به عنوان «شورش تک نفره» در برابر این پوچی اجتماعی قد علم میکند. این کتاب که برای اولین بار در دهه ۱۹۳۰ منتشر شد، همچنان به دلیل پیامهای عمیق و انتقادات تند اجتماعیاش مورد توجه است.
میروسلاو کرلژا، نویسندهای بود که به دلیل دیدگاههای تند و انتقادیاش نسبت به جامعه، ادبیات و سیاست، در محافل روشنفکری زمان خود شناخته میشد. او که در دورهای از زندگی خود با جنگها، بحرانها و تغییرات سیاسی عمیق در اروپا روبهرو بود، از تجربیات شخصی و دیدگاههای اجتماعی خود برای خلق آثاری که نقدهای تند بر جامعه دارند، استفاده میکرد. کرلژا با استفاده از طنز و کنایه، جامعه خود را از جنبههای مختلف زیر ذرهبین قرار میدهد و به طور ویژه به تناقضات، ریاکاریها و ضعفهای انسان مدرن میپردازد. شورش تک نفره نیز تجلی این نگاه دقیق و بیپرده نویسنده است.
داستان شورش تک نفره درباره مردی است که در ابتدا فردی معمولی و آرام به نظر میرسد. او در زندگی روزمره خود به تدریج شاهد فساد و دروغهای اجتماعی میشود که افراد را به زندگی سطحی و دور از حقیقت سوق میدهد. شخصیت اصلی که از این وضعیت به شدت ناراضی است، به تدریج تصمیم میگیرد تا با این پوچی مبارزه کند. او به مرور به مبارزی بیپرده تبدیل میشود که حاضر است به خاطر اصول و ارزشهای خود، حتی اگر به انزوای اجتماعی برسد، دست از تلاش برای روشنگری نکشد.
کرلژا در شورش تک نفره به عمق مفهوم تظاهر و پوچی جامعهای میپردازد که افراد آن، حقیقت را به بهای مقبولیت اجتماعی رها میکنند. در این جامعه، معیارهای ارزشگذاری به سطحیترین شکل ممکن سقوط کرده و هرکس سعی میکند خود را با جریانهای روز همسو کند تا از طرد شدن در امان باشد. شخصیت اصلی اما حاضر نیست به این معیارها تن دهد و همین او را در میان جامعهای پر از ریا و دروغ تنها میگذارد. او در مبارزه با این وضعیت، به نوعی به نقطهای میرسد که به شدت از نظر روانی دچار تنش و ناآرامی میشود، اما این ناآرامی را به عنوان بهایی برای یافتن حقیقت میپذیرد.
شخصیت اصلی کتاب در مواجهه با پوچی و فساد اجتماعی، درون خود با نوعی کشمکش روانی و فلسفی نیز مواجه است. او به این میاندیشد که آیا حقیقت ارزش این را دارد که انسان از اجتماع طرد شود و یا باید برای حفظ جایگاه خود، همراه با جریان عمومی پیش برود؟ این کشمکش درونی به خواننده نشان میدهد که زندگی در چنین جامعهای، برای فردی که به دنبال صداقت است، همچون زندگی در مرز بین عقلانیت و دیوانگی است. نویسنده به زیبایی نشان میدهد که گاه ایستادگی بر اصول میتواند به قیمت انزوا و نادیدهگرفتن از سوی دیگران تمام شود.
کرلژا با زبانی طنزآمیز و گاه طعنهآمیز، داستان خود را روایت میکند. او از لحن و سبک خاصی بهره میگیرد که به خواننده اجازه میدهد با شخصیت اصلی همدردی کند و در عین حال، از تماشای واقعیت تلخ اجتماعی لذت ببرد. نویسنده با استفاده از کنایه و طنز سیاه، جامعهای را به تصویر میکشد که افراد در آن از اصالت و حقیقت دور شدهاند و درگیر ارزشهای مادی و سطحی شدهاند. این سبک نگارش به خواننده این امکان را میدهد تا به عمق انتقاد نویسنده پی ببرد و در عین حال از زبانی روان و جذاب بهرهمند شود.
نگاهی به رمان «فرار بیفرجام»
داستانهای این کتاب نیز با همان دغدغههای همیشگی او نوشته شدهاند: عشقهای گمشده، جوانی، موسیقی، کوچههایی که ناگهان از یاد میروند یا یک خیال و خواب دور.
این هم جور دیگر بازآفرینی طنزآمیز شش قصهی مشهور پریان است.
نگاهی به کتاب «شهر اِن»
نگاهی به «فابیان» اثر اریش کستنر