نشر افق: «آمدم گلهای از شما بکنم، آقای شمس.» «از من؟» «بله، آمدم بپرسم چرا دربارهٔ من نوشتید.» «دربارهٔ شما؟ ولی من اولینبار است شما را میبینم.» «عرض من همین است. چطور ندیده و نشناخته دربارهٔ آدمها کتاب مینویسید؟» شمس لنگرودی (متولد ۱۳۳۰) نویسنده، شاعر و پژوهشگر است. پیش از این از او رمان رژه بر خاک پوک در دههٔ هفتاد منتشر شده. او در آنها که به خانهٔ من آمدند تقابل روشنفکران معاصر و جامعه را نشان میدهد.
آنها که به خانۀ من آمدند نوشتۀ شمس لنگرودی، شاعر و نویسندۀ برجسته ایرانی، از جمله آثاری است که با روایتی ساده و در عین حال عمیق، تجربههای انسانی و اجتماعی را در فضایی چند لایه به تصویر میکشد. لنگرودی که بیشتر با شعر و پژوهشهای ادبی شناخته میشود، در این اثر به سراغ داستاننویسی رفته و با قلمی متفاوت، نگاه خاص خود را به زندگی و هویت، در عین شاعرانگی و شفافیت، بیان میکند. او داستانی سرراست تعریف میکند، اما آنچه در میانِ خطوط بیان میشود، شعارزردگی روشنفکرنماها و رویارویی با ترسهای درونی و افکار وسواسگونه است.
آنها که به خانۀ من آمدند اولین بار در سال ۱۳۹۴ در نشر افق منتشر شد. چند سال از انتشار اثر گذشت و شمس لنگرودی تصمیم گرفت نگاهی دوباره به پایان داستانش داشته باشد. چرا؟ چون او معتفد است وقتی نوشتهای منتشر شد، روی سنگ نوشته نشده؛ نویسنده حق دارد نگاهی دوباره به اثرش داشته باشد. او در این سالها، و در ارتباط با خوانندگانِ خود، متوجه شد پایان قبلی کتاب شاید آنطور که میخواسته نبوده. این نشان از شجاعتِ نویسنده دارد. او با بیانی روان و بیتکلف، احساسات و افکار خود را به شکلی بیان میکند که به دل مخاطب مینشیند. این سادگی و صداقت در روایت، همان چیزی است که باعث میشود خواننده به راحتی با آنها که به خانۀ من آمدند ارتباط برقرار کند.
از مضامین اصلی کتاب میتوان به این موارد اشاره کرد: تنهایی و جستوجوی معنا، هویت، روابط اجتماعی، نقد اجتماعی و نگاهی به فرهنگ ایرانی، بازگشت به خاطرات، تأثیر گذشته بر حال و آینده، ترسهای شخصی و چشم در چشم ناشناختهها دوختن.
شمس لنگرودی بیشتر به شاعری شهره است. شعر اختصار و اقتصادِ کلامی بسیاری دارد. لنگرودی معتقد بود آنچه نمیتوانست در شعر بیان کند، در داستان برایش تجلی یافته است. با این حال، ردِپای شمسِ شاعر در آنها که به خانۀ من آمدند دیده میشود. او برخی صحنهها و چشماندازها و پدیدارها را طوری توصیف میکند که خواننده کاملاً آن را درک و حتی حس میکند.
ماجرای آنها که به خانۀ من آمدند دربارۀ نویسندهای به نام شمس لنگرودی است که کتابی از او منتشر شده به نام رژه بر خاکِ پوک (که واقعاً اسم رمان اول نویسنده است.) مدتی از انتشار کتاب میگذارد که روزی مردی به دیدار شمس در خانهاش میآید؛ مردی قدبلند و حدود چهلساله، با یک دستهگل به دیدار نویسنده میآید. بعد از گپوگفتهای معمولی مرد مهمان به آقای نویسنده میگوید که آمده از او گله کند و بگوید چرا در کتاب قبلیاش تصویری غیرواقعی از او و همقماشهایش ارائه داده. نویسنده، حیران از این جمله، هر چه فکر میکند نمیفهمد مرد از چه حرف میزند. مهمان از او میخواهد کتابی دیگر بنویسد: همین را بنویسید، فقط برعکسش. و آنچه خواننده در این کتاب میخواند کشفِ این رمز است. نویسنده از این لحظه به بعد دیگر آدم قبل نیست. او دچار بدگمانی و حتی توهم میشود و مدام فکر میکند کسانی، آنهایی، به خانهاش آمدهاند.
در کتاب آنها که به خانۀ من آمدند، شمس لنگرودی از جن بهعنوان عنصری نمادین و روانشناختی استفاده میکند که بیشتر بازتابی از دغدغهها، ترسها، و پیچیدگیهای درونی شخصیتها است. برخلاف تصورات عامیانه که جنها را موجوداتی فراطبیعی و ترسناک تصور میکنند، در این اثر، آنها نمادی از احساسات سرکوبشده، تنهاییها، و خاطراتی هستند که همواره در زیرلایههای ذهن شخصیتها حضور دارند. لنگرودی با آوردن این موجودات در داستان، فضایی سوررئال خلق میکند که در آن مرز میان واقعیت و خیال کمرنگ میشود و به این ترتیب، مخاطب را به دنیای درونی شخصیتها نزدیکتر میسازد.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»