چارلز دیکنز، خاطرات آمریکا، ترجمهٔ عباس گودرزی، تهران، انتشارات کتاب پارسه، ۱۴۰۳. ۴۰۳ص.
چارلز دیکنز (۱۸۱۲-۱۸۷۰)، از تاثیرگذارترین نویسندگان انگلستان و البته جهان است. امروزه برخی از شخصیتهای رمانهای او، مانند الیور توییست و دیوید کاپرفیلد و پیپ و خانم هاویشام، بخشی از خاطرات مشترک بسیاری از خوانندگان رمان در سرتاسر جهان هستند.
آثار مهم دیکنز به فارسی ترجمه شدهاند اما تاجایی که خبر دارم این کتاب وی تاکنون ترجمه نشده بود. دیکنز در سال ۱۸۴۲ سفری ششماهه به آمریکا کرد و این کتاب که در همان سال منتشر شد شامل خاطرات وی از این سفر است. دیکنز دوران کودکی بسیار دشواری را از سر گذرانده بود و گرچه خیلی زود از طریق فروش آثارش به ثروت فراوان دست یافت، هیچگاه جانب طبقات فرودست و محروم را رها نکرد. او در این کتاب نیز شرحی خواندنی و دقیق از یتیمخانهها، زندانها و نیز وضع بردگان سیاهپوست و زنان بیسرپرست و کارگران روزمزد آمریکا بهدست داده است. نگاه او به آمریکا درمجموع مثبت است اما بردهداری را بزرگترین لکه ننگ بر دامان این کشور جوان و توانمند میداند. وی پیشبینی کرده بود که این امر گرفتاریهای بسیار برای آمریکا درپی میآورد که جنگ داخلی آمریکا (۱۸۶۱-۱۸۶۵) پیشبینی وی را تایید کرد! این کتاب غیرداستانی ما را مستقیماً با شخصیت و طنز قوی دیکنز آشنا میکند.
بنده از سه بخش این کتاب بسیار لذت بردم. بخش اول به توصیف احوال دختربچهای نابینا و ناشنوا به اسم لورا بریجمان در پرورشگاهی در بوستون اختصاص دارد. در این بخش آمده که چگونه مربیان پرورشگاه توانسته بودند از طریق یاددادن خط بریل و زبان لمسی به لورا، وی را قادر به ایجاد ارتباط با دیگران بکنند. این گزارش بعدها مورد استفاده والدین هلن کلر قرار گرفت تا بتوانند معلم مناسبی برای آموزش دختر نابینا و ناشنوای خود بیابند. بخش دیگر به شرح عادت زنندهٔ آمریکاییها در جویدن تنباکو و تف کردن تفالهٔ آن در انظار عمومی مربوط میشود. قبلا هم در آثار نویسندگانی چون مارک تواین و جان اشتین بک دربارهٔ این عادت نفرتآور چیزهایی خوانده بودم. و اما بخش سوم به نارضایتی دیکنز از رعایت نشدن حق مؤلف یا کپیرایت در آمریکا مخصوصا در مورد آثار خودش اختصاص دارد. او در بعضی سخنرانیهایش در آمریکا چنان دربارهٔ لزوم رعایت این حق سخن گفته بود که بعدها خیلیها علت اصلی سفر دیکنز را به آمریکا به طرح همین مسئله نسبت دادند. دیکنز در سال ۱۸۶۷ نیز به آمریکا سفر کرد و در آن سفر از طریق قرائت آثارش پول فراوانی به جیب زد و بدین ترتیب تمام ضررهایش را جبران کرد!
اثری، حاصل سالها فکر و مطالعه، و پاسخی عمیق و بنیادی به پرسشهای پیرامون ماهیت، نقش و جایگاه زن در روند ساختن هویت و حقیقت انسانی.
«سرزمین زیکولا» قانونی سخت و منصفانه دارد.
آیا میتوان جنون را نه به عنوان بیماری، بلکه به عنوان شیوهای برای مواجهه با دردهای وجودی تفسیر کرد؟
بوکاک استدلال میکند که روانکاوی فروید میتواند بهعنوان لنزی برای تحلیل انتقادی جامعهی مدرن به کار رود.
محتوای رمان، انسجامی مثالزدنی دارد و حجم عظیم جزئیات دقیق تاریخی، علمی و فرهنگی خواننده را به شگفت وامیدارد.