وینش: کتاب نقشهایی به یاد: گذری بر ادبیات خاطرهنویسی چنانکه در مقدمهی ناشر آمده اولین کتاب از مجموعهی زندگینگارههای نشر گمان است. آغاز این مجموعه با کتابی از احمد اخوت، این دیوانهی دنیای جزئیات و حاشیهنویسیها و آنچه بتوان مواد خاطرهنویسی نامید، بهترین انتخاب است و مقدمهی ناشر به قلم مانا روانبد، که یکی از معدود مقدمههای بهدور از پاراگرافهای فرمالیته و از سر بازکنی بود، به خوبی تلاش برای نشر نوع دیگری از ادبیات خاطرهنویسی را نشان میدهد که با «حراج خلوت» به مثابهی خودزندگینامه یا خاطرات فرق میکند.
کتاب کتاب نقشهایی به یاد شش بخش دارد، «مبانی نظری» که در آن دربارهی مفاهیم پایهای خاطرهنویسی صحبت میکند، در بخش «خاطره سخن بگو» نمونهای چند از خاطرهنویسیهای کمتر خواندهشده و ناب آورده شده و در بخش «خاطرات کتابی» اخوت به موضوع دلخواهش میرسد: یعنی رابطهی یک خواننده با کتابهایش و نویسندهها و دنیای جذابی که در این میانه بهوجود میآید.
در بخشهای «یادداشتنویسی» و «عکس و خاطره» متون همه ترجمهاند و در بخش نهایی «بررسی کتاب» به دو کتاب «پاریس جشن بیکران» و «خاطرات سفرنامهی اصفهان» میرسیم که در آن نویسنده دربارهی این دو کتاب و نقش پررنگ خاطرهنویسی نوشته است.
در مقدمه جذابی که اخوت برای کتاب نقشهایی به یاد نوشته از همان ابتدا نگاهش را به خاطره به مَثَلِ گوری عنوان میکند که در آن خبری از جسم و تن باقیمانده از آدمِ مرده نیست اما تا دلمان بخواهد یاد و خاطره است، در این باب که به نظرش عنوان کتاب میتوانست «بنای یادبود سرباز گمنام» باشد؛ سربازی که مرده اما اثری از او پیدا نکردهاند و حالا برایش مقبرهای خالی میسازند پر از یاد وطن. اما در نهایت «نقشهایی به یاد» را انتخاب میکند تا نقش آدمی را هم در این یادهای سرگردان درنظر گرفته باشد.
اخوت در اینجا در مقدمه هستهی مرکزی کتاب را مشخص میکند، ما با ثبت زنده بودنمان چه نوشتاری که یعنی خاطراتمان را بنویسیم، چه آن لحظه را با عکاسی یا فیلمبرداری ثبت کنیم، درواقع مردن آن لحظه را ثبت کردهایم. موضوع عجین بودن مرگ با ثبت خاطرات یا عکسهایی که میگیریم همهجای کتاب حضور دارد و اخوت در بخشهای مختلف به آن میپردازد. چنانکه در مقدمهی کتاب یکی از بناهای یادبود پدرش را عکسی میداند که هشتاد سال پیش در عکاسی گلشن اصفهان گرفته و مینویسد:
«عکس و زندگینامهی خودنوشت، دو بنای یادبود بزرگ، با مرگ عجیناند. عکس همیشه به ما میگوید «من اینجا بودم»… میدانم که دیگر وجود ندارد اما چشمان این مرد مرده با من سخن میگوید. زمان زندگی او به گذشته پیوسته و جزو زمان از دسترفته است_ به قول کریستیان متز، تا ابد از میان رفته است. آنکه از او عکس گرفته هم مرده است (حتی اگر برخلاف پدر من در این جهان باشد). به تعبیر فیلیپ دوبووا، «مرده است زیرا دیده شده است».
در خواندن جستارهای اخوت بهجای مواجه شدن با یک کتابِ از سر سفارش نوشته شده، گویی پای حرف زدن اخوت نشسته باشی و او بدون آنکه تو را در پاراگرافهای طولانی به قصد مقدمهچینی یا اضافه کردن به تشریفات گم کند، صاف سر اصل مطلب میرود و خبری از عصا قورتدادگی و نمایش خواندنهای بیکرانش نیست.
جستارهای اخوت پر از ارجاعات جذاب و دقیقاً مربوط به موضوع است و بینظم و زیاده و پیچیده نیست، و چنان منسجم است که خواننده با خود فکر میکند شاید یک گوی جادو دارد که در این سطح به راحتی هر مطلبی را که مدنظرش است از هر نویسندهای احضار میکند.
احمد اخوت یک تصویر کلی دارد که هرگز گم نمیکند. در تمام مقالات کتاب چه آنها که خود تالیف کرده و چه آنها که ترجمه کرده، یک خط و ربط کاملاً اخوتی بین نوشتهها پیداست، میگویم اخوتی و شاید بهتر باشد بگویم بورخسی، از اینرو که کمتر خوانده و دیدهایم که نویسنده قصد جمعآوری و نوشتن چنین مقالاتی را داشته باشد و بتواند بین سرفصلهای مختلف کتاب و پانزده نویسندهی مقالات به شیوهی اخوت هربار حرف خودش را در آن میانه پیدا کند.
مثلاً در فصل خاطرات کتابی، یادداشتی از «مونا اندرسون» آورده که آدم فکر میکند کل آن جستار را برای این جملات به کتاب اضافه کرده تا باز هم نقبی به نزدیکی مرگ و خاطره بزند:
«خدایان مرگ را بهرهی مردم کردند تا آیندگان در این زمینه سرود بسرایند. هومر سرود را تنها چیزی میدانست که میماند و حدود سیقرن پس از او مالارمه اصالت جهان را در کتابها و نوشتار خلاصه دید. در آیین پرستش کتاب، هر کتابی مقدس است. سروانتس یکی از هواداران ثابتقدم این آیین بود. میگفت هر نوشتهای جاندار است، زیرا نشان از صاحب اثر دارد و مقدس است. حتی ورقپارهای که در خیابان افتاده باشد. کتابها خاطراتی از گذشتهاند.»
لحن جستارهای اخوت تشریفات معمول را ندارد و خستهکننده نیست، در زیرعنوان هم «گذری بر» نوشته شده و نخواسته است کتاب نقشهایی به یاد را کلاس درس کند، اما آن قدر هم به خواننده نزدیک نمیشود، مخصوصاً به شیوه آن صمیمیتی که نویسندگان این سالها دارند. یعنی شما وقتی جستارهای اخوت را میخوانید سختتر میتوانید پا جای پای نویسنده بگذارید و همذاتپنداری کنید.
نویسنده کتاب نقشهایی به یاد مثل غالب نویسندگان آن دوران، همیشه فاصله و شاید بشود گفت حرمتی را حفظ میکند و نزدیکشدن به او سخت است. گرچه اخوت به لحاظ زمانی جزو نویسندگان نسل ابوالحسن نجفی نیست و گلشیری و حقوقی و اعضای آن جُنگ خوشنام اصفهان، همواره برای او به مثابهی معلم بودهاند، چنانکه محمد حقوقی بهواقع معلم فارسی او بوده و ابوالحسن نجفی یک مترجم جذاب که بر اساس خاطرات اخوت، اولین مواجههاش با او تصویر یک مترجمِ شب زندهدار و مشغول نوشتن را ساخته است.
اینها را گفتم تا بگویم احتمالاً بخشی از آن نوع بازیگوشی که در لحن جستارهای اخوت میبینیم از شاگردِ این استادان بودن برمیآید، که واکنشی بوده در برابر قالب خشک ادبای آن سالها. بخشی دیگر را هم میتوان محصول تحصیل در مملکتی دانست که اصولاً در حال قیام دربرابر زبان و آداب و مناسبات خشک و فاصلههای نهچندان ضروری بوده است. یک مثال از این لحن در بخشی از جستار «خاطره و غم غربت» خودش را نشان میدهد که در آن اخوت رنجِ به یاد آوردن خاطرات را رنجی میداند که ما به عمد بردوش بازماندگان میگذاریم و مینویسد:
«داستاننویسی از قول راویاش مینویسد: «بچه به چه دردمان میخورد. حیف نیست این کودکان معصوم بعد از ما غصهی مرگمان را بخورند؟» نباید مثل صادق هدایت عزیز خودکشی کنیم و روی کاغذ با تمسخر بنویسیم: «رفتیم و دل شما را شکستیم.» نباید عمداً دوستان را تنها گذاشت و دلشان را شکست!»
ارزش کتاب نقشهایی به یاد به حضور و دخالت و درک و دریافت اخوت است. اینکه سعی کرده تا آن چیزی که در تمام سالهای کتاب خواندن و نوشتن از خاطرهنویسی در ذهن و جانش شکل گرفته، برای خواننده کتابش بنویسد. اخوت در این امر هیچ خستی به خرج نداده، در عین حال انگار منِ خود را هم حذف کرده است و تمام آن چیزی که به قلم درآورده و گردآورده و ترجمه کرده،
عشقش به این ژانر و تکهپارههای کاغذهایی است که روز و روزگاری یک آدم، یک نویسنده از خود بهجا گذاشته. و کتاب در نهایت مثل دیگر آثار این نویسنده حول نوشتن و زندگی در صفحات کتاب است و شما را شیفتهی خواندن و نوشتن میکند.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»
وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیتپذیری و سیاسی فکر کردن میداند.
درباره کتاب «شتابان زیستن» بریژیت ژیرو
معرفیر رمان «قلمرو برزخ» اثر نونا فرناندز