آوانگارد: جیببری یک کمدی سیاه از جو اورتن است که در سال ۱۹۶۵ دردو پرده به رشتهی تحریر درآمده است. جو اورتن در این نمایشنامه تصویر خود را از مرگ با رگههایی از طنز و نگرشهای اجتماعی نشان داده است.
او بهگونهای به هجو آیین سوگواری و تضاد میانِ استانداردهای رفتاری و ظاهری انسانها، چه مذهبی و کاتولیک و چه غیر مذهبی میپردازد.
اورتن دراین اثر با طنزِ گزنده و زبان گویا و صریحِ خود، به نوعی یکپارچگی نیروی پلیس را مورد تمسخر قرار داده و کاراکتر پلیس را فردی فاسد و رشوهبگیر نشان داده است.
در نمایشنامهی جیببری، ما شاهدِ طنزی از دیالوگها هستیم که از تضاد بین عناصری شوکهکننده و عجیب به وجود میآیند و گفتگوهای شخصیتهای این اثر را تحتتأثیرخود قرار میدهند.
اورتن در این اثر به خوبی قدرت و مهارت خود را درخلقِ دیالوگهایی صریح و ماندگار نشان داده است.
جیببری، روایتی از برگزاری یک مراسم خاکسپاری در یک خانواده است. هَل، جوانی که به تازگی مادرش را از دست داده، به همراه دنیس، از بانکی که در نزدیکی آرامستانی است که دنیس در آن کار میکند، سرقت میکنند. و پس از آن به خانهی هَل برمیگردند و پولها را در تابوتِ مادر هَل مخفی میکنند. در حالی که بدن مومیایی شدهی مادر به صورت مکرر در آن خانه، توسط اعضای آن خانه ظاهر میشود.
مک لیوی، پدر هَل و همسر داغ دیدهی این نمایشنامه است. که در طول این اثر با فِی، که پرستار همسرش بوده، مکالمههای عجیب و غریبی راجعبه مسائل گوناگون دارد. فِی به نحوی قصد اغوای مک لیوی و ازدواج با او را در سر دارد.
فِی | چیزی ازت نمیخوام. من یه زنم. فقط نصف انسانها میتونن بدون ترس از قضاوت، این رو بگن ( او را میبوسد.)، یالا، ازم خواستگاری کن. رد نمیکنم، زانو بزن. من به سنتها معتقدم. |
مک لیوی | زانوهام درد میکنه. |
فِی | پس ورزش واسهشون خوبه. |
اورتن در این نمایشنامه با طنزی گزنده و سیاه، به بیتفاوتی این کاراکترها نسبت به مسئلهی مرگ اشاره میکند. برای هیچکدام از آنها جنازهی مومیایی شدهی آن زن مطرح نیست و در طول این نمایشنامه هرکدام از آنها به نحوی به نقشههایی که در سر دارند، میاندیشند.
دنیس | (خطاب به فِی) تو نمیتونی با اون ازدواج کنی. تو که میدونی من میخوامت. |
فِی | نمیتونم با تو ازدواج کنم. کاتولیک نیستی. |
دنیس | دینم رو عوض کن. |
فِی | نمیتونم هم زمان همسر و کشیش باشم. |
هَل | (دستش را روی شانههای دنیس میگذارد.) میدونی که این از بابام پولدارتره. |
فِی | رسید موجودی حساب بانکیش رو داره؟ |
با ورود بازپرس تراسکات، داستان به سمت پیچیدگیهای عجیبی پیش میرود و هَل و دنیس سعی میکنند او را از خود دور نگه دارند. تراسکات در بدو ورود، خود را مامور ادارهی آب معرفی میکند و با نفوذ به خانهی مک لیوی، از اسرار نهفتهی این خانواده سر در میآورد.
تراسکات | چرا از این حرفهای احمقانه میزنی؟ |
هَل | من واقعاً احمقم. همین رو میخوام بگم. |
تراسکات | چه مدرکی از احمق بودنت داری؟ یه مثال از حماقتت بزن. |
هَل | نمیتونم. |
تراسکات | چرا؟ باورم نمیشه تو احمق باشی. |
هَل | هستم. من بانک رو زدم. ( با اضطراب میخندد.) بیا به این میگن حماقت. گفتم که. |
تراسکات | (او نیز میخندد.) خیلی احمقی اگه فکر کردی حرفت رو باور کردم. چون اگه کار تو بود. |
فِی | مگه اینکه احمق باشه. |
تراسکات | اما احمقه. همین الان اعتراف کرد. احمقترین خلافکار انگلیسه. انگیزهات واسه اعتراف به سرقت چی بود؟ |
هَل | تا حماقتم رو ثابت کنم. |
این نمایش برای نخستینبار در ۱ فوریه ۱۹۶۵ در کمبریج به روی صحنه رفت. این اثر با بازی جرال دین مک اوان، کنت ویلیامز، دانکن مکری و ایان مکشین، به کارگردانی پیتر وود همراه بود.
بار دیگر این نمایش در ۲۷ سپتامبر ۱۹۶۶ درتئاتر جانت کوکرین هولبورن، به کارگردانی چارلز مرووتیز اجرا شد. در سال ۱۹۸۶ نیز این نمایش درتئاتر کلوب منهتن با کارگردانی جان تیلیجر اجرا شد و کوین کبین، ژلکو ایوانک، زویی واناماکر، چارلز کیتینگ، جوزف ماهر و نیک اولت در آن به ایفای نقش پرداختند. این اجرا در تاریخ ۲۸ ژوئن ۱۹۸۶ به تئاتر برادوی منتقل شد.
کمی بعد در ژوئن ۲۰۰۱ اجرایی به کارگردانی برام موری در تئاتر رویال اکسچنچ منچستر به روی صحنه رفت. یک اجرای دیگر در سال ۲۰۱۷ به کارگردانی مایکل فنتیمان در تئاتر فینربری پارک برگزار شد و سپس به تئاتر واترمیل نیوبری منتقل شد.
جو اورتن، نمایشنامهنویس، نویسنده و روزنامهنگار انگلیسی زادهی ۱ ژانویه ۱۹۳۳ در لندن بود. فعالیت او از سال ۱۹۶۴ تا زمان مرگ او یعنی ۱۹۶۷، بسیار کوتاه اما تأثیرگذار بود.
او در این مدت با کمدیهای سیاه و جنجالی خود، مخاطبان را شوکه، خشمگین و سرگرم میکرد.
جیببری سومین اثر مهم و بزرگ او پس از نمایشنامههایی همچون سرگرم کردن آقای اسلون و خدمتکار خوب و وفادار بود.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»
وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیتپذیری و سیاسی فکر کردن میداند.
درباره کتاب «شتابان زیستن» بریژیت ژیرو
معرفیر رمان «قلمرو برزخ» اثر نونا فرناندز