وینش: چین به خاطر اینهمه تولید، پهنه گسترده، آدمهای شبیه به هم و زیاد، ما را از توجه به جزئیات باز میدارد. انگار هر چیزی که کم است و محدود، سزاوار دقت باشد و هرچیزی که زیاد است و گسترده بیاهمیت میشود.
عصر جاهطلبی تعدادی از میلیونها چینی را بزرگ میکند، مهم میکند و به آن میپردازد. اصلاً خود چین را محدود میکند تا تماشایش کنی. تصویری که صنعتی شدن از یک کشور پرجمعیت ساخته، بدل کردنش به کمپانیهایی که از هر چیزی صدها هزار کالای یک شکل تولید میکنند، در کتاب به هم میخورد؛ به جای یک کارخانه هیولاوار برای حاکمیت بر اقتصاد جهانی ناگهان با زندگی آدمها مواجه میشوی، با درد و خشم و نفرتشان، با رویای آزادی که هرگز فکر میکنی مطرح نبوده است.
آیا میتوان فهمید چه چیزی باعث شده تا فکر کنیم همه از این همه تولید و تولید و تولید و پولهایی که جابهجا میشوند راضیاند؟ آیا واقعاً راضیاند؟ غایت آمال یک چینی فروختن کالاهای چین به دنیاست؟ اصلاً ما میتوانیم یک چینی را به عنوان یک فرد منفرد فرض کنیم یا همیشه او را در یک کل منسجم، به اسم چین میشناسیم.
اوان آزنوس یک روزنامه نگار است و کلماتی که انتخاب کرده با دقت بوده و جنبهای اغواگر دارد. ما چین را فقط به اقتصادش شناختهایم و حالا او میخواهد از گردش اطلاعات و مذهب در زندگی مردم چین برایمان بگوید. زندگی مردم چین مگر فقط کار و تولید و فروختن نیست؟
آزنوس اتفاقاً روی همین مساله دست گذاشته است، آنجا که فردیت افراد با آن سیستم غولپیکر اقتصادی درمیافتد تا خودش را نشان دهد و باقی بماند و از آن طرف سیستم، حزب یا هر چیزی که صدایش کنیم، علاوه بر آن رسالت تولید انبوه و فروش، باید مراقب باشد تا فردیت فرد شکل نگیرد و باقی نماند، انسان در سیستم معنی شود و به خودی خودش اظهار وجود و بودن نداشته باشد.
زبان نویسنده ژورنالیستی است و البته از آن نوع گیرا که خواننده نخواهد کتاب را رها کند، او داستانوار چیزی را که داستان نیست و احتمالاً حقیقت است روایت میکند. ۸ سال در چین زندگی کرده و به جزئیات دقت میکند، چیزهایی که در درون یک میدان بودن باعث میشود نبینیاش. او موشکافانه میبیند و عادت نمیکند. در واقع هنر نویسنده این است که هیچ چیز را عادی تلقی نکند و از کنارش نگذرد.
عصر جاهطلبی گزارشی است غیر عادی از وضعیتی که تمام تلاش نیروها بر عادی نشان دادن آن است، شاید حتی این تلاش نامحسوس یا از یک جایی به بعد غیرارادی شود اما نتیجه آن است که بسیاری از مسائل به چشم نمیآیند یا فراموش میشوند، نکته مهم در چنین گزارشی برخورد ساکنین چین و قضاوت آنها درباره کتاب است. چینیها چقدر این گزارش را عادلانه قلمداد میکنند؟
عصر جاهطلبی پر از روایتهای ریز و درشت است که نویسنده با مشاهده و نقل آنها سعی میکند پیام خود را منتقل کند. در واقع او برای هر فصل یک حرفی دارد که شاهد یا شاهدهایی برایش میآورد. از وضعیت گرداندن یک روزنامه اقتصادی تا یک دکه فروش نان ذرت یا کرپ، به هر حال او میخواهد بگوید چیزی در چین دارد رخ میدهد که مطابق با تصویرش در جهان نیست. کشوری با بیش از یک میلیارد نفر سکنه قصههای بسیاری دارد و به اوان آزنوس گمان میکند شنیده نشدن این داستانها حیف است و به همین خاطر هر چه را دیده و شنیده سعی میکند با سرعت بیان کند.
آزنوس یک عنوان فرعی برای کتاب خود انتخاب کرده، «پشت پرده اقتصاد، گردش اطلاعات و مذهب در زندگی مردم چین». تفاوت آنچه چین ادعایش را در طی چند دهه داشته، یعنی پیادهسازی نظام کمونیستی، و بعد مشاهده چیزهایی مغایر با شعارها برای کسی که در وضعیتی ایدهآل زندگی کند یا آن شعارها را باور کرده باشد احتمالاً جذاب است.
انگار چیزی بسیار مهم و غیرقابل چشمپوشی یافته باشد. اما حقیقت آن است که اگر در نظامی ایدئولوگ، بنیادگرا و مقتدر زندگی کرده باشی تمام آن چیزی که اوان آزنوس در پشت پرده اقتصاد، گردش اطلاعات و مذهب در زندگی مردم یافته را دیدهای، در حقیقت مدتهاست آن پرده وجود ندارد که پشت و پهلوی آن تو را متعجب کند.
خواندن عصر جاهطلبی مانند بسیاری دیگر از کتابهایی که نقد جدی به نظامهای چپ وارد میکنند و ناگهان با ژستی افشاگرانه تلاش میکنند زشتی و پلیدی چپ را نمایش دهند، در صفحات اول جالب و بعد به نوعی ملالآور میشود. با آنکه نویسنده سعی میکند مدام چیزی جذاب رو کند اما تمام ماجرا توالی مسائلی است که نه جدید است و نه به راستی مهم. کشف و افشای هیچ کدام تغییری در وضعیت موجود ایجاد نمیکند و این را تنها کسی میفهمد که در چنین شرایطی زندگی کرده است: مساله بیان و باور آن نظام حاکم نیست، بلکه نوع حاکمیت و کنترلگری است.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»
وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیتپذیری و سیاسی فکر کردن میداند.
درباره کتاب «شتابان زیستن» بریژیت ژیرو
معرفیر رمان «قلمرو برزخ» اثر نونا فرناندز