img
img
img
img
img
انتظار؛ شمشیری دولبه

از توقع تا واقعیت

گسترش: کتاب «انتظار؛ شمشیری دولبه» نوشته‌ی دیوید رابسن به همت انتشارات ۳۶۰ درجه به چاپ رسیده است. انتظارات ما مانند هوایی است که تنفس می‌کنیم؛ آن‌ها ما را در همه‌جا همراهی می‌کنند، اما ما به‌ندرت از حضور آن‌ها آگاه هستیم. ممکن است تصور کنید بدن شما انعطاف‌پذیر است یا مستعد ابتلا به بیماری است. شاید فکر کنید به‌طور طبیعی لاغر و ورزشکار یا نه، مستعد افزایش وزن هستید. ممکن است باور داشته باشید استرس‌های زندگی به سلامتی شما آسیب می‌زنند و یک شب کم‌خوابیدن، روز بعد، شما را تبدیل به یک زامبی در حال پیاده‌روی می‌کند. این مفروضات ممکن است حقایقی عینی و اجتناب‌ناپذیر در نظر بیایند، اما در این کتاب، به شما نشان داده شده که چگونه این باورها، به خودی خود، سلامت و رفاه شما را به روش‌های عمیقی شکل می‌دهند و این که توقعات ما از این مسائل، می‌تواند تأثیرات واقعاً چشمگیری بر سلامت، شادی و بازدهی ما داشته باشد. باور نمی‌کنید؟ پس، یک تحقیق مهم از دانشگاه هاروارد را ببینیم. شرکت‌کنندگان این تحقیق نظافتچی‌های هتل بودند که کارشان اغلب از نظر فیزیکی سخت بود، اما با تمریناتی که ممکن بود در باشگاه انجام دهند، بسیار متفاوت بود. برای تغییر ادراک نظافتچیان از تناسب اندام خود، محققان میزان انرژی‌ای را که با جارو کردن زمین، تعویض تختخواب یا جابه‌جایی مبلمان اعمال می‌شد، برآورد کردند و نشان دادند که این میزان انرژی، در طول یک هفته، به‌راحتی به سطح ورزش توصیه‌شده می‌رسد. یک ماه بعد، محققان دریافتند تناسب اندام نظافتچی‌ها به‌طرز محسوسی بهبود یافته است؛ به‌علاوه‌ی تغییرات قابل‌توجهی در وزن و فشار خون آن‌ها. به طرزی شگفت‌انگیز، تنها تغییر توقعات آن‌ها از بدنشان، بدون هیچ تغییری در سبک زندگی، باعث مزایایی فیزیولوژیک و بی‌نهایت واقعی شده بود.

ما این تغییر واقعیت بیرونی، تنها براساس تغییر در توقعات درونی‌مان را «اثر انتظار» می‌نامیم و متوجه خواهیم شد که چگونه اثرات انتظار مانند این می‌تواند بر حساسیت ما به بیماری، توانایی ما برای حفظ وزن ثابت بدن و پیامدهای کوتاه‌مدت و بلندمدت استرس و بی‌خوابی تأثیر بگذارد.

اساس این کتاب خواندنی بر یافته‌ای اثبات‌شده و بسیار جالب در پزشکی و علوم رفتاری استوار است: باورها و انتظارات ما تبعات جدی دارند و می‌توانند بر سلامت جسمی و روانی ما اثر بگذارند. اگر چنین انتظار داشته باشید که دارو یا ماده‌ای برای یک بیماری خاص یا بدن، به صورت کلی، مفید است، مصرف آن تا حدودی به کاهش آن بیماری منجر خواهد شد؛ حتی اگر مطلع شوید که آن ماده صرفاً یک پلاسیبو یا دارونماست. مسئله به این جا ختم نمی‌شود، اگر از دارو، ماده یا عملی انتظار ضرر داشته باشیم، اثرات زیانبار قابل‌توجهی که به آن اثر نوسیبو می‌گویند به وجود می‌آیند. عجیب آنکه طی سال‌های اخیر، قدرت دارونمایی ترکیبات افزایش قابل توجهی یافته‌اند؛ به گونه‌ای که در بسیاری موارد، به داروی اصلی نزدیک شده‌اند.

مثال‌های تأمل‌برانگیزی در کتاب رابسن آورده شده است که به جاهای حساسی می‌رسد: بیمارانی که از عارضه‌ی جانبی احتمالی یک دارو مطلع شده و بعد از مصرف آن به مراتب اثرات بیشتری را تجربه می‌کنند؛ زودتر گرسنه‌ شدن، بعد از مصرف غذاهایی که آن‌ها را کم‌کالری می‌پنداریم؛ اینکه هرگونه تغییر توجیه‌نشده در ظاهر یا بسته‌بندی دارو به افزایش چند ده یا صد برابری شکایات منجر می‌شود؛ اینکه افرادی که اعتقاد داشتند ضربه به سر باعث عوارض ناگواری می‌شود، بعد از سانحه از علائم شدیدتری رنج بردند و…

اگر بخش عمده‌ای از عوارض، به باور افراد بازگردد، حساس کردن انسان‌ها به این ارتباط در عمل به تشدید مشکلاتشان منجر خواهد شد! اگر انتظار داشته باشیم که فشارهای روزمره و استرس‌های زندگی به بیماری منجر شوند یا اصولاً به بیماری خاصی مبتلا هستیم که سیر ناخوشایندی دارد، دراین‌صورت آیا بیشتر متحمل عوارض نخواهیم شد؟ پژوهش‌های زیادی نشان داده‌اند که استرس، تروما و وقایع ناگوار کودکی و زندگی بر سلامت روان و جسم ما اثر می‌گذارند. حال چقدر از این همه، ماحصل مستقیم این اتفاقات است و چه میزان ناشی از باور افراد به اثرات مخرب این اتفاقات؟ سؤالی بسیار جدی که پاسخ مناسب را می‌طلبد.

قسمتی از کتاب انتظار؛ شمشیری دولبه:

برای درک روش‌هایی که پیش‌بینی‌های مغز ما می‌تواند بر گرسنگی، هضم و متابولیسم تأثیر بگذارد، ابتدا باید اشتهای شدید یکی از مشهورترین بیماران نورولوژی، هنری مولاسیون را بررسی کنیم. مولایسون در سال ۱۹۲۶، در کنتیکت متولد شد و از یک طبقه متوسط سالم بود. تا اواخر کودکی و اوایل نوجوانی والدین و معلمانش متوجه شدند که او اغلب در میانه مکالمه، حدود نود ثانیه مکثی طولانی می‌کند. پزشکان نوعی صرع را تشخیص دادند که از حدود پانزدهمین سالگرد تولد مولاسیون، حملات آن بسیار شدیدتر شد، با تشنج‌های ریتمیک در سراسر بدن او که باعث لرزش و پیچش روی زمین شد.

حملات صرع براثر انفجارهای ناگهانی فعالیت الکتریکی ایجاد می‌شوند که سلول‌های مغز را از ارتباط با یکدیگر بازمی‌دارد. زمانی‌که مولایسون نتوانست به دارو پاسخ دهد، تیم معالج او تصمیم به عمل جراحی گرفت و بخشی از هریک از گیجگاه‌های او و لوب‌ها را برداشت؛ جایی که تصور می‌شد منشأ حملات هستند. مولایسون دیگر تشنج‌های شدیدی را که زندگی او را آزار داده بود تجربه نکرد، اما خیلی زود مشخص شد که این تسکین با فداکاری عظیم به دست آمده است. اگرچه مولایسون می‌توانست وقایع گذشته‌اش را به خاطر بیاورد، اما توانایی خود را در ایجاد خاطرات جدید کاملاً از دست داده بود. به عنوان مثال، در بیمارستان، مولایسون بارها با همان کارکنان ملاقات می‌کرد، بدون اینکه به یاد داشته باشد که قبلاً آن‌ها را دیده است. اگر صبح‌ها یک حقیقت شگفت‌انگیز به او می‌‌گفتیم، او به همان اندازه از این کشف در بعدازظهر مات و مبهوت می‌شد، انگار برای اولین‌بار است که آن را می‌شنود. به قول سوزان کورکین، عصب‌شناس، او در «زمان حال دائمی» بود.

در طول دهه‌های بعدی، مطالعات مولایسون ـ که در ادبیات پزشکی با حروف اول او H.M شناخته می‌شود ـ کاملاً درک ما را از نحوه عملکرد مغز متحول کرد. او دانشمندان را قادر ساخت تا شکل‌گیری حافظه را به ناحیه‌ای از مغز به نام هیپوکامپ مرتبط کنند که در عمل او به‌شدت آسیب دیده بود و نشان داد که ما می‌توانیم برخی از مهارت‌ها را به‌طور ناخودآگاه یاد بگیریم، حتی زمانی‌که هیچ حافظه صریحی از رویداد یادگیری نداریم. تعداد کمی از افراد مانند مولایسون، که در سال ۲۰۰۸ درگذشت، تأثیری بر عصب‌شناسی و روان‌شناسی داشته‌اند و او اکنون برای دانشجویان علوم در سراسر جهان مشهور است.

انتظار؛ شمشیری دولبه را کسری بنی کریمی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۳۱۷ صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  شاهدان خاموش

نمونه‌ای متمایز از ادبیات مستند

  شمارش میله‌های قفس

نگاهی به کتاب «سپید در آندلس»، ترجمه یونس شکرخواه

  زیستن در زمانه‌ی نیهیلیسم

این کتاب بیش از آن که خواندنی باشد، زیستنی است.

  ایستادن در میانه

راغب پس از خوانش این دو رمان چپ‌گرا به این نتیجه می‌رسد که تفاوت چشمگیر «چشم‌هایش» با «دختر رعیت» در به پرسش گرفتن ایدئولوژه‌ها (واحدی از ایدئولوژی و تبیین‌کننده‌ی آن) است.