img
img
img
img
img
انسان بی‌نقص

کاوشی در مورد مرزهای اخلاقی انسان

فاطمه‌‌زهرا مهری

خانه‌ی اخلاق‌پژوهان جوان: اثری که اینجا قصد معرفی و بررسی آن را داریم، در سال ۲۰۰۷ توسط انتشارات بلکنپ (زیرمجموعه انتشارات دانشگاه هاروارد) چاپ شده. کتاب انسان بی‌نقص به دلیل سبک نوشتاری جذاب و روشنگر خود در باب معضلات اخلاقیِ ناشی از پیشرفت مهندسی ژنتیک و بیوتکنولوژی مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در پلتفرم‌های اصلی نقد کتاب مانند گودریدز و آمازون، نقدهای مثبتی را به خود اختصاص داده است. همچنین این اثر در سال ۱۳۹۴ توسط انتشارات نشر نو و با ترجمۀ افشین خاکباز در ۱۴۳ صفحه به چاپ رسیده و پس از آن نیز در سال‌های متعدد تجدید چاپ شده است.

کتاب انسان بی‌نقص؛ اخلاق در عصر مهندسی ژنتیک با عنوان اصلی «The Case Against Perfection: Ethics in the Age of Genetic Engineering» نوشته مایکل سندل فیلسوف ۷۱ سالهٔ مشهور آمریکایی است که کتب، درسگفتارها و نوشته‌های او پیرامون سیاست (مشخصاً عدالت و دموکراسی) و اخلاق مورد توجه افراد بسیاری در سراسر جهان قرار گرفته است. آثار او با متنی روان، جذاب و البته فاخر و دقیق، تأثیر قابل توجهی بر افراد غیر فلسفه خوان داشته و توانسته چالش‌های موجود پیرامون عدالت، اخلاق و رابطه بین اخلاق و سیاست را وارد گفتمان عمومی کند.

کتاب انسان بی‌نقص چیست؟

سندل با یک داستان کتاب را آغاز می‌کند. او داستان زوج ناشنوایی را روایت می‌کند که قصد داشتند فرزندشان نیز حتماً مانند خودشان ناشنوا متولد شود؛ چراکه معتقد بودند ناشنوایی نقص نیست، بلکه یک نوع سبک زندگی است. آن‌ها از این تصمیم خود دفاع می‌کردند و می‌گفتند دوست دارند کودکشان با جنبه‌های بی‌نظیر و شاد جامعهٔ ناشنوایان آشنا شود. به همین دلیل به دنبال هدا کنندهٔ اسپرمی بودند که تا پنج پُشت ناشنوا باشد و البته که آن را پیدا کردند و پسرشان ناشنوا متولد شد. انتشار این خبر در واشنگتن‌پست جنجالی علیه آن‌ها به راه انداخت و افراد بسیاری محکوم‌شان کردند. اما این زوج از تصمیم خود دفاع کردند و گفتند فکر نمی‌کنند این برنامه‌ریزی، با آنچه بسیاری از زوج‌های عادی برای به‌دنیاآوردن نوزاد با ویژگی‌های خاص انجام می‌دهند تفاوتی داشته باشد.

همان‌طور که آن‌ها در دفاع از خود گفتند، درست چند وقت قبل، یک آگهی در روزنامهٔ دانشگاهی هاروارد و سایر روزنامه‌های دانشگاهی چاپ شده بود با این مضمون: زوجی به دنبال خانم اهدا کنندهٔ تخمکی هستند با ۱۹۰ سانت قد، ورزشکار، بدون مشکلات خانوادگی و سلامتی، باهوش بالا،…. اگرچه این آگهی نیز ما را از نظر اخلاقی آزرده می‌کند و به نظر می‌رسد چیزی در آن درست نیست، اما آنچنان مورد اعتراض عموم واقع نشد. اما چرا؟!

سندل با بیان این دو داستان پرسش اصلی کار خود را آغاز می‌کند: «آیا اصل برنامه‌ریزی برای داشتن انسانی کاملاً بی‌نقص آینده بهتری برای ما به ارمغان می‌آورد؟ اساساً چه چیزی ما را به‌سمت تولید نوزادان بی‌نقص سوق می‌دهد؟ آیا سفارش دادن کودکان و دست‌چین کردن جنین‌هایی که سالم‌ترین ژن‌ها را دارند نوع مدرنی از نسل‌کشی نیست؟ سفارش دادن سگ یا گربه‌ای درست مانند حیوان خانگی از دست رفتهٔ‌مان چطور؟ آیا حق داریم هزاران دلار صرف این امور کنیم؟ چنین مهندسی ژنتیکی چه تأثیری بر عدالت اجتماعی خواهد داشت؟ و تا چه اندازه ارزش‌های اخلاقی و درست و غلط‌های ما را دگرگون می‌کند؟ و قبل از همهٔ این‌ها، اصلاً این کمال و بی‌نقصی که به دنبال آن هستیم چیست؟»

انقلاب ژنومی نوعی سرگشتگی اخلاقی ایجاد کرده است. ما برای این‌که بتوانیم با مسائل اخلاقی حاصل از تلاش برای بهبود توانایی‌ها کنار بیاییم، باید با پرسش‌هایی روبه‌رو شویم که به الهیات نزدیک‌اند و مدت‌هاست در دنیای مدرن از کانون توجه بیرون رفته‌اند.

کتاب در پنج فصل طرح‌ریزی شده و ضمن بررسی نظر موافقان و مخالفان در هر موضوع ما را با چالش‌های اخلاقی موجود بر سر راه مهندسی ژنتیک و پیشرفت‌های تکنولوژیکی آشنا می‌کند. فصل اول با عنوان «اخلاق بهبود» به ایدۀ «کودک طراحی‌شده» می‌پردازد و از نگرانی‌ها درباره معضلات اخلاقی و نابرابری‌های اجتماعی سخن می‌گوید که دستکاری‌های ژنتیکی به منظور رسیدن به کمال (و نه درمان) می‌تواند بر جامعه بگذارد. سندل استدلال می‌کند این رویه به جامعه‌ای ختم خواهد شد که در آن افراد بر اساس ساختار ژنتیکی‌شان ارج نهاده می‌شوند. این مسئله می‌تواند تبعیض و نابرابری را در سویه‌ای جدید قوام و تداوم بخشد و اساساً ما را با این سؤال مواجه کند که آیا چنین اعمالی باعث نمی‌شود ژن‌های تقویت و اصلاح‌شده، تحسین‌برانگیزتر از ارزش‌های ذاتی انسانی باشد؟!

فصل دوم به نقش داروهای تقویت‌کننده در عملکرد ورزشی می‌پردازد. سندل مرزهای اخلاقی استفاده از پیشرفت‌های دارویی و فناوری برای بهبود عملکرد ورزشی را بررسی کرده و درباره تأثیر این شیوه‌ها بر اخلاق ورزشی، انصاف و یکپارچگی رقابت بحث می‌کند. ضمن آنکه به پیامدهای اخلاقی استفاده از فناوری، برای افزایش توانایی‌های شناختی و ظرفیت‌های فیزیکی انسان در محیط کار نیز پرداخته است.

در فصول بعد به نقش والدین به‌مثابه طراح، مهارت‌ها و استعدادهای انسانی و در آخر به جنین و سلول‌های بنیادی پرداخته می‌شود. در تمام این فصول، سندل با بیان مثال‌های مختلف سعی دارد تا نشان دهد مهم‌ترین اعتراض‌های اخلاقی به این مسئله نیست که والدین آزادی کودک را با از پیش طراحی‌کردن او غصب می‌کنند؛ چراکه اگر آن‌ها این کار را نکنند، تصادفاً این اتفاق خواهد افتاد. در واقع، جنین از ابتدای تشکیلش اصلاً اختیاری برای شکل‌دهی ژن‌ها و تأثیرات فیزیکی و خلقی آن‌ها بر روی خودش ندارد. مشکل در غرور والدین طراح است، در تلاش آن‌ها برای تسلط بر رمز و رازهای تولد. چیزی که رابطۀ والدین و فرزند را مخدوش کرده و تواضع و همدردی ناشی از قرارگرفتن در برابر تقدیر و امری ناخواسته را از والدین سلب می‌کند.

قدردانی از کودکان به‌عنوان هدیه یا موهبت ازپیش تعیین‌نشده، نه به معنای منفعل‌بودن در برابر بیماری‌ها و اختلالات آن‌ها، بلکه به معنای تحسین آن‌ها و دیدن تلاش و شکوفایی آن‌ها است. ذیل همین نگرش است که مداخلۀ پزشکی برای درمان یا پیشگیری از بیماری یا بازگرداندن سلامتی، غلبه بر طبیعت کودک نیست، بلکه مهیاکردن شرایط بهتر برای شکوفاشدن ارزش‌های انسانی اوست.

سندل برای توضیح این موضوع می‌گوید والدین به فرزندان خود دو نوع عشق می‌دهند: عشق پذیرفتن (accepting love) و عشق دگرگون ساختن (transforming love). عشق پذیرفتن، وجود کودک را تأیید می‌کند؛ در حالی که عشق دگرگون ساختن به دنبال رفاه کودک است. افراط و تفریط در هر یک از این دو مانع تعالی و رشد فرزندانمان می‌شود.

به بیان دیگر، مشکل اساسی حرکت به سمت تغییر ساختار امور به جهت بهبود آن نیست، بلکه در حرکت به سمت تسلط و چیرگی بر همه چیز است. رفته‌رفته این احساس تسلط، حس قدردان بودن و تحسین کردن شخصیت، زحمات و تلاش افراد یا حتی قدردانی از به کارگیری استعدادهای‌شان در مسیر درست را از ما خواهد گرفت؛‌ چراکه در واقع برای این مسیرها برنامه‌ریزی شده و با تغییرات ژنتیکی و یا با استفاده از مکمل، دارو یا سایر شیوه‌ها ابزار رسیدن به موفقیت را آنچنان برای خود همواره کردند که واژه تلاش رنگ می‌بازد.

برای مثال؛ ورود مهندسی ژنتیک به ساحت ورزش، می‌تواند رقابت‌های ورزشی را که قرار بود جایی برای نشان‌دادن استعدادهای طبیعی، تلاش، صبر و افتادن و دوباره بلند شدن ورزشکاران باشد، تبدیل به جایی برای نمایش ژن‌های تغییر یافته و احتمالاً تبلیغ سازندگان آن‌ها کند. در این ساختار جدید طبیعتاً جایی برای تشویق، تحسین و الهام گرفتن از تلاش و پشتکار ورزشکاران باقی نخواهد ماند.

پذیرش این‌که زندگی موهبت است به معنای پذیرش این است که استعدادها و قدرت‌های ما کاملاً ثمرهٔ اقدامات ما نیستند و با وجود تلاش‌هایی که برای توسعه و اعمال آن‌ها به کار می‌بریم کاملاً به ما تعلّق ندارند.

نکتهٔ دیگر این‌که در دسترس قرار گرفتن شیوه‌های اصلاح ژنتیکی به منظور رسیدن به بهترین ورژن انسانی قابل‌تصور، به‌فرض این‌که عدالت اجتماعی را مخدوش نکند و به یک میزان در دسترس همۀ مردم در سراسر جهان قرار گیرد، از احساس همدلی ما کم کرده و بر بار مسئولیت ما می‌افزاید. در حال حاضر، محبت والدین منوط به استعدادها و ویژگی‌هایی نیست که کودک دارد. اگرچه ما دوستان، همسر، شغل و رشتۀ خود را (حداقل تا حدی) بر اساس ویژگی‌هایی که برایمان جذاب، دوست‌داشتنی و مفید هستند انتخاب می‌کنیم و خودمان را به میزانی که در انتخاب نقش داشتیم مسئول می‌دانیم، اما نسبت‌به فرزندمان‌مان این‌طور نیستیم. خصوصیات آن‌ها برای ما غیرقابل پیش‌بینی است و حتی وظیفه‌شناس‌ترین والدین را هم نمی‌توان به‌طور کامل در قبال همۀ رفتارهای فرزند مسئول دانست.

حال آن زمان را تصور کنید که ما همهٔ خصوصیات ظاهری و خلقی فرزندمان را سفارش دهیم، چطور می‌توانیم از زیر بار کوچک‌ترین خطای او شانه خالی کنیم؟ و با این حساب، چطور می‌توانیم از خطاهای او چشم‌پوشی کرده و از آن‌ها بگذریم؟!

مشکل اصلاح نژاد و مهندسی ژنتیک این است که نمایانگر پیروزی یک‌سویهٔ اراده بر استعداد، تسلط بر احترام و قالب‌ریزی بر نظاره‌گری است.

در نهایت باید گفت سندل در این کتاب به طور انتقادی پیامدهای بالقوه مهندسی ژنتیک در راستای رسیدن به انسان بی‌نقص و تاثیر آن بر توانایی‌های فیزیکی و شناختی انسان‌ها را تحلیل می‌کند. او این ایده را به چالش می‌کشد که ما باید برای کمال تلاش کنیم و معتقد است انسان‌ها باید بیش از آنکه به دنبال کمال هستند، به دنبال تحقق دنیایی باشند که همه با هر محدودیت، استعداد و توانایی فرصتی برای بروز و ظهور خود داشته باشند. بنابراین آنچه اهمیت اصلی و بنیادی دارد فراهم کردن فضایی برای شکوفایی ارزش‌های ذاتی انسان است. فضایی که در آن انسان‌ها با هر ویژگی خلقی و ظاهری فرصتی برای به نمایش گذاشتن بهترین عملکرد خود داشته باشند.

به طور کلی، «انسان بی‌نقص» کاوشی تفکر برانگیز در مورد مرزهای اخلاقی انسان در آینده نزدیک است. از این رو از خوانندگان دعوت می‌کند تا خطرات بالقوه و پیامدهای اخلاقی تلاش برای بی‌نقص شدن از طریق پیشرفت‌های علمی را در نظر بگیرد و بار دیگر به عواقب آنچه آرزوی رسیدن به آن را دارد فکر کند.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»

  رنج در قاب ذهنی آرتور شوپنهاور

معرفی کتاب «درباره‌ی رنج بشر»

  شهر فرنگ

کتابی درباره دوستی و عشق در دوران مدرن.

  همزادگان نادوسیده

نگاهی به کتاب «شاهنشاهی‌های جهان روا»

  اخلاق و الحاد

معرفی کتاب «اخلاق و دین»