اعتماد: مجموعه داستان «آبناز» جدیدترین اثر امین فقیری، شامل پنج داستان کوتاه و دو نمایشنامه است. اغلب آثار امین فقیری نویسنده کهنهکار اهل شیراز رئالیستی است. نویسنده در داستانهای مجموعه «آبناز» با پرداخت شخصیتهای بومی و با استفاده از عناصر طبیعت چون کوه و برف و پرنده، با به کار بردن موتیفهایی از زیستبوم و رفتارهای مردمان آن اقلیم، تاثیرگذاری فضا و جغرافیا را بر آدمها و کنش اجتماعی نشان داده است.
در بیشتر داستانها، با زاویه دید سوم شخص محدود، به تشریح وقایع و اتفاقات میپردازد. موتیف اصلی داستانها عشق است. عشقی که در نهایت به تلخی و تراژدی میانجامد. نویسنده در طول روایت داستانها با توصیفهایی واقعگرایانه و نثری ساده و روان، شخصیتها و فضا و اتمسفر جهان داستانی خود را بدون بازی زبانی یا اینکه بخواهد فرم و تکنیک به رخ بکشد، بیان میکند.
نویسنده در این مجموعه داستان به اصل قصهگویی و روایت هزارویکشبی وفادار میماند. داستانگویی را فدای فرم و تکنیک و زبان نمیکند. همین قصهگویی و نوع روایت از نقاط قوت این مجموعه داستان است. نویسنده با تبحر و تجربه سالیان متمادی با استفاده از سبک زبانی مختص به خود، ما را به جهان داستانی خود وارد میکند. این ویژگی در طرح داستانها نیز خود را به خوبی نشان میدهد. رابطه علت و معلولی در بستر داستان به خوبی به خواننده منتقل میشود و خواننده را درگیر قصه میکند.
نویسنده با پرهیز از ساخت شخصیتهایی سیاه و سفید و عدم استفاده از دوگانه خیر و شر در طول روایت داستانهایش، آدمهایی زمینی و باورپذیر خلق میکند. آدمهایی خاکستری با همه نقاط ضعف و قوت که تحت تاثیر زیست اجتماعیشان و جبر زمانه، راهی تقدیر ناخواسته خود میشوند. مانند شخصیت دختر داستان «آبناز» که عیبش، زیبایی چهره و عدم توانایی در «نه گفتن» به دیگران است و به همین سبب مورد آزار در دوران کودکی قرار میگیرد و به سرنوشت تلخ میرسد:
دختری که قربانی آرزوهای انسانی خود و نگاه ابزاری مردان آن دیار میشود و در این راه بدنش را به قربانگاه میبرد تا شاید به آرزوهایش برسد؛ ولی سهمش از زندگی روسپیگری و ناکامی میشود. کبکها و دختر در داستان «آبناز» هر دو سرنوشت شبیه به هم دارند، هر دو قربانیاند. کبکها برای امرار معاش و غم نان مردمان آن دیار و دختر…
به سبب سبک رئالیستی و نثر ساده، خواننده در همان ابتدای داستانها مشتاق و پیگیر شخصیتها میشود. آدمهایی خسته و به حاشیه رانده شده که دست از تلاش برای رسیدن برنمیدارند. هرچند پایان خوشی در انتظارشان نباشد. در اولین داستان که عنوان کتاب است، نویسنده با زاویه دید محدود به ذهن دکتر، سعی میکند از طریق توصیف و شرح اعمال شخصیتها، با جملاتی کوتاه و ساختی منسجم به شیوه نمایشی، با یادآوری شخصیت اصلی داستان «دکتر در تبعید» از فضای شلوغ و پر از همهمه مریضهای درمانگاه و باورهای مردمان آن دیار، همزمان اتمسفر فقرزده داستانش را برای خواننده روایت کند.
«نمیدانست این خستگی از کجا در تنش جا خوش کرده، مطمئن بود که اگر پلک را درست و حسابی باز میکرد، نگاهش را به اتاق دوونیم در چهارش میانداخت. غم مضاعفی وجودش را در بر میگرفت. یادش به صبح پر از هیاهو افتاد که اگر دادالله نبود، نمیدانست تکلیفش با این همه مریض که از سر و کول هم بالا میرفتند، چیست؟ جماعتی که قرص را تکه گچی مدور میدیدند و بدون استثنا اصرار بر تزریق آمپول داشتند.»
شخصیتهای داستانها سرنوشتی یکسان دارند و همه قسمتشان از عشق، درد و هجران و بدعهدی میشود. دکتر تبعیدی یکی از شخصیتهای داستان «آبناز» که روزگاری آرمانش نجات مردمان از ظلم و فقر بود، حالا ناتوان از نجات دختری است که دل در گرو عشقش دارد و نمیتواند خودش را هم از این فلاکت نجات دهد.
دایی رسول کفترباز شخصیت داستان «کوه برفی» همه عمرش را میگذارد تا خواهرزاده یتیمش «غلام» که یک پای کوتاهتر دارد، به آرامش و خوشبختی برسد. غلام به پول و ثروت میرسد، اما به آرامش و خوشبختی نه.
«لبه تخت نشست. به ساعت زنگدارش که صفحه مدوری داشت، نگاه کرد. ساعت چهارونیم بعدازظهر یکی از سالها بود! دی ماه سفید برفی، سالهایی نحس که هیچ تقویمی آنها را نمیپذیرفت و کلماتش عددهایش را تف میکرد. از اینکه واژه تبعید را برای خودش تکرار کند، عقش میگرفت. نمیخواست با این کلمه زندگی کند.»
نویسنده در روایتها و گفتوگوها با بهرهگیری از زبانی که به محاوره نزدیکتر است، سعی در یکدستسازی زبان دارد. با همین شیوه به ساخت فضا و شخصیت میپردازد و با استفاده از نثری ساده و جملات کوتاه و استفاده از واژههای بومی و محلی و با تصویرسازی و توصیف قدرتمند در خدمت داستان، سبک خاص خود را ارایه میدهد.
در جهان داستانی نویسنده، وجود رگههای غم و حسرت و نرسیدن خودنمایی میکند. در جایی که قرار بود عشق درمان تمامی دردها باشد ولی به سرانجامی تراژیک رسید. آدمهای جهان داستانی نویسنده انگار به دنیا آمدند تا ناملایمتی ببینند و در این راه، تمام خود را بگذارند تا شاید به آرامش برسند؛ اما به پایان غمانگیز میرسند. خواندن داستانها و سرنوشت تلخ شخصیتها، به سبب سبک رئالیستی نویسنده و به قاعده استفاده کردن عناصر داستانی و فضاسازی درخشان، برای خواننده قابل تحمل میشود.
در پایان، هرچند مرگ و هجران در داستانهای این مجموعه، تصویری حزنآلود دارد، اما در لایه درونی و مواجهه خوانده با متن کورسویی از امید و آرامش به چشم میخورد. شاید مرگ هم نوعی به آرامش رسیدن باشد.
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»