img
img
img
img
img
زیباتر از عشق، دشوارتر از جنگ

عشق به روایت بختیار علی

گسترش: کتاب «زیباتر از عشق، دشوارتر از جنگ» شامل اشعار بختیار علی به همت نشر چلچله به چاپ رسیده است. شعر بختیار علی رجعتی است به روایت تریلوژی پیشاتاریخی کردها: امر قدسی، عشق و تراژدی؛ اما این بازگشت بازگشتی سلفی و مقلدانه نبود؛ بلکه او چونان مؤلفی خلاق به این سنت دیرینه بازگشت. کاربرد تکنیک‌های نو در شعر او تنها در پس‌زمینه این تجربه تاریخی قابل درک است. چندصدایی، ایماژهای گروتسک، درهم‌آمیختگی مضامین قدسی و این‌جهانی و ساختارهای موازی روایی بیش از آنکه تقلیدی هیستریک از انگاره‌های پست‌مدرن باشد، بازگشتی مدرن و معاصر است به آن زبان کهن مثالین که هم آبشخور شعر کهن کردی بود و هم سرچشمه روایت‌های داستانی و تراژیک بیت کردی.

اگر ادبیات کردی را ادبیات اقلیت بدانیم، شاید بختیار علی به تعبیری دلوزی ادبیات اقلیت در اقلیت باشد. او خلافِ آمد تمام کسانی شعر سرود که می‌خواستند متفاوت باشند اما امروز خود به کلیشه‌ای مکرر و نخ‌نما بدل شده‌اند.

بازگشت مفاهیم کلان و سنت کهن بوطیقایی ما در شعر بختیار علی از سنخ مفهوم امر غریب ـ آشنای فروید است. او دوباره به همان مثلث طلایی ادبیات کهن کردی بازگشته است (امر قدسی، عشق و تراژدی)؛ اما این مفاهیم آشنا چنان بدیع، نو و مدرن روایت می‌شوند که برای مخاطب غریب می‌نمایند. غریبه‌هایی که حس آشنایی غریبی را در مخاطب برمی‌انگیزانند شاید همین امر تبیین‌گر رابطه‌ی پارادوکسیکال مخاطب معاصر با شعر بختیار علی باشد.

هرکس گویی در این آینه‌های شکسته و معوج گذشته‌ی خود را می‌بیند؛ اما گذشته‌ای که اکنون در کسوتی غریب و با نقابی مدرن با ماست. گذشته‌ای که با تکه‌تکه شدنش صد چندان بر از هم گسیختگی ضمیر مخدوش ما افزوده است؛ اما چه‌چیز جز شعر می‌تواند آن گذشته نزدیک حاضر در اکنون را برای ما از نو روایت کند؟

در ادبیات کردی مرزی بین ادبیات نخبگانی و عامیانه وجود ندارد؛ به گونه‌ای که بسیاری از استعاره‌های زبان روزمره، ضرب‌المثل‌ها، پندها و اندرزهای عامیانه در زبان کردی ملهم از ادب گوران پدیدار شدند و از دیگر سو، روایت عامیانه‌ی از خود اصلی‌ترین منبع الهام ادبیات نوشتاری بودند. این دو گفتمان حافظه تاریخی کردها را شکل می‌دادند. کردها تاریخ قومی، شکست‌ها و پیروزی‌ها و ریشه‌های باستانی خود را در گفتمان‌ها می‌یافتند.

بدیهی است که این تاریخ شفاهی لزوماً با تاریخ مکتوب نوشتاری انطباق کامل ندارد؛ اما آن‌ها تصویر اسطوره‌هایی از هویت و ریشه‌های قوم‌شناختی را در ذهنیت مخاطب خود ترسیم می‌کردند.

امر تراژیک در حماسه‌های عامیانه، یکی از اصلی‌ترین بن‌مایه‌های این تاریخ شفاهی را برمی‌سازد. شاید یافتن علل روان‌شناختی این لذت بیکران از تراژدی، نیاز به واکاوی بسیار ژرف و عمیقی داشته باشد، اما درهم‌آمیختگی هویت، عشق، تراژدی و تاریخ شفاهی در ادبیات آغازین کردی به‌روشنی بخشی از وقایع یک تاریخ پر فرازونشیب را نشان می‌دهد.

قسمتی از کتاب زیباتر از عشق، دشوارتر از جنگ:

در پاییز اگر میان دو گنجشک گم شدی…

تو که دلت سراسر درخشش بلور است، وقتی در آب، افسانه و صدای زلال جنگل‌ها گم شدی، وقتی که میان این حرف و آن حرف زبانِ خودت را گم کردی… به درونِ این تونل رو که با باستیل خرافات تا آن‌سو برگش ساخته‌ای… به درونِ آن شبی رو که با ستاره‌ی خرافات تا آن‌سو روشنش کرده‌ای. بدان این قُمری واپسین آواز است و تا بی‌کران در پی‌ات پروازکنان می‌آید… صدایی که با شمشالِ خرافات تا آن‌سو ترانه‌اش ساخته‌ای.

نفرین خدا بر تو باد… اگر هر واژه‌ایی که می‌نویسی، برآمده از جوشش خونت نباشد نفرین خدا بر تو باد… آوازَت اگر برآمده از زخم خنجره‌ات نباشد.

نفرین خدا بر تو باد… هر راهی که در پیش می‌گیری، اگر برآمده از مستی‌ات نباشد کسی بر آن است؛ در زندانِ متافیزیک‌گونه‌اش، در دل پاییز در پی بذرِ مُردنش باشد، از شرم متافیزیکی‌اش می‌خواهد برگ‌ریزان را سجده بَرد.

اما اینک پاییز، شهر را لبریز از پیام ناخوانده‌ی پرنده‌گان می‌کند…

لبریزِ امام غرقه در پاییز، لبریز از کبوترِ مرده در برگ…

تو به آن کتابِ سبز درآی که با کلکِ افسانه تا آن‌سو باغش ساخته‌ای. در آن سودایِ سیاه پناه گیر که با سنگِ خرافات تا آن‌سو خانه‌اش ساخته‌ای.

نفرین خدا بر تو… هر برگی را که می‌ریزانی، اگر آن‌سو باز به زندگی برنگردانی نفرین خدا بر تو… خیالی را که می‌کشی، اگر آن‌سو، باز به حقیقت مبدل نگردانی نفرینِ خدا بر تو… غنچه‌ای را پَرپر می‌سازی، اگر آن‌سو باز به گُل مبدل نگردانی.

پاییز تیرش را به سوی روشنایی می‌اندازد، نیزه‌اش را بر سپیده‌دم می‌کوبد.

به گاهِ نیمروز، توشه‌اش، لبریز از برگ‌های زخمی است.

تو با دشنه‌ای، نگهبانِ درختان خویشی… به ساحل‌های شنی دور سفر می‌کنی و این سویِ اقتدارِ زمان، با پاییز به گفت‌وگو می‌نشینی…

آن سوی پرپر شدن با گُل خرافات دلت را مستور می‌سازی…

آن‌ سویِ پژمردگی، با آبِ خرافات، چمنزارت را آبیاری می‌کنی.

نفرین خدا بر تو باد… آنچه را که به پاییز نمی‌دهی، در آن سو به دنیای ارزانی داری.

نفرین خدا بر تو باد… آنچه را بر روح افکندی، از جسم بازَش بگیری.

نفرین خدا بر تو باد… آنچه را مطلق کردی، نامطلق گردانی.

پاییز آن است؛ رازها بمیرند و ما دگرباره آن را نخوانیم.

حقیقتی ا‌ست، دگرباره خیال نگردد

تصویری ا‌ست دگرباره به جسم بازنگردد

دودی‌ است، دگرباره آتش نشود

تبعیدگاهی ا‌ست که وطن نشود.

زیباتر از عشق، دشوارتر از جنگ را آراکو محمودی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۴۶۵ صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»