شرق: «این جهان گذرا» عنوان کتابی است از دیوید کریسچن که با ترجمه مزدا موحد در نشر بیدگل چاپ شده بود و بهتازگی چاپ تازهای از آن منتشر شده است. این کتاب داستان یک سفر است و شرحی از مسیری طولانی و پرفرازونشیب که انسان از عصر غذاجوییِ اولیه تا عصر مدرن امروزی پیموده است. «این جهان گذرا» را میتوان خُردترین کتاب در زمینه تاریخ کلان دانست، کتابی که میکوشد داستان عالم و آدم را در کمترین صفحات ممکن شرح دهد. از پیدایش ستارگان و نخستین موجودات زنده تا شکلگیری مرحلهبهمرحله تمدن بشری، از تکوین شهرها و امپراتوریها تا ظهور نظام سرمایهداری و شبکه جهانی اینترنت. دیوید کریسچن همه این پدیدههای پراکنده را به نحوی وحدتیافته، در قالب یک کتاب راهنمای موجز، قابل فهم و برانگیزنده گرد آورده است. یک مورخ بزرگ قادر است به نحوی تجربی پیوندهای موجود میان نخستین انسان هوشمند و نسخه امروزی آن انسان را روشن کند و یک قصهگوی بزرگ قادر است از پیوندهای پیشگفته تصویری زنده و جاندار به دست دهد. دیوید کریسچن تلاش کرده که در این اثر هر دو ویژگی را یکجا گرد آورد. دیوید کریسچن، در «این جهان گذرا» مهمترین شگفتیها و آشفتگیهای ۲۵۰ هزار سال تاریخ بشر را در کمترین صفحات ممکن خلاصه و به مخاطب عرضه کرده است. او همچنین نشان داده که چگونه یادگیری مستمر جمعی، در طی اعصار و قرون، بر مهارتهای انسانی و نیز بر جمعیت، ثروت و قدرت آدمی افزوده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «در پسزمینه تاریخ بشر یک مقیاس بزرگتر هم هست، مقیاسی که تاریخ زمین و حتی کل عالم را در بر میگیرد. این پیشزمینه با توصیف گذشته در این مقیاس بزرگتر، صحنه را برای تاریخ بشریت مهیا میکند. ما برای درک اهمیت تاریخهای محلیِ معین به یاری تاریخ جهان نیاز داریم و بههمینترتیب، به نقشهای که از تاریخ جهان بزرگتر باشد تا جایگاه تاریخ بشر را در تاریخ زمین و عالم دریابیم. اغلب ستارهشناسان قبل از نیمه قرن بیستم فکر میکردند عالم تاریخی ندارد و همیشه بوده است. ولی دلایلی برای تردید در این نظریه وجود داشت. یک ستارهشناس آمریکایی با نام ادوین هابل در دهه ۱۹۲۰ شواهدی یافت که طبق آنها دورترین کهکشانها نیز در حال دورشدن از ما بودند. این شواهد، فکری غریب را به ذهن میآوردند؛ مثلا شاید عالم در حال انبساط باشد. ولی اگر عالم در حال انبساط باشد، یعنی در گذشته حتما کوچکتر بوده است. و در روزگاری در زمانهای بسیار دورِ گذشته، حتما همه آن در فضایی ریز فشرده شده بوده، شاید کوچکتر از یک اتم. در اواسط قرن بیستم شواهد کافی جمعآوری شد تا اغلب ستارهشناسان را متقاعد کند که دقیقا چنین اتفاقی افتاده است. مشخص شد که انسانها تنها موجودات دارای تاریخ نیستند. سیاره تاریخ داشت، کل عالم هم همینطور. ما از اواسط قرن بیستم قادر به بیان آن تاریخ شدهایم و دیگر میتوانیم تاریخ بشر را بهعنوان جزئی از یک داستان خلقت روایت کنیم که بسیار گستردهتر و مبتنی بر علم است. این پیشزمینه برای تاریخ بشر، خلاصهای از این روایت را به شکلی که در اوایل قرن بیستویکم درک میشود، ارائه میدهد». «همه چیز درباره خانه» کتابی است از مایکل النفاکس که این نیز با ترجمه مهدی نصرالهزاده در نشر بیدگل منتشر شده است. این کتاب به شکل خلاصه کوشیده تا جای ممکن همه رویکردهای ممکن به خانه را پوشش دهد و از این نظر در نوع خود کتابی درخورتوجه است. فصلهای مختلف این کتاب، با طرح مباحثی که دامنه آنها از فلسفه و هنر و ادبیات تا اجتماع و طراحی شهری و سیاست گسترده است، تصویری جامع، هرچند گزیده و مجمل، از نحوه بازنمایی خانه در شاخههای مختلف فرهنگ بشری به دست میدهند. دراینبین جستار ضمیمهشده نیز با برجستهکردن تفاوتهای خانه و منزل روابط پیچیده و تأثیرات متقابل این دو را بررسی میکند. در توضیحات خود اثر اشاره شده که فرقی نمیکند که ما کجای این جهان باشیم و به چه زبانی سخن بگوییم، نام خانه که به میان بیاید، انبوهی از افکار و احساسات و تصورات در خاطر زنده میشود. خانه همانگونه که در تجربه روزمره محل گردهمآمدن و آرامگرفتن است، به لحاظ مفهومی نیز از دیرباز محل تلاقی معانی گوناگون بوده است. با این حال در جهانی که بهسرعت در حال تغییر است، بسیاری از انگارههای آشنا و عمدتا صمیمانه ما درباره خانه نیز در حال مسئلهدارشدن هستند یا پیشاپیش مسئلهدار شدهاند. اما حتی در این وضعیت بحرانی جدید هم، باز این خانه است که در عمل و نظر اهمیتی روزافزون مییابد، زیرا که اکنون یادآور استقراریافتنِ ایمن در جهانی است که به نحوی فزاینده با تغییر، بیخانمانی، سرگشتگی، آوارگی و بیتعلقی شناخته میشود. در بخشی از این کتاب میخوانیم: «خانهها همیشه مکانهای دورهم جمعشدن بودهاند. مردمانی که در دوران پیشاتاریخ میزیستند، به بهترین شکلی که از عهدهاش برمیآمدند، کنار هم در جاهایی پناه میگرفتند و گاه این کار را اتفاقا به سبک و سیاقی دلپذیر انجام میدادند. در آنچه بهعنوان تاریخِ ثبتشده میشناسیم، صدها نسل بعد، اغنیا و نامداران برای پذیرایی از میهمانان صحنها و تالارهای مجللی داشتند که نزد همگان معروف و مورد تحسین بودند و افراد برای دعوتشدن به آنجا، بهاصطلاح سرودست میشکستند. این در حالی است که مردم افتاده روستایی و نیز شهرنشینها، در قالب سنتهای قومی مختلف، میهماننوازیِ دوستانه را در صدر، یا نزدیکیهای صدر فهرست تعهدات اجتماعیشان که مستلزم التفات و مراقبت دقیق هم هست، قرار دادهاند؛ و ازاینرو استقبالی گرم و آشیانی نرم را در منازل آنها نیز میشد انتظار داشت. این سنتها همین امروز هم ادامه دارند. خانه دارای جایگاهی مرکزی در حیات بشری است. در نتیجه، درباره خانه بسیار اندیشیدهاند، به آن ارج نهاده و تمنایش را داشتهاند و انبوهی از آثار نوشتاری و دیگر محصولات فرهنگی سراسر به این موضوع اختصاص یافته است. ازاینرو شاید تصور کنیم که خانه مفهومی جاافتاده است، به عبارت دیگر، شاید فرضمان آن باشد که خانه مفهومی است شفاف و بهسهولت فهمشده. اما اگر واقعا اینطور فکر میکنیم باید دربارهاش از نو بیندیشیم. خانه مفهومی است حقیقتا بنیادی و جهانشمول؛ و با این حال، همین خانه برای افراد مختلف در موقعیتهای گوناگون معانی لایهلایه و بههمپیوسته متعددی دارد. خانه برانگیزنده عواطف عمیق و الهامبخش بیانگریهای خلاقهای است که همزمان صمیمانه و عقلایی هستند. ازاینرو بیسبب نیست که همین خانه، وقتی در پی تحقیق درباره آن مفهومی ناآرام، متغیر و تا حدی دستگریز و دشواریاب از کار درمیآید، موجب تعجبمان میشود».
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین
نگاهی به کتاب «گورهای بیسنگ»
نگاهی به کتاب «نقطههای آغاز در ادبیات روشنفکری ایران»