img
img
img
img
img
زنِ آندِروس

روایتگر زن مطرود و زیبا

گسترش: «زنِ آندِروس» عنوان رمانِ کوتاهی است نوشته‌ی تورنتون وایلدر که نشر نیماژ آن را به چاپ رسانده است. تورنتون وایلدر (۱۹۹۵-۱۸۹۷) نمایشنامه‌نویس و نویسنده‌ی شهیر امریکایی، در خانواده‌ای فرهنگی متولد شد. او در دانشگاه‌های اوبرلین و یَیل درس خواند و مدرک فوق‌لیسانس خودش را در سال ۱۹۲۶ از دانشگاه پرینستون دریافت کرد. در دهه‌ی ۱۹۲۰، برای کسب درآمد در مدارس مختلف زبان‌های انگلیسی و فرانسوی تدریس می‌کرد و برای فیلم‌های صامت فیلم‌نامه می‌نوشت. او اولین رمانش را، به نام «کابلا»، در سال ۱۹۲۶ منتشر کرد. دومین رمانش، یعنی «پل سَن لوییس رِی» هم جایزه‌ی پولیتزر سال ۱۹۲۸ را دریافت کرد. «روز پانزدهم مارس» (۱۹۴۸) و «هشتمین روز» (۱۹۶۷) از دیگر رمان‌های او هستند که دومی برنده‌ی جایزه‌ی کتاب ملی سال هم شد.

همچنین «نمایشنامه‌ی شهر ما» (۱۹۳۸) برای او جایزه‌ی پولیتزر این شاخه را در سال ۱۹۳۸ به ارمغان آورد، که در سال ۱۹۴۳ و به‌خاطر «پوست دندان‌های مار» نیز مجدداً به او اهدا شد. از دیگر آثار وایلدر می‌توان به «تاجر شهر یانکرز» (۱۹۳۹)، «کودکی» (۱۹۶۰) و «شیرخوارگی» (۱۹۳۰) و نیز کمدی موزیکال و موفق «سلام عروسک» (۱۹۶۴) اشاره کرد.

داستان «زن آندروس» (۱۹۳۰) که بستر رویدادهای آن پیش از میلاد مسیح و در یکی از جزایر پُر ابهام یونان است، روایتگر شخصیت معمایی و پُرابهام کرایسیس است: زنی مطرود و دربه‌در با زیبایی و هوشی خیره‌کننده!

دغدغه‌ی وایلدر انسان است و پیام و درون‌مایه‌ی این رمان: عشق. نویسنده در این اثر و نیز برخی دیگر از آثارش، به‌طور ضمنی اشاره می‌کند که خاص‌ترین و متعالی‌ترین عشق، عشقی است که فداکارانه و صادقانه باشد. به گفته‌ی او نیازی نیست که این عشق لزوماً عشقی رمانتیک میان یک زن و مرد باشد. عشق، عشق است و می‌تواند به همه‌ی هستی پیشکش شود، حتی به آنچه از نگاه انسان سخت و دردناک است.

وایلدر چهار ویژگی مهم در نوشتن دارد که در این اثر هم دیده می‌شوند:

۱-گاه‌گاهی از یک گفته یا جمله‌ی نغز برای استحکام نکته‌ی مورد نظر خودش بهره می‌گیرد.

۲-از واژگان صریح، روشن و دقیق استفاده می‌کند.

۳-در عبارت‌سازی و کلمه‌بندی خلاقیت شایانی به خرج می‌دهد.

۴-از پس‌زمینه‌ی خوانش‌های پیشین برای بیان محتوای ذهنی‌اش بهره می‌گیرد.

قسمتی از کتاب زنِ آندروس نوشته‌ی تورنتون وایلدر:

نیمه‌های بعدازظهر، گرسنگی از او پیشی گرفته و افسردگی‌اش صدچندان شده بود. هر گزینه‌ای که انتخاب می‌کرد ناخرسندی دیگران را در پی داشت. حتی، برای مدتی، زیر بارِ سنگینیِ انتخابِ گزینه‌های مختلف و یادِ گلایسریوم هرگونه تداعی یا فراخوانیِ شیرینِ دیگری را پس زده بود. از قسمت‌های دوردست‌تر جزیره بالا رفت، درحالی‌که با پریشانی به دریا خیره شده بود، و بی‌اینکه فکر کند، مشغول کندنِ علف‌های امتدادِ تخته‌سنگی شد که روی آن نشسته بود. آمده بود به نقطه‌ای که برای بارِ نخست گلایسریوم را آنجا دیده بود و برای دقایقی بلند شد و ایستاد، خاموش مثل سنگ‌های دوروبرش، و با خود اندیشید که آیا وابستگی‌ها و پیوندهای زندگی بر پایه‌ی یک برخورد تصادفی به وجود می‌آیند یا از یک ضرورت ژرف و درونی سرچشمه می‌گیرند. وقتی به مزرعه برگشت مادر و خواهرش متوجهِ دلتنگی و پریشانی‌ای شدند که او را در بر گرفته بود و به‌همین‌خاطر آرام و با گام‌های خاموش و بی‌صدا راه می‌رفتند؛ حتی برده‌های خانه هم برای انجام وظایفشان روی پنجه پا راه می‌رفتند، و درنهایت بی‌اینکه حرفی بزنند، با نوعی پرسشگریِ ناشی از دل‌خوری عقب‌نشینی می‌کردند. در طول زمان شام، پامفیلوس با چشمان بسته کنارِ در نشسته بود. برادرش هم، هنگام برگشتن، با احتیاطی بیمناکانه گام برمی‌داشت (او هم درست چند ماه پیش‌تر از آن پرهیزگری کرده بود، اما پُرطمطراق و با دوازده جوان دیگر و به افتخار نام‌نویسی‌شان در لیگ) و فاصله‌اش را حفظ کرده بود و با وقاری فراوان، چنان که از یک ورزشکار خوب برمی‌آید، اخم کرده بود.

آرگو به دلخواهِ خودش یک کاسه آب آورد برای پامفیلوس، که او هم نوشیدش و در همان حال، صمیمانه، به چشمان گران‌بارِ خواهرش لبخند زد؛ آرگو با متانتی فراوان و با شور و هیجانی رازآلود به جایش، سر میز برگشت، پنداری کار برجسته‌ای انجام داده باشد.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»