img
img
img
img
img

اختراع محتسب

شرق: «تبارشناسی حِسبَه» نوشته احمد صبحی منصور به بنیان تفتیش عقاید در خلافت عباسی می‌پردازد. امویان برای توجیه اعمالشان نیازی به فتوای شرعی نداشتند، اما عباسیان که رژیم خود را – به‌اعتبار نزدیکی‌شان به نبی- تحت شعار دینی «الرضی من آل محمد» برپا کردند، به توجیه شرعی نیاز داشتند تا روا بدارد که هرکدام از مخالفانشان را که خواستند به قتل برسانند و از همین رو، وظایف دینی‌ای را برای تحکیم سلطه‌شان به وجود آوردند که از جمله آنها شغل حِسبَه و مُحتسِب بود. محتسب در فارسی آشناست اما «حِسبَه» در لفظ شرعی به این معناست که یکی از مسلمانان برای دخالت در زندگی دیگران داوطلب شود و این دخالت وقتی رخ دهد که آنها مرتکب گناهی در حق خدا یا نوع بشر شده باشند. درمورد کسی که مرتکب گناهانی چون قتل، سرقت، قَذف یا زنا می‌شود اتفاق نظر هست که مستحق مجازات یا به تعبیر فقهی مستحق «حدود» است. این حالتی است که شخص به حقوق بندگان تجاوز می‌کند. آیا درست است که حاکم چنین شخصی را مجازات کند؟ موارد اختلاف در مورد کسی است که با ارتکاب به کفر یا ارتداد یا کوتاهی در اجرای فرایضی مثل نماز و زکات به حقی از حقوق خداوند تجاوز می‌کند. آیا دیگران حق دخالت در زندگی او را با اجبارکردنش به ایمان یا تهدیدش به مجازات دارند؟ و اگر حِسبَه شرعاً به‌معنای دخالت در زندگی دیگران است، این دخالت تنها محدود به نصیحت و توصیه است یا با اکراه و اجبار و مجازات مادی و معنوی نیز همراه است؟ احمد صبحی منصور محقّق، اسلام‌شناس معاصر، رهبر معنوی قرآنیان در مصر، فعال حقوق بشر و رئیس مرکز جهانی قرآن (IQC) است. منصور سال‌ها در زمینه حقوق بشر و دموکراسی در مصر فعالیت می‌کرد تا اینکه پس از طرد از سوی فقهای اصولگرای مصری مورد پیگرد حکومت نیز قرار گرفت.

 انتشار این کتاب نیز همان‌طورکه از موضوع حساس آن پیداست حکایتی دارد که مترجم در مقدمه کتاب آورده است: ماجرا از این قرار است که دکتر نصر حامد ابوزید در دهه ۱۹۹۰، زمانی که هنوز ناشناخته و ناشناس بود، با ارائه کتاب‌ها و مقالاتش به گروهی از استادان برجسته دانشگاه قاهره در پی ترفیع شغلی و ارتقا از درجه استادیاری به دانشیاری برآمد. اما گروهی از استادان این هیئت ارتقا، پس از بررسی تألیفات ابوزید به این نتیجه رسیدند که بخشی از آثار او شامل کفریات است و ابوزید را به ارتداد متهم کردند و بنابر جریان امور حسبی در مصر خواستار جدایی همسر ابوزید از او شدند و این موضوع را به محکمه قضائی و دادگاه کشاندند. با بالاگرفتن قضیه و رسانه‌ای‌شدن آن، درگیری و جدال فکری میان متفکران و نویسندگان مصری در مورد مجازات مرتد و قانون حسبه و تفتیش عقاید درگرفت و در این میان، ابوزید به چهره مشهور مصر و جهان عرب بدل شد و حساسیت‌ها چنان تشدید شد که ابوزید و همسرش ناگزیر از ترک مصر شدند و به هلند مهاجرت کردند. کتاب «تبارشناسی حسبه» در چنین فضایی متولد شد و مؤلف آن درصدد واکاویِ انتقادی تاریخچه حسبه و نقد و نقض قانون حسبه برآمد. چنان‌که مترجم می‌نویسد نویسنده کتاب، به‌رغم اختلافات فکری‌اش با ابوزید به آزادی بیان و عقیده باور تام و تمام دارد و بنابراین، کتاب خود را در دفاع از حق آزادی ابوزید و دیگران در بیان افکارشان نوشته است. احمد صبحی منصور خود نیز به سرنوشتِ ابوزید گرفتار آمد و پیش‌تر به سبب باورهای خلاف‌آمد عادت از کسوت استادی دانشگاه الازهر مصر اخراج شد و در کشور آمریکا اقامت کرد. بیراه نیست که تفتیش عقاید به‌عنوان موضوع مبتلابهِ او و ابوزید و خیل بسیاری از همتایانش، ذهن او را به خود مشغول کرده و درصدد واکاوی در بنیان تفتیش عقاید برآمده و برای این منظور دوران تاریخی خلافت عباسی را انتخاب کرده است که در آن پدیده حسبه و محتسب به وجود آمده است. صبحی منصور می‌نویسد ریشه اساسی این غائله به سیاست و ساختار قدرت برمی‌گردد. دولت نبی علیه‌السلام بر اساس شورا و آزادی و عدل برپا بود در حالی که رژیم اموی و سپس رژیم عباسی بر اساس زور و خشونت و مصادره حقوق برپا شدند. بنابراین، از نظر تاریخی قطعی است که نه در دوران نبی علیه‌السلام و نه در دوران خلفای راشدین و نه حتی در دوران امویان، شغل محتسب وجود نداشته است. 

بر اساس شواهد تاریخی، وظیفه حسبه تا پیش از این چنین استقرار یافته بود که حوزه عملش نظارت بر صحت ترازوها و پیمانه‌های فروش و قیمت کالاها و تقلب در درهم و دینار و… است و این چیزی بود که در عصر مملوکی جریان داشت. اما در عصر عباسی، امور عبادات مانند برپایی نماز و نماز جمعه و ازجمله حقوقی که جزء حقوق خداوند است نیز به وظایف محتسب اضافه شد. احمد صبحی منصور، کار پژوهشی خود درباره تفتیش عقاید را از دو فصل تدوین کرده است: او از معنای لغوی، اصطلاحی و شرعی «حِسبَه» آغاز می‌کند. اینکه حسبه از «احتساب» یعنی حسن تدبیر در انجام کار مشتق شده و این چیزی است که با زبان عربی رایج ما نیز همخوانی دارد. همچنین حسبه از نگاه بعضی از زبان‌شناسان به معنای طلب اجر و ثواب از خداوند است به‌واسطه به پا داشتن انواع خیر و نیکی و این معنا از حسبه نیز با مفهوم متداول آن در امور دینی همخوان است. همچنین حسبه در پاره‌ای از استعمالات به معنای انکار و اعتراض است. اما واژگان با گذشت زمان به خاطر کسب مفاهیمی نوین تغییر می‌کنند. و چه‌بسا واژه‌ای معمولی به یک اصطلاح فقهی یا قانونی یا علمی بدل شود، از جملهٔ این کلمات، حسبه است که به تمدن مسلمانان تعلق دارد و برای پاسخ‌گویی به اوضاع اجتماعی و سیاسی مسلمانان به وجود آمده است. در فصل دوم سراغ مفهوم «حسبه» در احکام فقهای اهل سنت می‌رود؛ از ماوردی و غزالی و این تیمیه در قرن هشتم و امام مالک بن انس و امام ابوحنیفه و امام شافعی و به دیدگاه فقهای متقدم و متأخر در باب حسبه و محسب و شمول وظایف محتسب می‌پردازد. فصل دوم که بنیان نظری کتاب را تشکیل می‌دهد سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد که «آیا حسبه مبنایی در تشریع قرآن دارد؟» در این فصل به مبانی اعتقادی و عملیِ امر به معروف و نهی از منکر و جدال فکری و جدال با اهل کتاب و محاربین و منافقین می‌پردازد و از مفهوم «استتابه» (توبه‌طلبیدن) و واگذاردن حکم به خداوند در روز قیامت، سخن به میان می‌آورد. کتاب سه پیوست جالب‌توجه نیز دارد که یکی به آغاز دادگاه‌های تفتیش عقاید در تاریخ مسلمانان مربوط است و دیگری بررسی سندی درباره یک خبر واحد است که به اصول مربوط به جرح و تعدیل اشاره دارد.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»