img
img
img
img
img
مجموعه داستان «یاد نئون بخیر»

تمام عمر ریاکار بوده‌ام!

نیلوفر شیخ

وینش: فاستر والاس را که یکی از مهم‌ترین نویسندگان آمریکایی نیمه‌ی دوم قرن بیستم است، بیش از همه با رمان «شوخی بی‌پایان» می‌شناسند. «یاد نئون بخیر» ترجمه‌ای‌ست از سومین و آخرین مجموعه داستان او که در آن نویسنده با نگاهی خلاق و بدیع، بریده‌های غم‌انگیزی از زندگی و تک‌افتادگی انسان مدرن را در جامعه پیرامونش روایت می‌کند.

مجموعه داستان «یاد نئون بخیر»، با نگاهی خلاق و بدیع، بریده‌های غم‌انگیزی از زندگی و تک‌افتادگی انسان مدرن در جامعه‌ی پیرامونش را روایت می‌کند. نویسنده در این داستان‌ها جهانی تراژیک و در عین‌حال درخشان را خلق کرده که آکنده از غم و ترس، تنهایی، کابوس و بدبینی است.

والاس به مدد نبوغ و استعداد شگفت‌انگیز خود، با طنزی بی‌رحمانه، چیرگی ذهن بر افعال انسان را نشان می‌دهد و ما در این مجموعه با شخصیت‌هایی آشنا می‌کند که در دنیای پوچ اطراف خود نتوانسته‌اند ایده‌آل‌هایشان را تحقق ببخشند، در نتیجه میل به نابودی در آن‌ها زیاد است.

انسان‌هایی که اسیر معادلات پوچ و بی‌روح جامعه و مناسبت‌های ساختگی و گاهاً مضحک انسانی شده‌اند و از متحول‌کردن زندگی روزمره‌ی خود عاجزند. عشق، ثروت، هوش، آگاهی، قدرت و در نهایت هیچ معجزه‌ای زندگی روزمره را برای آن‌ها قابل تحمل نکرده جوری که محکوم‌اند که تا پایان رنج بکشند.

داستان‌های این مجموعه مشابه شیوه‌ای که بورخس در آثارش استفاده کرده از زبان راویانی شرح داده می‌شوند که آگاهی کاملی از اتفاقات درون داستان ندارند. آن‌ها روایتی را بیان می‌کنند که از طریق رسانه و منبع دیگری شنیده‌اند و همان‌طور که نویسنده در صفحه‌ی ۵۴ کتاب شرح می‌دهد: «انگار ما آدم‌ها همیشه فقط از همین سوراخ کلید است که دنیای یکدیگر را می‌بینیم.» بیننده‌ی وقایع از شکاف کلید بوده‌اند.

داستان اول مجموعه با عنوان «یاد نئون بخیر» که برنده‌ی جایزه اُهنری نیز بوده، روایت خودکشی مرد جوانی به نام «نیل» است. نیل، مدیر باهوشی‌ست که تلاش دارد در مواجهه با جامعه‌ی خود قهرمان باشد. بی‌نظیر در تمام ابعاد انسانی، اما در واقع تندیسی است که روح ندارد و از درون خالی‌ست؛ و همین ریاکاری که خود به آن واقف است و از آن رنج می‌برد او را به خودکشی سوق می‌دهد.

نیل اسیر ذهن خود شده و برای نجات از عادت و کلیشه به محرک‌های گوناگونی از جمله کوکائین، مراقبه، عشق، روابط جنسی متعدد و حتی کلیسا روی آورده و در آخر هم متوسل می‌شود به روانکاری که قدرت جلب اعتماد نیل را ندارد. او که همیشه خود و دیگران را فریب داده این‌بار هم سعی می‌کند روانکاوش را فریب بدهد و در نهایت نا امیدانه تصمیم می‌گیرد خودش را خلاص کند.

اما داستان خطی و سرراست پیش نمی‌رود و در انتها متوجه می‌شویم که راوی خودِ نویسنده است که داستان خودکشیِ یکی از دوستان دوران تحصیلش، که از قضا به نظرش بسیار محبوب و موفق و خوشبخت می‌آمد را تخیل کرده و خودش را جای او گذاشته تا احساسش را درک کند!

در واقع مشکل نیل شاید مشکلی‌ست که بودریار در «آمریکا» شرحش می‌دهد: «در کانون ثروت و رهایی، همیشه سوال مشابهی را می‌شنوید: پس از عیاشی چه کار دارید می‌کنید؟ وقتی همه چیز فراهم است- سکس، گل‌ها، کلیشه‌های مرگ و زندگی- چه کار می‌کنید؟ این مشکل آمریکاست، و از طریق آمریکا، به مشکل کل جهان بدل شده است.»

در داستان دوم با عنوان «روح و جان آهنگری نیست»، با پسر دانش‌آموز نه ساله‌ی خیال‌پردازی طرفیم که از ورای توری شبکه‌ای پنجره‌های کلاس درس، داستان‌هایی ساختگی و کمیک استریپ در ذهنش خلق می‌کند؛ و هنگامی که معلم تعلیمات مدنی دچار عدم تعادل روانی و جنون شده و دانش آموزان را تهدید به قتل می‌کند، او همچنان در ذهن خود غرق است.

ما به واسطه‌ی گزارش روزنامه‌ی شهر از چند و چون گروگان‌گیری داستان باخبر می‌شویم. در ادامه داستان وارد وحشتی عمیق‌تر می‌شود: احساس درونی راوی به پدرش و مناسبت‌های پوچ زندگی بزرگسالان؛ و کابوس‌های او نسبت به چنین شیوه‌ای از زندگی که برایش شبیه به تجربه‌ی مواجهه با مرگ است. خواندن این داستان خواننده را به تماشای سریالی هیجان‌انگیز و یا خواندن رمانی قطور و شگفت می‌ماند و ماجراهایش این قابلیت را دارند که تا مدت‌ها ذهن خواننده را همراهی کنند.

داستان «پیشگامی دیگر»، داستان سوم از این مجموعه است که به بازگویی حکایتی درباره‌ی کودکی نابغه (که در روستایی بدوی در دوران پارینه‌سنگی به دنیا آمده) می‌پردازد. او قهرمانی‌ست که از خردسالی پاسخ تمام سوال‌ها را می‌داند و به مرور، روستاییان را به خاطر حماقت‌هایشان سرزنش می‌کند. کم‌کم مردم به قهرمان روستای خود به دید تهدید می‌نگرند و از ترس جانشان تصمیم می‌گیرند که نابوش کنند.

«پیشگامی دیگر» از دید مخاطب شرقی که با افسانه‌ها و حکایت‌هایی از این دست آشنایی دارد، داستانی پیش‌پا افتاده و تکراری است، داستانی که به نوعی سعی در هجو جامعه‌اش دارد.

و در آخر، داستان چهارم با عنوان «فلسفه و آئینه‌ی طبیعت»، درباره جراحی پلاستیک ناموفق خطوط چهره‌ی مادر راوی‌ست که چندان هم موفقیت‌آمیز نبوده؛ نگاه مادر بعد از جراحی نگاهی همواره خیره و وحشت زده است که موقعیتش را در جامعه به سختی می‌اندازد. راوی که در زندان است به این شرط آزاد شده که مادرش سرپرستی او را بر عهده بگیرد؛ اما در عمل اوست که سرپرستی مادرش را به عهده گرفته و از او در برابر جامعه محافظت می‌کند.

در تمام این داستان‌های ترس عنصری مهم است که اتحاد درونی مجموعه را حفظ کرده. وحشت از مورد قبول واقع نشدن، پس زده شدن، ترس از مناسبات زندگی بزرگسالان، اضطراب از تهدید قدرت‌ها و ترس از کهولت سن و غیره و غیره. در یک کلام تمامی این داستان‌ها حول محدودیت‌هایی شکل گرفته‌اند که اجتماع آدمیان بر فرد فرد آن‌ها وارد کرده است.

در عین حال که بعضی از داستان‌ها گاهی خشک و آهسته پیش می‌روند گاه چنان چالش برانگیز و سخت‌اند که تمرکز و هوشیاری مضاعفی را از خواننده طلب می‌کنند. نویسنده با تمام توانش در خلق پیچیدگی‌ها تمام توجه مخاطب را درگیر متن کرده و درست در همان لحظه‌ای که مخاطب از متنش خسته می‌شود برگ دیگری را رو می‌کند تا هیجان را به دنیای او برگرداند. متن والاس را نمی‌توان سرسری گرفت.

دیوید-فاستر-والاس به سبک منحصر به فردی در نوشتن، انتخاب جملات طولانی و واژه‌های قدیمی معروف است، چیزی که کمتر در ترجمه‌ی داستان‌ها متوجه‌اش خواهیم شد.

ممکن است در همان لحظه که خواننده تحت تاثیر سبک، ذکاوت و روشنفکری شگفت‌انگیز والاس قرار گرفته هم‌زمان دچار احساس حماقت و فریب‌خوردگی هم بشود. نویسنده در این کتاب در حال خودنمایی‌ست؟

داستان‌ها در بطن خود حاوی مسائل عمیق و پیچیده‌ی روانشناختی‌اند یا کلمات بیهوده‌ای با روکش‌های روشنفکرانه؟ همان‌طور که خودش از زبان «نیل» کتاب را با این سطرها آغاز می‌کند: «تمام عمرم ریاکار بوده‌ام. مبالغه نمی‌کنم. تقریباً هر کاری در زندگی کرده‌ام برای این بوده است که چهره‌ی خاصی از خودم به دیگران نشان دهم. اغلب برای این که دوستم داشته باشند یا ستایشم کنند.»

«یاد نئون بخیر» ترجمه‌ای‌ست از سومین و آخرین مجموعه داستان دیوید فاستر والاس نویسنده‌ی امریکایی. نشر ثالث مجموعه را با ترجمه‌ی چهار داستان از هشت داستان آن به چاپ رسانده؛ بدون مقدمه یا درج یادداشتی درباره‌ی هدف گزینش و چیدمان داستان‌ها.

طرح جلد کتاب هم که از سلف‌پرتره‌های فرانسیس بیکن نقاش معروف ایرلندی است در جلد یا شناسنامه‌ی کتاب قید نشده. رمان‌های والاس به فارسی برگردانده نشده و به جز این کتاب و چند داستان پراکنده از او پیش‌تر، مجموعه جستارهایش را دیده بودیم به نام «این هم مثالی دیگر» که به همت نشر اطراف درآمده است.

در توضیح جایگاه فاستر والاس می‌شود به نظر منتقدانی اشاره کرد که او را از موفق‌ترین نویسندگان نیمه‌ی دوم قرن بیستم به شمار آورده‌اند، نویسنده‌ای که برای «شاه پریده‌رنگ» نامزد پولیتزر ۲۰۱۲ شد و نیز «شوخی بی پایان» را نوشت که اثری تحسین‌شده است. او در سپتامبر ۲۰۰۸ در ۴۶ سالگی خودکشی کرد.

كلیدواژه‌های مطلب:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»