img
img
img
img
img

سعادت زندگی در دنیای شرور و میان آدم‌های احمق

صبا: «سعادت زندگی در دنیای شرور و میان آدم‌های احمق!»

به همین اندازه رک! آرتور شوپنهاور شر دنیا را غالب بر خیر آن می‌داند، زبان تلخی دارد و به همه چیز با دید منفی می‌نگرد اما با این وجود در اثری که بهانه‌ی این نوشته است، به راه‌های سعادت زندگی در کتاب «در باب حکمت زندگی» می‌پردازد.

ابتدا تکلیف یک چیز را روشن کنیم: کتاب‌های فلسفی به شما می‌آموزد مطابق با شرایط زندگی، تفکر و تجربه کنید. اگر در خوانش کتاب برداشتی خاص که ممکن است حاصل توهم نیز باشد، پیدا کنید، نه تنها از این کتاب، بلکه از کتاب های فلسفی دیگر نیز چیزی جز جملات سردرگم دستگیرتان نمی‌شود و پریشان‌حال می‌شوید.

به زور نمی‌توان کسی را فرهیخته کرد. هر شخصی خودش باید به راه‌های زیست بهتر دست پیدا کند. عقیده شوپنهاور آلمانی که در لهستان زاده شده است، نیز چنین است، دنیا را ابلهان می‌گردانند و عموم مردم ابله هستند و به همین خاطر است مردم ابله، ابلهان را نیز برای رسیدگی به امورشان انتخاب می‌کنند!

شوپنهاور با کسی شوخی ندارد اما هرگز دست به یقه هم نمی‌شود چنان که خود او هم در «باب حکمت زندگی» هر گونه دعوا را نفی می‌کند و آن را مانع سعادت انسان می‌داند. با همه‌ی چالشی که با خود دارد به مدارا و احتیاط لازم اعتقاد دارد و توهین را پوچ می‌پندارد. او اگر احساس کند این توهین یا حتی تهمت به آبروی شخص آسیب بزند سعادت را در آن می‌بیند که به دادگاه قضایی شکایت برد. در غیر این صورت به زبان خودمانی، حتی اگر بدترین توهین هم به او شود ته دل در حالیکه پوزخندی می‌زند، می‌گوید:، ابله است دیگر و واکنشی نشان نمی‌دهد!

از این آموزه‌ی شوپنهاور در جامعه‌ی امروز ایران که درگیر برخی خشونت‌های کلامی یا فیزیکی هستند بسیار می‌توان عبرت گرفت و از آن استفاده کرد.

شوپنهاور خلق اثر هنری را یک دستاورد در زندگی می‌داند. آثار هنری اگر غنی باشد به جاودانگی هرکس می‌ماند. البته ممکن است در دوره‌ی زندگی خود دیده نشوید (همانند فلسلفه خود شوپنهاور) اما اثر هنری اگر واجد ویژگی‌های لازم باشد، هیچ‌گاه ارزشش کاسته نمی‌شود و روزی به هر حال اعتبار آن و خالق آن شناخته می‌شود.

او به حرکت در رسیدن به سعادت زندگی تاکید دارد و از ارسطو نقل قول می‌کند که زندگی عبارت است از حرکت و ماهیت زندگی در حرکت نهفته است. اگر بیکار هم هستی سعادت در حرکت و تکاپوی توست. نشستن در خانه و یا یک جا ماندن شوربختی و راکد شدن را در پی دارد. حتی در سلامت جسمی. بدنی که تحرک ندارد به بیماری‌ها خود را نزدیک می‌کند.

او بر این باور است، حماقت بزرگی‌ست که آدمی به منظور برنده شدن در بیرون، در درون ببازد، یعنی برای شوکت، مقام، آرامش اوقات فراغت و استقلال خود را به‌طور کامل یا عمدی فدا کند.

در جامعه ایران که دنیای بیرونی ما آبستن حوادث زیاد و گاه تلخی‌ست از این راهکار و مشابه آن می‌توانیم استفاده کنیم تا زندگی خود تماماً تحت‌الشعاع این اتفاقات قرار نگیرد و مانع حرکت ما شود.

این فیلسوف سده‌ی نوزدهم، تملق را چیز خوبی نمی‌داند با این حال اقرار می‌کند اگر تملق نکنیم ممکن است به پیشرفت نرسیم و از همین رو می‌گوید شاید برای پیشرفت گاهی مجبورید تملق کنید اما نباید حد آن را گذراند تا تبدیل به برده‌ی بی‌خاصیت شویم. در همین راستا از ولتر که به هیچ عنوان این موضوع را برای خود نمی‌پذیرد، بیان می‌کند که می‌گوید: این دو روز زندگی ارزش آن را ندارد که در برابر ناکسان نفرت‌انگیز به تعظیم و تکریم بپردازیم!

همچنین شوپنهاور حقیرترین افراد را سیاستمداران می‌داند، چراکه آن‌ها برای اینکه به مقام و درجه‌ای برسند همه کار می‌کنند و بله قربان گو هستند حتی در برابر پلیدترین چیزها، بنابراین برخی سیاستمداران را دون‌مایه می‌داند که برای رسیدن به قدرت از ارزش انسانی خود می‌کاهند.

در بخش «درباره آن‌چه می‌نماییم» و یا همان جایگاه و ارزش ما در نظر دیگران اشاره می‌کند: اندک تعمقی نشان می‌دهد که تصویر ما در ذهن دیگران در سعادتمند بودن ما تاثیری ندارد. وقتی مردم تعریف و تمجید می‌شوند تحریک می‌شوند و برعکس. نه از تعریف‌شان غره شو و نه اهمیتی به نکوهش مردم بده. ضمن اینکه مردم در آنی تغییر می‌کنند.

بدین منظور باید بدانیم که عقاید غالب مردم چقدر غلط، گمراه و بی‌معناست که ارزش اعتنا ندارد.

شوپنهاور در ادامه‌ی «درباره آن‌چه می‌نماییم» می‌گوید: ارزش علم و توانایی خود را دست کم نگیر، تحمل داشته باش اما بزدل نباش که بر تو سوار شوند و از پاکی و مناعت طبع تو سوءاستفاده کنند. این مردم منتظر همین هستند که علم و توانایی تو را که از آن بهره‌مند هم می‌شوند پوچ بنگرند و بهای آن را به تو ندهند.

از دیگر تفکرات شوپنهاور که گفتن آن خالی از لطف نیست احتمال در نظر گرفتن رخدادهای بد یا اندوهگین است. او می‌گوید احتمال رخدادهای ناخوشایند این دنیا را در نظر داشته باش تا اگر اتفاق افتاد تحمل تاب‌آوری آن را بهتر داشته باشی. آن‌وقت از شادی‌ای که برایت رقم می‌خورد هم به اندازه شاد می‌شوی و از رخداد بد بهتر گذر می‌کنی!

و اما تعصب که مایه شوربختی ست. نسبت به هر چیزی. به قومیت، به ملیت، به یک عقیده، به یک اسطوره که خودمان اسطوره‌اش کردیم.

شوپنهاور در اندرزهایش اشاره می‌کند: نزدیکی زیاد دلیلی بر رابطه خوب نیست و خیلی هوشمندانه درباره رابطه عاطفی هم می‌گوید: توجه بیش از اندازه نتیجه‌ای معکوس در پی دارد.

راه حلی که شوپنهاور پیشنهاد می‌کند نگاه‌داشتن فاصله مناسب بوسیله نزاکت و ادب است.

وی صبر را مایه سعادت زندگی در هر چیزی بیان می‌کند. بدون صبر از مسیر زندگی‌ات لذت نمی‌بری.

همچنین تنهایی در این کتاب مزیت بسیار مهمی بیان می‌شود. تنهایی مزایای بسیاری دارد که حتی اثراتش را در زمان سالمندی حس خواهیم کرد اما اگر به شدتی که شوپنهاور می‌گوید عمل کنیم، با هیچکس نباید معاشرت داشته باشیم اما دنیای امروز خواه، ناخواه دنیای ارتباطات است و نمی‌توان در این موضوع، یکسره به توصیه‌های شوپنهاور عمل کرد.

اگر می‌خواهید درباره راه های سعادت زندگی از نگاه این فیلسوف آلمانی بیشتر بدانید، این کتاب پیشنهاد مناسبی برای شما است.

برداشت خود را داشته باشید به شرط تفکر و تامل! بعد لذت ببرید و تجربه کنید.

این کتاب را نشر نیلوفر با ترجمه محمد مبشری منتشر کرده است.

منبع: نوشته‌ای از فرید اخباری در مجله تجربه

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»

  بحران سنت ‌ـ مدرنیته

نگاهی به کتاب «نقطه‌های آغاز در ادبیات روشن‌فکری ایران»