اعتماد: صادق هدایت محبوبترین نویسنده روشنفکر معاصر ایران است. درباره زندگی و آثار او صدها کتاب و مقاله و فیلم و مستند و گفتار و نوشتار و نقاشی و اثر موسیقایی و… پدید آمده. بخشی از این محبوبیت به زندگی و مرگ تراژیک و غمبار او باز میگردد. البته تنوع و کیفیت آثار هدایت بهرغم عمر نسبتا کوتاهش در این موضوع نقش کلیدی دارد، اما واقعیت آن است که آثار و اندیشهها و ایدههای هدایت چنان با زندگی و سرنوشت او در دنیا گره خورده است که به دشواری بتوان میان این دو تفکیک قائل شد. از همین رو آثاری که درباره نوشتههای هدایت نوشته یا ساخته میشوند، به همان اندازه مورد توجه قرار میگیرند که آثاری که به زندگی و مرگ او توجه میکنند.
به عبارت دقیقتر، نوعی سازگاری و تلائم میان آثار و زندگی صادق هدایت مشهود است که در میان نویسندگان و روشنفکران-و شاید بتوان گفت عموم انسانها- بسیار کمیاب است و همین هماهنگی که میتوان از آن تحت عنوان صداقت و روراستی یاد کرد، یکی از اصلیترین علل اقبال جامعه و سایر نویسندگان و روشنفکران به او است.
به تازگی نشر مان، کتاب کوچک و خواندنی «صادق هدایت، مرگ در پاریس» نوشته ناصر پاکدامن را منتشر کرده است. محمد دهقانی، پژوهشگر ادبیات فارسی هم به این کتاب کوچک پیشگفتاری نوشته است. پاکدامن، نویسنده و اقتصاددان ایرانی که خود سال گذشته در نود سالگی در فرانسه درگذشت، در این کتاب تلاش کرده «با استمداد از نوشتههای خود هدایت» پرده از راز مرگ تراژیک هدایت بردارد. دهقانی در این باره در پیشگفتار این کتاب نوشته است: «ناصر پاکدامن در این کتاب وجدان اجتماعی ایرانیان را نشانه گرفته و کوشیده است که با استناد به نوشتههای هدایت و احیانا دیگران داستانی را که منجر به خودکشی هدایت شده و از حدود سال ۱۳۲۷ آغاز میشود، بازسازی کند و نشان دهد که اگر نظام اجتماعی ایران حضور هدایت را در جایگاهی مناسب خودش به رسمیت میشناخت و وی را از خود نمیراند و به اصطلاح بیجاو آواره نمیکرد، او به احتمال زیاد هرگز چنین سرنوشتی نمییافت.»
خود پاکدامن در این باره مینویسد: «خودکشی امری فردی نیست و فقط از روان فرد سرچشمه نمیگیرد. خودکشی امری اجتماعی است و همچون هر امر اجتماعی، حامل پیام به دیگران است. خودکشی بریدن از دیگران است و در فروبستن و دم درکشیدن که دیگر نیستم، چراکه نیستید. همین.» او در این کتاب نکوشیده وجهی زیباییشناختی و جذاب به مرگ تلخ صادق هدایت بدهد، بلکه تلاش کرده از خلال نوشتههای خود این نویسنده، وضعیت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی پیرامون او را آشکار سازد و نشان بدهد که چطور شرایط ناگوار این نویسنده حساس را به انتخابی چنین سوق داد.
پاکدامن قصه را با شرح محل سکونت هدایت در ماههای پایانی حیاتش در پاریس آغاز میکند. ابتدا هتل محل اقامت او را توصیف میکند و سپس خانهاش را در شماره ۳۷ مکرر کوچه شامپیونه: «طبقه دوم، دست راست… یک اتاق، یک آشپزخانه کوچک که درش به حیاط خلوت باز میشده… و یک توالت». این آپارتمان گاز نداشت، هدایت به خانم کوپی سرایدار اصرار میکند که برای او گاز بیاورند. زن میگوید: «بر اثر اصرار آقای هدایت که مرد مودب و مهربانی بودند من کارگر آوردم تا گاز را درست کرد. روز جمعه[۱۶ فروردین ۱۳۳۰] کار گاز تمام شد. من قبلا این قابلمههای نو را که آقای هدایت خریده بودند دستشان دیده بودم. پیش خودم میگفتم مرد جوان هوس آشپزی کرده…» سه روز بعد، «دوشنبه حدود ساعت شش بعدازظهر، در آپارتمان را باز میکنند: طبقه دوم دست راست. یک اتاق با آشپزخانه. اتاق سه در پنج است و نیمه مبله…کف آشپزخانه پر است از تکههای پنبه هیدروفیل. خوب پیداست که هدایت تمام درز و شکاف و سوراخهایی را که هوا از آنها داخل آشپزخانه میشده با دقت تمام با پنبه کاملا بسته است و گاه هم بر آنها اسپارادا چسبانده است. همه چیز نشان میدهد که دقت تام و تمام به کار رفته بوده است تا به هیچوجه هوای تازه وارد آشپزخانه نشود.» پاکدامن حدس میزند که احتمالا این کارها را همان عصر جمعه آغاز کرده و از همان لحظه که وارد خانه شده، دیگر قدم بیرون نگذاشته است. احتمالا آمادهسازی عصر شنبه تمام شده و «آن وقت است که هدایت در آشپزخانه را بسته و شیر گاز را باز کرده و بر کف آشپزخانه دراز کشیده است.»
هیچ نمیتوان فهمید که هدایت در آن سه روز به چه چیز فکر میکرده، اما ناصر پاکدامن با دقت نوشتههای هدایت و دوستانش را از ۱۳۲۶ به بعد جسته. شاید با مطالعه این گزیدهها که با ترتیب تاریخی مرتب شده، بتوان حال و هوای فکری او را در آن سه روز بازسازی کرد و راز پایان غمبار او را دریافت.
نگاهی به کتاب «شاهنشاهیهای جهان روا»
معرفی کتاب «اخلاق و دین»
وی سه شرط لازم برای زیستن سیاسی را؛ شاد بودن، مسئولیتپذیری و سیاسی فکر کردن میداند.
درباره کتاب «شتابان زیستن» بریژیت ژیرو
معرفیر رمان «قلمرو برزخ» اثر نونا فرناندز