img
img
img
img
img
فلسفه عشق

عامل مهمی به نام عشق

گسترش: کتاب «فلسفه‌ی عشق» نوشته‌ی مشترک آندره گراله، ناتاشا مک‌کیور و جو ساندرز به همت انتشارات دُکسا به چاپ رسیده است. این کتاب شامل مقاله‌هایی بدیع در باب فلسفه‌ی عشق است. این مقاله‌ها در سه بخش گذشته، حال و آینده به اندیشه‌ی فلسفی در باب عشق پرداخته‌اند. در بخش نخست، نویسندگان به تاریخ اندیشه‌ی فلسفی درباره‌ی عشق و آنچه می‌توان از آن فراگرفت می‌پردازند. فصل‌های مختلف این بخش، اندیشه‌ی متفکران یونان باستان نظیر افلاطون و ارسطو و نقد کی‌یرکگور بر عشقِ ترجیحی و همچنین تفسیر رازآلود اریش فروم از روابط جنسی را پوشش می‌دهند. در بخش دوم به درک فعلی از عشق و شیوه‌های رایج عشق‌ورزی پرداخته می‌شود. در فصل‌های این بخش، چگونگی تغییر عشق در طول زمان، روند عاشق شدن، بُعد اروتیک عشق رمانتیک و همچنین تفسیر جدیدی از عشق بزرگ والدین بررسی شده‌اند. درنهایت، بخش سوم نگاهی خواهد داشت به مفهوم عشق در آینده. در فصل‌های این بخش، پیشرفت‌های فناورانه‌ی مرتبط با عشق، نظیر اپلیکیشن‌های دوستیابی و دوستان رباتیک بررسی می‌شوند و توان بالقوه‌ی پُلی‌آموری برای تبدیل‌شدن به آرمان آتیِ عشق، مورد تحلیل و نقد دقیق قرار می‌گیرد.

نقش عشق در فرهنگ بشر برجسته و غیرقابل انکار است. عشق، موضوعی هیجان‌انگیز برای جوانان و بخشی مهم از زندگی افراد بالغ است؛ اما به‌راستی ماهیت عشق چیست؟ آیا تنها به کمک زیست عاشقانه می‌توان به درک درستی از عشق دست یافت یا رسیدن به درکی عمیق‌تر از آن، نیازمند کوششی علمی و فلسفی است؟ چه ارتباطی میان عشق و دوستی وجود دارد؟ آیا «عشق در نگاه اول» به‌واقع عشق است؟ پایان عشق چگونه است؟ فناوری‌های آتی (نظیر سایت‌های پیشرفته‌ی دوست‌یابی یا داروهای عشق و…) چه تأثیری بر دریافت ما از عشق خواهند داشت؟ چه بخشی از ارزش‌های ما را تهدید یا ویران خواهند کرد و چه بخشی را تقویت خواهند کرد؟

این کتاب شامل مقاله‌هایی روشنگر و بدیع در باب عشق است و با به چالش کشیدن برخی از هنجارها و دریافت‌های شهودی (تاریخی و فرهنگی) به ما در رسیدن به درکی عمیق‌تر از عشق و آمادگی برای پاسخ به چنین پرسش‌هایی کمک می‌کند.

قسمتی از کتاب فلسفه‌ی عشق:

هنگامی‌که به عشق فکر می‌کنیم، تمایل خاصی به فراطبیعی جلوه دادن آن داریم: یعنی نسبت دادن آن به ویژگی‌های شبه-الهی یا ماوراءطبیعی. در سرود سلیمان می‌خوانیم: «مرا همچون نشانی بر قلب خود، همچون نشانی بر بازوی خود قرار بده»، «زیرا عشق به قدرت مرگ است و حسادتش همچون قبر تسلیم‌ناپذیر است. مانند آتشی فروزان و شعله‌ای قدرتمند می‌سوزاند. آب‌های بسیار نمی‌توانند عشق را فرو نشانند؛ رودخانه‌ها نمی‌توانند آن را از بین ببرند.» در سطر پایانی جلد سوم کمدی الهی دانته-بهشت- از «عشقی که خورشید و ستارگان دیگر را به حرکت درمی‌آورد» می‌خوانیم. فرهنگ رایج نیز ما را تشویق می‌کند که عشق را به‌عنوان یک باشنده‌ی فراطبیعی قدرتمند ببینیم. کمدی‌های رمانتیکی مانند فیلم «سرندیپیتی» یا فیلم «بی‌خوابی در سیاتل» و تعدادی دیگر، ایده‌ی «عشاق بد اقبال» را ترویج می‌کنند و نیروهایی کیهانی را به تصویر می‌کشند که برای وصال زوج‌های عاشقی که محبوب یکدیگرند و تقدیرشان باهم‌بودن است، توطئه می‌کنند. مقالات اینترنتی توصیه‌هایی در مورد چگونگی تشخیص اینکه شریک فعلی شما «همان شخص موردنظر شماست» یا «همان کسی است که قرار است با او باشید» ارائه می‌کنند. تمام این‌ها -تصویر عشق به‌عنوان نیروی کنش‌گری که نقشه‌هایی برای تصاحب ما دارد و احکام سرنوشت را بیان و اجرا می‌کند و همچنین آن‌قدر قدرتمند است که می‌تواند در برابر نیروهای اصلی جهان شامل پیش‌آمدهای احتمالی و حتی مرگ مقاومت کند و دوام بیاورد یا حتی آن‌ها را شکست دهد -نوعی ایدئولوژی رمانتیک را تشکیل می‌دهند که نگرش ما در مورد عشق را -نه همیشه به صورتی بی‌ضرر- شکل می‌دهد.

از سوی دیگر، مقاومت معقول در برابر چنین افراط‌هایی را از سوی فیلسوفانی مانند سایمن مِی می‌بینیم که می‌نویسد:

«با نسبت دادن ویژگی‌های شایسته‌ی عشق الهی به انسان، نظیر عشق بی‌قیدوشرط و ابدی، ماهیت این مشروط‌ترین و زمان‌مندترین و زمینی‌ترین هیجان را تحریف می‌کنیم و آن را مجبور می‌کنیم تحت انتظاراتی تحمل‌ناپذیر کار کند.»

من با موضع می بسیار هم‌نوا هستم؛ اما درعین‌حال، می‌خواهم عقب‌نشینی کنم. اشاره به عشق با عنوان «این مشروط‌ترین و زمان‌مندترین» هیجان، نه‌تنها خطر به‌تصویرکشیدن عشق به عنوان چیزی ذاتاً پیش‌بینی‌ناپذیر، ناپایدار، غیرقابل‌اعتماد و شاید حتی آشفته را به دنبال خواهد داشت، بلکه شیوه‌هایی را که در آن‌ها عشق می‌تواند پایدار و قابل اعتماد باشد نیز نادیده خواهد گرفت. انتظارات ما از عشق نباید بیش‌ازحد زیاد باشد، اما خیلی هم نباید کم باشد. قطعاً برخی از عناصر عشق، حداقل تا حدودی، از جریانِ تجربه‌های پیوسته درحال‌تغییر ما جدا هستند. عشق ابدی نیست، اما جنبه‌های مهمی در آن وجود دارد که نسبت به سایر هیجان‌ها، وضعیت‌های روانی و نگرش‌ها کمتر زمان‌مند است.

یک رابطه‌ی عاشقانه دارای تاریخچه است و آگاهی از عشق و عاشق بودن پدیده‌هایی کاملاً زمان‌مند هستند که تا حد زیادی در ارتباط با آن تاریخچه هستند (درواقع، تاریخچه‌ی یک رابطه‌ی عاشقانه، عمدتاً تاریخچه‌ی واکنش افراد درگیر در رابطه به ابعاد تاریخی و آگاهی از آن است). اگر از ماهیت زمان‌مند آن غفلت کنیم یا درک نادرستی از آن داشته باشیم، نمی‌توانیم رفتار، تمایلات و احساسات عاشقان را درک کنیم. به‌طور ویژه، اگر نتوانیم تشخیص دهیم که عشق از نظر زمانی کل‌نگر است در درک آن به خطا خواهیم رفت. کل‌نگر بودن به این معناست که ارزش، اهمیت و معنای رویدادهایی که در درون رابطه شکل می‌گیرند یا بخش‌های زمانی خاصی از آن، به‌شدت تحت تأثیر رویدادهایی هستند که در گذشته رخ داده‌اند یا در آینده اتفاق خواهند افتاد.

فلسفه‌ی عشق را تورج اله‌وردی ترجمه کرده و کتاب حاضر در ۴۶۸ صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  اختلالات و آسیب‌های پیشِ روی این روزهای زنان

معرفی کتاب «زندگی زیر سقف دودی با لب خاموش!»

  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین

  تجربه‌ی خیلی شخصی

نگاهی به کتاب «گورهای بی‌سنگ»