گسترش: کتاب «زندگی از دریچه حواس پنجگانه» با زیر عنوان چگونه کاوش در حواس مرا از زندان ذهن رها کرد و جهان واقعی را به من نشان داد، اثر گرچن روبین و ترجمه مهرناز نوروزی، از سوی انتشارات ذهنآویز منتشر شد.
یک پنجشنبۀ زمستانی، گرچن وقتی از خواب بیدار شد پلکهایش را بههمچسبیده یافت و دشوار توانست آنها را باز کند. توجهی به آن نکرد تا اینکه در آینهی حمام نگاهی گذرا به چشمهایش انداخت. وقتی دید سفیدی چشمانم صورتی شده و مژههایم بههمچسبیدهاند، تعجب کرد: یعنی این نشانهی متمایز چشم صورتی بود! بااینحال تا جایی که میتوانست از رفتن به دکتر سرباز زد، اما درنهایت، ناگزیر از درمان شد.
دکتر تشخیص غیرحرفهای او را تأیید و چند قطره تجویز کرد و هنگام خداحافظی یادآور شد که حتماً برای معاینۀ منظم برنامهریزی کند؛ زیرا گرچن در معرض خطر جداشدن شبکیۀ چشم از محل طبیعیاش بود.
گرچن مات و مبهوت از مطب خارج شد. چشمهایش ممکن بود دیگر هرگز جهان را نبیند…
از خلال مژههای چسبناکش به آسمان خاکستری درخشان بالای سرش و به برگهای بنفش پیچوتاب خوردۀ کلمپیچ در جعبههای فروشگاه خیره شد. او در هیاهوی شهر هر صدایی را میشنید؛ از آژیرها گرفته تا صدای دریل، بوق و فریادها و ترکیب بویی از اگزوز ماشین، ماریجوانا و بادامزمینی برشتهشده. او هرگز دنیا را اینگونه تجربه نکرده بود؛ انگار همهچیز فوقالعاده بود. همانطور که در خیابانها پرسه میزد، شوق حضور باعث شد دلش بخواهد با صدای بلند بخندد یا به غریبهای که در حال عبور است بیپروا بگوید: «درختها را نگاه کن! آیا آنها زیبا نیستند؟» گرچن متوجه شد که برای مدتها همهچیز را بدیهی میدانسته؛ رنگها، صداها، احساسِ همهچیز اطرافش…
«زندگی از دریچه حواس پنجگانه» یک راهنمای الهامبخش و عملی است که نشان میدهد ما چگونه میتوانیم با توجه به پنج حواس خود زندگی پر انرژی، خلاقانه، توام با شانس و عشق داشته باشیم. نویسنده با بررسی علوم، فلسفه، ادبیات و تجربهی شخصی خود، قدرت عمیق توجه به دنیای فیزیکی را بررسی میکند و از لذتهای سادهای مثل قدردانی از جادوی سس کچاپ و اضافه کردن آهنگهای مورد علاقه به یک فهرست پخش، تا تلاشهای ماجراجویانهای چون مرسوم کردن برنامهی روزانهی بازدید از موزهی متروپولیتن هنر و شرکت در یک دوره طعمشناسی، به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم هر روز خود را با نهایت، شادی و ارتباط تجربه کنیم.
این کتاب داستانی جذاب و لایهای از اکتشاف است که مملو از بینشهای عمیق و پیشنهادهای عملی درخصوص چگونگی تقویت حواس و استفاده از قدرت ادراک خود برای زندگی کاملتر و غنیتر است و درنهایت، به ما میآموزد که چگونه در جهان با سرزندگی و عشق بیشتر حرکت کنیم. «زندگی از دریچه حواس پنجگانه» سفری جذاب از طریق علم و تجربه است که حواس بویایی، چشایی، لامسه، بینایی و شنوایی را به طور کامل درگیر میکند و ما را به تغییر لرزهای به سمت زندگی مبتنی بر احساس، سرزندگی و هوش ذاتی دعوت میکند.
قسمتی از کتاب «زندگی از دریچه حواس پنجگانه» اثر گرچن روبین:
تقریباً زمان بازدید موزه به پایان رسیده بود و همانطور که به سمت درهای ورودی میرفتیم، نمیتوانستم مورد دیگری را که به آن علاقه داشتم و نزدیکمان بود نشان ندهم. آن کاسۀ کوچک گردِ قرمز مایل به قهوهای بود که روی پای انسانیای تنومند و برهنه قرار داشت. کاسه به جلو خم شده بود، گویی مؤدبانه محتویاتش را پیشکش میکرد.
گفتم: «من عاشق این کاسۀ کوچکم. حرف برای گفتن زیاد دارد.»
سارا پاسخ داد: «چه جالب! این نشان میدهد که چگونه ما در طول زمان به هم متصل میشویم. تو این را میبینی و شخصی که این اثر را ساخته تو را میبیند. او فکر میکرد این اثری طنزآمیز است و تو هم همین فکر را میکنی.»
پرسیدم: «آیا فکر میکنی که هنرمند این اثر را با حس شوخطبعی خلق کرده؟» فکر میکردم شاید از دید امروزی من طنزآمیز باشد و هنرمند چنین قصدی نداشته بود.
سارا با اطمینان گفت: «اوه حتماً. به نحوۀ چرخش پاها نگاه کن. با قصد ایجاد خنده ساخته شده.» سارا نوشتۀ همراه اثر را مطالعه کرد که در آن نوشته شده بود در حدود 3700 سال قبل از میلاد ساخته شده است.
درنهایت، مقبرۀ پرنب توجه ما را جلب کرد، یک مقبرۀ واقعی مصری. من بارها از کنار این بنای تاریخی عبور کرده بودم، بیهیچ علاقهای.
سارا گفت: «این بنا را خیلی دوست دارم. همهچیز را با هم در خودش دارد؛ نقاشی، مجسمهسازی و معماری.» همانطور که دربارۀ آن صحبت میکردیم، خطوط باشکوه سنگ عظیم و جزئیات هیروگلیف دیوارها را بادقت نگاه کردم.
سارا گفت: «همۀ هنر این بنای تاریخی به تصویر کشیدن مرگ است، اما نه بهطرز بد. ما در مقابل یک مقبره ایستادهایم و کل موزه همچون یک مقبره است. این شواهدی از بودن انسان روی زمین است که معنای زنده بودن را میرساند.»
همۀ هنرها مرگ را به تصویر میکشد، اما نه به شکل بد و این موضوع فکر من را درگیر کرد.
در همان لحظه، نگهبان موزه حرف ما را قطع کرد. او به در خروج اشاره کرد و گفت: «زمان بازدید موزه به پایان رسیده. لطفاً به سمت خروجی بروید.»
وقت رفتن بود.
«زندگی از دریچه حواس پنجگانه» ترجمه مهرناز نوروزی، در ۲۷۲ صفحه و قطع رقعی چاپ و روانه کتابفروشییها شده است.
ورشو چندی پیش داستان بیفضیلتی جنگ است و آسیبهایی که گاه تا نسلهای آتی درمانی ندارد.
معرفی کتاب «زندگی زیر سقف دودی با لب خاموش!»
مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»
معرفی رمان «کتابخواران»
نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشتهی آلکساندر گرین