img
img
img
img
img

گوگول، هویتی بحران‌زده و سرگشته دارد

سهیلا انصاری

 صبا: رمان «همنام» نوشته جومپا لاهیری نویسنده مشهور، داستان مهاجرت خانواده گانگولی از کلکته به آمریکا را روایت می‌کند. آشوک و آشیما گانگولی به کمبریج ماساچوست می‌روند. آشوک خیلی راحت‌تر از همسرش می‌تواند با محیط جدید خو بگیرد.

«همنام» نوشته جومپا لاهیری با ترجمه روان امیرمهدی حقیقت منتشر شده است. این کتاب داستانی جذاب از دغدغه‌های مختلف یک مهاجر است که قلبش برای همیشه در سرزمین خودش مانده است.

ترک کردن و مهاجرت، از تصمیم‌های سخت و پرهزینه‌ی زندگی هر یک از ماست که بارها و بارها با آن مواجه می‌شویم. گاهی اوقات ترک کردن یک محیط یا یک شرایط، می‌تواند شروعی برای از دست دادن تمام داشته‌ها باشد و گاهی اوقات می‌تواند آغازی برای یک زندگی جدید محسوب شود.

«همنام» یک داستان تاثیرگذار خانوادگی است با درونمایه‌ای از دغدغه‌های همیشگی لاهیری: تجربه مهاجرت، تضاد فرهنگ‌ها، مشکلات خو گرفتن با محیط جدید و از همه گزنده‌تر، ارتباطات درهم تنیده‌ نسل‌ها.

لاهیری مهارت کم‌نظیر خود را در خلق جزئیات به خوبی در این رمان نشان می‌دهد که کلید ورود به دنیایی پر از احساسات و عواطف‌اند.

رمان «همنام»، داستان مهاجرت خانواده گانگولی از کلکته به آمریکا را روایت می‌کند. آشوک و آشیما گانگولی به کمبریج ماساچوست می‌روند. آشوک خیلی راحت‌تر از همسرش می‌تواند با محیط جدید خو بگیرد. زمانی که پسر این زوج به دنیا می‌آید، آنها تصمیم می‌گیرند نام نویسنده‌ای روس را برای او انتخاب کنند. گوگول گانگولی حالا فقط می‌داند که میراث خانوادگی و البته اسم عجیبش، تنها مایه  رنج او بوده‌اند

این کتاب به بیان مسائل و مشکلاتی که این زوج از بدو ورودشان به آمریکا تجربه می کنند پرداخته، به طوری که شما با شخصیت‌های داستان همراه می شوید و حسی مشابه را تجربه می کنید.

تفاوت فرهنگی، تفاوت پوشش، تفاوت باورها، تفاوت اعتقادات دینی و سنت‌ها، دوری از خانواده، تولد فرزندان به دور از خانواده مسائلی است که واقع گرایانه در این رمان به آن پرداخته شده است

آشوک و آشیما از کلکته به آمریکا رفته‌اند و قلب آشوک برای همیشه در سرزمن خودش باقی‌مانده است. در یک حادثه ناگوار آشوک با کمک کتابی از گوگول نویسنده روسی نجات پیدا می‌کند، او اسم پسرش را برای ادای دین به این نویسنده گوگول می‌گذارد. ما در این داستان هم روایت خود آشوک را می‌خوانیم هم پسرش گوگول که کم‌کم بزرگ می‌شود و در فرهنگ آمریکایی رشد می‌کند.

آشوک، همراه همسرش آشیما، به قصد ادامه‌ی تحصیل در مقطع دکترای دانشگاه ام آی تی، از کلکته عازم کمبریج می‌شود. پسرشان گوگول، در آمریکا به دنیا می‌آید. یک آمریکاییِ هندی‌تبار با نامی روسی!

گوگول از هنگامی که خود را می‌شناسد، در حال گریز از این اسم عجیب است؛ همانگونه که از ریشه‌هایش فرار می‌کند. گریزی که در هر دو وجه به یک اندازه غیرممکن و ناموفق خواهد بود. شبکه‌ی در هم تنیده‌‌ای از رخدادها، احساسات، اعتقادات و آدم‌ها، او را به گذشته‌ متصل می‌کند. این رشته‌ها گاهی مثل تارهای عنکبوت دست و پا گیرند؛ اما بی‌وجودِ بعضی‌شان، تنهایی و سقوط حتمی است.

شاید یکی از جدی‌ترین دغدغه‌های مهاجرت به جوامع توسعه‌یافته، مسئله‌ی بحران هویت باشد.

گوگول، شخصیت اصلی این رمان، غالبا ناخشنود و درگیر تضادهای درونی و بیرونی است. اگر چه در کارش موفق است؛ اما هیچ خواست ویژه و منحصر به‌فردی ندارد. گوگول، هویتی بحران‌زده و سرگشته دارد.

لاهیری در این فضاها از همسران دلسرد، غمگین و بدون عشقی می نویسد که به دلیل ضرورت تن به غربت داده اند؛ و با نگاهی تیزبین به کاوش ذهن نوجوانان و فرزندان این خانواده ها می پردازد. شاید تجلی بارز این سرگشتگی که او در آثارش به آن اشاره دارد، شخصیت هایی است که میان دو فرهنگ سرگردان هستند. نه کسی حرف آنها را به درستی می فهمد و نه آنها احساس تعلق جاودانه به خاکی که در آن زندگی می کند و یا آدمهایی که دور و بر آنها هستند، دارند. این عدم تعلق و بی تفاوتی را حتی به سرزمین های پدری خود هم دارند.
با این حال به اعتقاد برخی ، داستان های نیویورکری او سرشار از جزئیات غیرضروری و انبوه از وقایعی است که تأثیری در طرح قصه هایش ندارد؛ اما شاید با کمی اغماض و حسن نیت، بتوان گفت که این شیوه قصه گویی اوست.

در واقع لاهیری به جزئیات در داستان هایش توجه و اهمیت زیادی قائل است که البته بسیاری از این جزئیات تأثیری در طرح داستانی روایت‌ها ندارند. به نظر می‌رسد او وقایع را به شیوه خودش روایت می‌کند، یعنی همانطور که می‌بیند.

آدم‌های داستان‌های او اگرچه اغلب مهاجرانی هستند که در تنهایی به سر می‌برند، اما شجاع و متهورند و تلاش می کنند تا توانایی های خود را به اثبات برسانند و جایگاه شان را در جامعه ای که از نظر فرهنگی برای شان غریب است بیابند.

آنها مهاجرند اما قبل از آن انسان‌هایی هستند با شائبه‌های انسانی و ملموس؛ دردها و علایق قابل لمسی دارند و از همه مهم‌تر آن که تنها هستند و بی آنکه بدانند چه حماسه‌ای را خلق می‌کنند در تقابل با فرهنگی بیگانه سعی در حفظ هویت خود دارند.

شخصیت‌پردازی، ویژگی مهم دیگر و البته بسیار برجسته، در داستان‌های جومپا لاهیری است. او با مهارت زیادی آدم‌هایش را توصیف می‌کند برای این کار، گاه از تک‌گویی راوی و نزدیک شدن به درونیات او مدد می‌جوید.

شاید بتوان گفت که لاهیری در فضاهای مشخص و حتی تکراری می‌نویسد، آن هم با شخصیت‌هایی که گویا در تمام قصه هایش با روایتی جدید بارها و بارها واکاوی می شوند. علت آن این است که دغدغه او انسان با محوریت خانواده است و در همین بستر فراخ است که به ذهن خلاقش مجال جولان می‌دهد، تا به روانکاوی و جراحی روح شخصیت‌هایش بپردازد.

از زاویه دیدی متفاوت می‌توان داستان‌های او را نوعی طنز تلخ در لایه‌های زیرین هم دانست. طنزی که در لایه لایه وجود انسان، زندگی را به سخره می‌گیرد، اما آنقدر عمیق با زندگی گره خورده که هرگز احساس نمی‌شود و بعد در شخصیت‌های داستانش تجلی پیدا می‌کند.
لاهیری از همان ابتدای داستان‌هایش جسورانه به میدان می‌آید؛ آغاز داستان‌هایش بی‌نظیر است و معمولاً با همان بند اول پیرنگ داستان‌هایش را شکل می‌دهد و‌ مخاطب کاملا در جریان جزییات داستان قرار می‌گیرد.

در بررسی و تحلیل رمان همنام می‌بینیم که آن چه در این رمان به آن پرداخته می‌شود مسئله‌ی هویت است. مساله‌ی تناقضاتی است که بین دو فرهنگ وجود دارد.

جومپا لاهیری با نام نیلانجانا سودشنا (زاده ۱۱ ژوئیه ۱۹۶۷ در لندن) نویسنده آمریکایی هندی‌تبار است. لاهیری با نخستین اثرش، مجموعه داستان مترجم دردها (۱۹۹۹)، برنده  جایزه ادبی پولیتزر در سال ۲۰۰۰ شد.
در حال حاضر نویسنده‌‌ی پرکاری است که در آمریکا زندگی می‌کند. تمام آثار این نویسنده به فارسی ترجمه شده اند. از آثار وی می‌توان: «خاک غریب»، «همنام»، «گودی» و «به کسی مربوط نیست» نام برد.

جومپا لاهیری خود به عنوان یک مهاجر توانسته است تمام تناقضات روحی و روانی موجود در مساله‌ی مهاجر را نشان دهد.

شخصیت اصلی رمان همنام پسر خانواده به نام گوگول است که لایه‌ها و ویژگی‌های مختلف شخصیتی‌اش به خوبی پرداخته شده است. در مورد پدر و مادر و سایر شخصیت‌های رمان همنام هم شناخت خوبی به خواننده می‌دهد. و سیر روحی و روانی آن‌ها را به خوبی در این رمان نشان می‌دهد.از روی رمان همنام در سال ۲۰۰۶ فیلمی به همین نام ساخته شده است.

خواندن کتاب همنام را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد می‌کنیم.

كلیدواژه‌های مطلب: برای این مطلب كلیدواژه‌ای تعریف نشده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تازه‌ترين مطالب اين بخش
  داستانی درباره‌ی سیاهی جنگ

ورشو چندی پیش داستان بی‌فضیلتی جنگ است و آسیب‌هایی که گاه تا نسل‌های آتی درمانی ندارد.

  اختلالات و آسیب‌های پیشِ روی این روزهای زنان

معرفی کتاب «زندگی زیر سقف دودی با لب خاموش!»

  تهوع، توتم و تابو

مروری بر کتاب «اخلاق از دیدگاه سارتر و فروید»

  یک فانتزی بسیار تاریک

معرفی رمان «کتاب‌خواران»

  آن‌ها می‌روند یا آن‌ها را می‌برند؟

نگاهی به کتاب «اتومبیل خاکستری» نوشته‌ی آلکساندر گرین