ایران کتاب: «داستان های جنایی»، آثاری سرشار از هیجان، حادثه، دسیسه و معما هستند که طرفداران بسیار زیادی در میان علاقهمندان به ادبیات داستانی در سطح جهان دارند. اما خلق یک رمان جنایی جذاب نیز میتواند درست به اندازهی مطالعهی آن، هیجانانگیز باشد چون تخیل نویسنده در این فرآیند، به بستری تبدیل میشود برای به وجود آمدن معما و حل ماجرای جنایت.
رمان جنایی به شکل معمول، بر جنایتی تمرکز میکند که باعث شکلگیری یک روایت، با آشکارسازی و پایانبندی مشخص میشود: جنایت کار چه کسی بود؟ انگیزه برای ارتکاب جنایت چه بود؟ و جنایتکاران چگونه به دست عدالت سپرده شدند؟ با این که برخی رمانهای جنایی از نقطهنظرِ یک شخصیت تبهکار روایت میشوند، اغلبِ این آثار بر کارآگاه یا شخصیتی جستوجوگر تمرکز دارند که در طول داستان، به شکلی فزاینده به اعماق جهانی سرشار از شرارت، دروغ و انگیزههای چندوجهی کشیده میشود. زیر-ژانرهای رمان جنایی عبارتند از: «داستان Whodunit»، «تریلر قضایی»، «داستان کارآگاهی هاردبویلد»، «داستان نوآر»، «داستان جاسوسی»، و «تریلر روانشناختی».
نمیشده جنازه را به آبهای کمعمق ساحل بسپارد. خراشها و نشانههای خاصی که بر پشت و شانههای قربانی افتادهاند، قطعهچوب های کلفت کف قایق را لو میدهند. این که جنازه را بیآنکه وزنهای به آن بسته شده باشد یافتند، خود مؤید این نظر است. اگر آن را از ساحل در آب انداخته بودند، وزنهای هم به آن آویزان بود. برای فقدانش فقط یک توضیح میشود ارائه داد، و آن غفلت قاتل است که باعث شده احتیاط لازم را به خرج ندهد و قبل از دور شدن از ساحل، وزنهای همراه نبرد. بیتردید، موقعی که خواسته جنازه را در رودخانه پرت کند، متوجه حواسپرتی خود شده، اما چیزی در دسترسش نبوده که چارهساز باشد. تن دادن به هر خطری برایش از بازگشت به آن کرانهی نفرین شده، سهلتر بوده است.—از کتاب «معمای ماری روژه و ماجراهای دیگر شوالیه دوپن» اثر «ادگار آلن پو»
رمانها و داستانهای کوتاه جنایی، حدود دو قرن است که یکی از پرطرفدارترین گونههای داستان به شمار میآید. در این بخش به سه نمونه از این داستانها میپردازیم.
کتاب «قتل در کوچه مورگ» اثر «ادگار آلن پو»: در میان نخستین آثار شناخته شده در داستانهای جنایی، داستانهای کوتاه «ادگار آلن پو» دربارهی کارآگاهی به نام «آگوست دوپن»، جایگاهی ویژه دارد.
مجموعه «ماجراهای شرلوک هولمز» اثر «آرتور کانن دویل»: «دویل» در این مجموعهی فراموشنشدنی، زیر-ژانر «معمای غیرممکن» را به محبوبیت رساند (که در آن، یک جنایتِ بهظاهر حلنشدنی باید حل شود) و البته یکی از پرطرفدارترین، درخشانترین و عجیبترین کاراکترها در تاریخ ادبیات داستانی را خلق کرد.
کتاب «قتل در قطار سریع السیر شرق» اثر «آگاتا کریستی»: این رمان که یک اثر کلاسیک دیگر است، کارآگاه بلژیکی، «هرکول پوآرو»، را به مخاطبین معرفی کرد. آثار «کریستی» در شناخته شدن آن دوران (دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰) به عنوان «عصر طلایی داستان کارآگاهی» نقش زیادی داشت.
این کار برای «تامی» تجربهای جدید بود. اگرچه با خواندن داستانهای پلیسی تا حدودی با ریزهکاریهای تعقیب دیگران آشنا بود، اما خودش هیچگاه امتحان نکرده بود. اکنون در عمل، کاری بسیار دشوار به نظر میرسید. مثلاً اگر ناگهان یک تاکسی صدا میکردند، چه میکرد؟ در کتابها به راننده قول یک سکه طلای قدیم—یا یک پوند جدید—می دهی و کارت راه می افتد، اما میدانست که در عمل، اینجور مواقع بلافاصله سوار یک تاکسی دیگر میشوی و به احتمال زیاد اصلاً تاکسی دومی در کار نیست. آن وقت باید شروع میکرد به دویدن. وقتی مردی جوان بیوقفه در خیابانهای لندن بدود، مردم چه فکر میکنند؟ در یک خیابان اصلی، ممکن است بگویند به دنبال اتوبوس است؛ اما در این خیابانهای فرعیِ اشرافنشین و خلوت، اینطور فکر نمیکنند. برعکس، ممکن است یک پلیس سمچ جلویش را بگیرد و توضیح بخواهد.—از کتاب «دشمن پنهان» اثر «آگاتا کریستی»
اگر به خلق رمان جنایی خودتان فکر میکنید، قبل از آغاز کار، این نکات را در نظر بگیرید.
با مطالعهی تعداد زیادی از برترین آثار در ژانر جنایی، میتوانیم مهارتهای خود را در نوشتن این نوع از داستانها افزایش دهیم. هنگام خواندن این آثار، باید به این توجه کنیم که چگونه هر اثر، از دیدگاه روایی، پیچ و خم در پیرنگ، شخصیتهای جذاب، پایان شوکهکننده، و حتی کلیشهها استفاده میکند. داستان جنایی شاید بیشتر از سایر ژانرها بر «فرمولبندی» تکیه دارد—به همین خاطر آشنایی با ایدههایی که قبلاً ارائه شدهاند، به ما کمک میکند تا مسیر خودمان را بیابیم.
در داستانهای جنایی، قاعدهی «در مورد چیزی بنویسید که می دانید» احتمالاً کاربرد چندانی ندارد—مگر این که خودمان از قبل جنایتکار یا کارآگاه باشیم! اما علاوهبر خواندن بهترین آثار برای درک این که نویسندگانِ داستانهای جنایی چگونه عمل میکنند، باید داستانهایی بنویسیم که قبل از هر چیز، برای خودمان هیجانانگیز هستند. این ژانری است که به واسطهی تأثیرگذاریِ استنباطهای منطقی و هیجان ناشی از پیگیریِ پرونده به پیش میرود، به همین خاطر اگر خودِ نویسنده به چگونگی فرا رسیدن و رقم خوردن آشکارسازیِ نهایی علاقهمند باشد، به احتمال زیاد مخاطبین هم همینگونه خواهند بود.
حتی اگر مخاطبین ما، فرآیندهای پلیسی و جنایی را فقط در تلویزیون دیده باشند، باز هم با دپارتمانهای پلیس، تحقیقات کارآگاهی و صحنههای جنایت، آشنایی نسبی دارند. به همین خاطر اگر DNA، دستهبندی قاتلین سریالی، یا هک کردن کامپیوترها در داستان جنایی ما نقش ایفا میکنند، باید چگونگی کارکرد آنها را بیاموزیم. البته توجه به این نکته مهم است که نباید اطلاعات فنی و تخصصی را بیش از حد نیاز، در داستان ارائه کرد.
در این گونه از داستانها، نیروی محرکهای که روایت را به پیش میبرد، خود جنایت است. وقوع جنایت باعث رقم خوردن مجموعهای از رویدادها میشود که مستلزم تحقیقات هستند، به انگیزهایی غیرمنتظره اشاره دارند، شخصیتهایی جذاب را معرفی میکنند، و به سوی یک پایانبندی مشخص به پیش میروند. مهم است که مخاطبین از همان فصل اول، وارد دراما و تنش ماجرا شوند.
داستانهای کارآگاهی و حتی آثار غیرداستانی کارآگاهی، پر از صحنهها و وضعیتهای سخت و پرتنش است. شخصیت اصلی، شخصیت ثانویه و به شکل کلی هر شخصیت جستوجوگر، اگر دارای نقصهای رفتاری و انگیزههای چندوجهی و حتی متضاد باشد، برای مخاطبین بسیار باورپذیرتر جلوه خواهد کرد. آیا کاراکتر میخواهد اشتباهی را جبران کند؟ آیا به دنبال انتقام است؟ آیا حاضر است برای رسیدن به هدف از خودش بگذرد؟ نویسندگان از طریق پیچیدگی و نقصهای کاراکترها، احساس همدلی را در مخاطبین برمی انگیزند.
وجود یک «شخصیت شرورِ» چندوجهی و باورپذیر، در هر داستانی یک مزیت به حساب میآید. شاید شخصیتهای شرور ما، به خاطر عشق دست به جنایت زدهاند؛ یا شاید درکِ آسیبدیدهی آنها از واقعیت باعث شده فکر کنند در حال کمک به انسانیت هستند. همانطور که در دنیای واقعی نیز معمولاً به همین گونه است، شخصیتهای شرور در روایتِ مختص به خودشان از ماجرا، خود را شخصیتهایی خوب در نظر میگیرند. به تصویر کشیدن آنها به این شکل، به افزایش سطح تنش و باورپذیری داستان کمک زیادی میکند.
هنگام نوشتن داستانهای جنایی، نویسنده به راحتی ممکن است تمام توجه خود را به پیشروی روایت اختصاص دهد، اما به خاطر داشتن این نکته مهم است که قربانیان و اجساد، فقط ابزاری برای پیشروی پیرنگ نیستند. نویسنده از طریق کاوش در پیامدهای خشونت و جنایت در زندگی بازماندگان، میتواند سطح واقعگرایی، تأثیرگذاری عاطفی و اشتیاق برای تحقق عدالت را در اثر خود افزایش دهد.
در رمانهای جنایی، توجه به اتمسفری که عنصرِ «محیط» در داستان ایجاد میکند، از اهمیت بالایی برخوردار است. آیا «محیط»، آرام و بیسروصدا است یا شلوغ و پرهیاهو؟ آیا مکانی مناسب برای وقوع جنایت به نظر میرسد؟ نویسندگان داستانهای جنایی دههها است که از مکانِ رقم خوردن داستان به عنوان یک کاراکتر بهره میبرند.
گفتوگویی با فلیکس گتاری
رمان جنایی به شکل معمول، بر جنایتی تمرکز میکند که باعث شکلگیری یک روایت، با آشکارسازی و پایانبندی مشخص میشود.
داستانی مهیج و شورانگیز که بهرغم خطی و رئالیستی بودنِ محوری دارای لایههای باز جریان سیال ذهن است.
در حالی که «وجود» با «موجودات» یکی نیست، نمیتوان آن را یک فضای خالی یا خلأ دانست که موجودات آن را پر کردهاند.
این نوع ادبیات از بوقلمونهای تئوکریتوس آغاز شد و با آثار ویرژیل به اوج رسید.