فارس: امروز یکصدو چهارمین سالروز سیمین دانشور است. در گذرگاه تاریخ ادبیات ایران، نامهایی هستند که نه فقط به واسطه آثارشان، بلکه به سبب تاثیری که بر جریانهای فکری و فرهنگی زمان خود گذاشتهاند، ماندگار شدهاند. سیمین دانشور، بیشک یکی از این نامها است. او نه تنها به عنوان طلایهدار رماننویسی زنان در ایران شناخته میشود، بلکه با قلمی نافذ و دیدگاهی ژرف، توانست در عصری که صدای زنان در عرصههای عمومی چندان بلند نبود، حضوری قدرتمند و جریانساز داشته باشد. از خلق پرفروشترین رمانهای معاصر گرفته تا کرسی استادی دانشگاه در میان اساتید مرد، و از استقلال فکری در کنار همسر نویسندهاش تا نقدهای جسورانه در عرصه ادب. زندگی و آثار سیمین دانشور سرشار از نقاط عطفی است که او را به شخصیتی بیتکرار در تاریخ فرهنگ ما بدل ساخته است. با دکتر بهرام پروین گنابادی، پژوهشگر، نویسنده و استاد دانشگاه پیرامون اثرات فرهنگی سیمین دانشور در جامعه و ادبیات، سخن گفتهایم که در ادامه میخوانید:
خانم سیمین دانشور و جریان نویسندگی ایشان، همواره زبانزد اساتید ادبیات و داستاننویسی بوده است. در کنار جنبههای ادبی، ایشان و آثارشان چه تاثیری بر فرهنگ زمان خودشان داشتند؟
همانطور که میدانید، خانم دانشور اولین زن رمان و داستاننویس کشور است؛ یعنی اگر هم قبل از ایشان کسی بوده و مینوشته، حداقل به چاپ نرسانده است. مسئله بعد این است که یکی از پرفروشترین و پرخوانندهترین رمانهای معاصر متعلق به ایشان است. یعنی وقتی تیراژ رسمی را میبینیم، تقریباً در صدر فروش رمانهاست.
ایشان یکی از خانمهایی است که در آن زمان استاد دانشگاه بود. بعد از استادشان خانم فاطمه سیاح که اولین زنی بود که استاد دانشگاه تهران بودند، خانم دانشور تحت تأثیر خانم سیاح استاد دانشگاه شدند. این که یک زن بتواند در آن زمان که تمام استادان مرد بودند و قدرت مردسالارانه حاکم بود، در آن موقعیت قرار بگیرد و استاد دانشگاه باشد، به اینکه زنان بعدی بتوانند دنبالهرو ایشان شوند و قدرت مردسالار جا را برای خانمهای دیگر هم باز کند، بسیار کمک کرد.
بنابراین ایشان توانستند که جریانساز باشند و بر نویسندهها پس از خودشان هم اثرگذار بودند.
بله، به ویژه بر نویسندگان خانم بسیار تاثیرگذار بودند. علاوه بر همه اینها، خانم دانشور قبل از گرفتن دکتری و در زمان دانشجویی، وقتی پدرشان فوت میکند، مجبور میشود خرج خانه را دربیاورد. بنابراین برای رادیو مطلب مینوشتند و اولین کسی است که در آن زمان به جنگ بزرگان ادب، مانند علی دشتی میرود و از آنها انتقاد میکند. البته این کار را با نام مستعار «شیرازی بینام» و «شاخه نبات» انجام میداد و این نشان از جرئت و جسارت ایشان است. ایشان بیست و چند سال با کسی زندگی کردند (جلال آل احمد) که در بین نویسندگان مرجعیت دارد. همواره نویسندگان و روشنفکران در خانه آنها رفت و آمد داشتند اما با این حال خانم دانشور هیچ وقت استقلال رأی خودشان را از دست نمیدهند.
حتی همواره خانم دانشور بیان میکردند که «من جلال آل احمد نیستم.» با وجود این نسبت نزدیکی که بین خانم دانشور و آقای آل احمد بود، چگونه دانشور توانست زیر سایه آل احمد نرود و هویت مستقل خود را حفظ کند؟
البته که در نگاه دانشور، در برخی موارد ردی از آل احمد دیده میشود اما خانم دانشور میگفتند که «من همیشه سعی کردم استقلال خودم را حفظ کنم.» و بعد نکته دیگری که میگوید این است که «من همیشه سعی کردم آدم متعادلی باشم.» نتیجه این تعادل، استقلال داشتن در برابر جلال آل احمد است. اکنون که دستنویسهای جلال را جناب آقای دانایی، خواهرزاده جلال منتشر میکنند، ما متوجه میشویم که اختلافاتی بین این دو بزرگوار بوده است اما در نوشتههای سیمین، مصاحبههایشان و هر چیزی که بعد از مرگ جلال باشد، ما اصلاً متوجه نمیشویم که اینها اختلاف نظر یا اختلاف سلیقه زیادی داشتند. این نشاندهنده فهم و بزرگواری خانم دانشور است که حریم خانوادهشان را حفظ کردند. دانشور بسیار آدم فاضل و با فرهنگی بود و یکی از چیزهایی که خیلی به فضل و دانششان کمک کرد، بورس دانشگاه استنفورد است که در اول ازدواجشان با جلال، برنده میشود. والس استنگر، استاد کلاسهای ایشان در آمریکا که تا این اواخر زنده بودند، میگوید که «دانشور وقتی آمد با محیط و کلاس آشنا شد، توانست کلاس را با خود بالا ببرد.» و بعد ادامه میدهد که «سیمین دانشور گوهری است که فقط متعلق به ایران و زبان فارسی نیست، متعلق به تمام جهان و انسانهاست.» قبل از اینکه ایشان به آمریکا بروند و نویسندگان جهانی را ببینند و آشنا بشوند، کتاب «آتش خاموش» را منتشر کردهاند که داستانهایش بسیار سست است اما پس از مدتی خود خانم دانشور دیگر نخواست که «آتش خاموش» چاپ شود.
تاثیر نویسندگان دیگر ایرانی و غیرایرانی بر آثار خانم دانشور چگونه بوده است؟ آیا میتوان الگوهای خاصی را در نوشتههای ایشان تشخیص داد؟
از نویسندگان غیرایرانی ابتدا تاثیراتی از ادگار آلن پو، اُ هنری و ردی از نویسندگان آمریکایی مانند ویلیام فاکنر دیده میشود اما خانم دانشور به مرور زمان، ضمن این که نشان میدهد شیوههای جدید داستاننویسی را میشناسد و داستاننویس مدرنی است، سعی میکند داستانهایش بومی باشد. او با هوشمندی با داستاننویسی و رماننویسی برخورد میکند و این هوشمندی در این است که میخواهد هم مدرن و هم ریشه در فرهنگ ایرانی داشته باشد.
این که گفته میشود ایشان «ویرجینیا ولف» ایران به حساب میآید، درست است؟
از لحاظ سبک با یکدیگر تا حدودی متفاوت هستند. اما اگر «ویرجینیا ولف» را نماد زنان مدرن در نظر بگیریم، بله، خانم دانشور در بسیاری از داستانهای کوتاهشان به لحاظ صنعات داستاننویسی به ما نشان میدهد که هم شگردهای داستانویسی مدرن را میشناسد و هم مفاهیم دنیای جدید را.
نقش سنت و مدرنیته در آثار خانم دانشور چگونه به تصویر کشیده شده است؟ آیا ایشان موضعگیری خاصی در قبال این دو مفهوم دارند؟
ابتدا باید این را تبیین کنیم که مدرن بودن خود به خود امتیازی نیست. خانم دانشور به دلیل دانشی که داشتند و تجربههایی که پیدا میکنند، در بین نویسندگان ما داستاننویس مدرنی است که از سنتهای داستاننویسی و فرهنگ خودمان غافل نیست. او از لحاظ زیست شخصی، در دوره خود زن مدرنی بود اما در داستان نویسی زنی است که هم سنتها را میشناسد و هم به آن احترام میگذارد. او از جمله داستاننویسان آگاه روزگار خودش است.
با وجود تحصیل خانم دانشور در خارج از کشور، در آثار ایشان ما ردی از غربزدگی مشاهده نمیکنیم و برعکس آثاری مثل «سووشون» نشان میدهد که بسیار تحت تاثیر فرهنگ ایرانی هستند.
دلیل آن این است که ایشان در یک خانواده کاملاً ریشهدار فرهنگی بزرگ شدهاند. پدرش دکتر محمدعلی دانشور اولین داروساز پزشک مدرن شیراز بود. پدر اهل قلم بود و مجله داشت. آنها با خانوادههای فرهنگی ارتباط داشتند. علاوه بر آن مدرسهای که خانم دانشور میرفت، مدرسه انگلیسی زبان بود. از همان کودکی با فرهنگ غرب و آمریکاییها مخصوصاً آشنا میشود و وقتی به آنجا میرود، در واقع چیز جدیدی به ایشان منتقل نمیشود که ایشان نشناسد؛ معلمهایی که داشته، خدمتکار انگلیسی زبان دانشور در منزلشان و… یعنی با آن فرهنگ آشنا بوده و با فرهنگ ایرانی هم آشنا بودند. چیزی نبوده که ایشان بخواهد با به دست آوردن آن فرهنگ بر تواناییهای خودش اضافه کند. هر آن چیزی که فرهنگ غربی است، ایشان میشناخت. البته این را هم بگویم که مدتی که خانم دانشور در استنفورد بوده خیلی زیاد نیست. با این حال شما ریشههای عمیق خانم دانشور را در فرهنگ ایرانی میبینید. البته خانمهایی که دانشور توصیف میکند و در داستانهایشان وجود دارد، خانمهایی هستند که اغلب در سطح بالای جامعه و یا خانمهایی هستند که خدمه این خانمهای سطح بالا، هستند. یعنی همان چیزی که در زندگی روزمره خودشان در شیراز و تهران دیده و با آن در ارتباط بودهاند را به تصویر میکشند.
نکته دیگر که در آثار خانم دانشور مشاهده میشود، بحث هویت است. آثار ایشان اکنون برای مسئله هویت در جهان امروز که بسیار مورد هجمه قرار میگیرد، چه حرفهایی میتواند داشته باشد؟
شما توجه بفرمایید که قهرمانان ایشان در کتاب «سووشون» کسانی هستند که در برابر بیگانه خودشان را حفظ میکنند یا در داستانهای کوتاهشان هم آن چیزی را که از هویت ایرانی میداند، نشان میدهد. اساساً زیست خود خانم دانشور به عنوان یک زن مدرنی که هم در ایران و هم در غرب در آن زمانی که زنان هنوز دانشگاه نمیرفتند، دانشگاه رفته و زندگی کرده است اما شخصیت و هویت خودشان را حفظ کردند، بسیار مهم است. ضمن این که در داستانهایشان هم این بازتاب هویت و نگاه هویتی را ما میبینیم. در آن زمان یکی از چیزهایی که در دهه ۴۰ گفتمان غالب جامعه بود، همین مسئله هویت بود. طبیعی است وقتی چیزی گفتمان غالب جامعه است، بر روی نویسندگان هم تاثیر میگذارد.
شاید قیاس بین دانشور و آل احمد درست نباشد اما چیزی که معمولاً در مواجه با این زوج پیش میآید، این پرسش است که کدام یک از این دو بیشتر در خدمت به ادبیات بودهاند؟
اگر منظورتان اثر ماندگار و عمیق باشد، قطعاً خانم دانشور تاثیر بیشتری در ادبیات داشتند. درمورد جلال آل احمد هم اکنون که دستنویسهایش منتشر میشود، چهره دیگری از او نمایان میشود. ضمن این که خواندن دستنویسهای جلال و به ویژه چهارجلدی نامههای سیمین و جلال، کمک میکند تا خانم دانشور و جلال آل احمد را بیشتر بشناسیم و اثرشان را بررسی کنیم. به گمان من خانم دانشور یک شخصیت کاملاً مستقل و متعادلی دارد و در مسائل اجتماعی و سیاسی بسیار از مرحوم آل احمد ایشان دقیقتر و عمیقتر است و برخوردشان درستتر است.
این نخستینبار است که مجموعه آثار یک زن نمایشنامهنویس ایرانی در این ابعاد منتشر میشود.
سیمین دانشور نه تنها توانست در اوج شهرت همسر نویسندهاش، هویتی مستقل برای خود داشته باشد، بلکه توانست به عنوان طلایهدار رماننویسی زنان در ایران بدرخشد.
گفتگو با استاد هوشنگ اتحاد؛ نویسنده و پژوهشگر معاصر
او این نوع هوش مصنوعی را «افراد جعلی» مینامید و به من گفت که گسترش چنین موجوداتی در مقیاس وسیع، «شیطنت به بدترین شکل ممکن است»: نوعی «خرابکاری اجتماعی» که قانون باید به آن رسیدگی کند.
گفتوگو با جمال بیگ