آرمان ملی: نزدیک به سه سال پیش بود که چاپ نخست این کتاب ارزشمند روی پیشخوان کتابفروشیها به سرعت به فروش رفت؛ گویی این کتاب درخور، میل کشیدن بار سنگین ادیبانه خود، از پیشخوان تا قفسه کتابفروشیها را نداشت؛ چون کودک بیشفعالی که بهجای استراحت و نشستن در کنار هم قطارهای خود، به دویدن و بالارفتن از دیوار راست آگاهی و دانش بپردازد.
در این اثر، فیض شریفی به مکتبهای ادبی در شعر و نثر پارسی، از کلاسیک تا رنسانسهای ادبی معاصر و پیدایش مکتبهای ادبی پرداخته است (کلاسیسم، رمانتیسیسم، رئالیسم، ناتورالیسم، سمبلیسم، سورئالیسم، پسامدرنیسم و رمان نو). در این پژوهش هستیشناختیِ مکتبهای ادبی، شاهد پرداخت موشکافانه مکتب شعری آثار فاخر شعر پارسی در فرم و محتوا هستیم. اما آنچه مرا بهعنوان یک دانشآموز همیشگی هنر، بهویژه ادبیات_ از کوچه بومی آن در دهکده جهانی_ در این کتاب به خود جلب کرد، نسبشناسی و آنتولوژی شعر و نثر در این کتاب ارزنده بود. بهویژه اینکه شاهد تاثیر و سهم روشنایی قلم هر ستارهای از نثر و داستان تا شعر و شاعری، در این مهتابی دلنواز ادبیات پارسی هستیم.
این کتاب از آغاز تا پایان کتابی درخور است؛ کتابی که وامدار اندیشههای شناختهشده استاد شریفیست؛ چه در سبک و سیاق بیان، چه در پرداخت بیانی و محتوایی که در غوغای ستارگان پرفروغی چون حافظ، سعدی، مولانا، خیام، فردوسی، نیما، فروغ و… و نویسندگانی چون هدایت و چوبک و… ستارههای دور و نزدیکتر را فراموش نکرده، حتی گاهی به ادیبان و شاعرانی در این کتاب پرداخته که شاید برای بعضی از خواص هم ناآشنا باشند. و در این راه چونان وکیلی، آنچنان کمر همت به احقاق حق موکلین خود بستهاند که دینی بر گردن ادبیات در این گمنامی نماند. آنچنان که گویی بیآنی، اینی پدید نمیآمد و بیاینی، آن پدیدار نمیشد. اما بد نیست مختصر به معرفی چند کتاب دیگر از چند نویسنده شناخته شده و کمترشناخته شده در بیان مکتبهای ادبی با توجه به حافظه درگیر این روزها بپردازیم:
«مکتبهای ادبی» شمیسا
در این کتاب، سیروس شمیسا به صورت مختصر به تعریف هریک از مکاتب ادبی پرداخته و سپس با بحث و توضیح مفاهیم آن مکتب و آوردن مثالهای روشن بحث را ادامه میدهد. اما آنچه این کتاب را منحصر میکند، مقایسه تطبیقی ادبیات فارسی و مثالهای زده شده با هر مکتب معرفی شده در شکل جهانی آن است.
«مکتبهای ادبی»رضا سیدحسینی
این اثر، خلاف کتاب استاد شمیسا مفصل و ریزبینانه به بحث مکتبهای ادبی پرداخته است. استاد روانشادمان در این کتاب علاوه بر پرداختن به مبحث مکتبهای ادبی، به همانندی، همراهی و ارتباط بعضی از مکتبهای ادبی با دیگر هنرها میپردازد؛ تا آنجا که گاه یک نقاشی را یک اثر ادبی، یک شعر و یک گفتمان ادیبانه میشمارد. و دراین راه با پرداختن به آثار تاثیرگذار در هر مکتب ادبی، برای هرچه روشنتر شدن موضوع به کمک مخاطب میآید؛ چه این تاثیر در خلق و آفرینش مکتب باشد یا شکوفایی و حتی گریز و گذر از آن. صدالبته در هر تشابه مکتب هنری، بیشک تفاوت و گاه حتی تضادهایی هم هست که جای پرداختن به این مهم را منِ نویسنده این عرایض در این کتاب دوجلدی گرانسنگ خالی میبینم.
***
بی شک یکی از مهمترین مباحث در جهان هنر، بحث مکتبهاست که در اکثر موارد از یک موضوع هنری پا فراتر نهاده و در جامعه و مسائل مربوط به آن تاثیر میگذارد؛ تاثیرهایی که گاه در تاریخ زیستی یک ملت و حتی جهان ماندگار خواهد بود. این سه اثر ارزنده بهعنوان سه نمونه درخشان از انبوه آثار چاپ شده در بحث مکتبهای ادبی را مثال زدیم تا اهمیت این بحث بیش از پیش برایمان روشن شود. البته برای دوستداران و علاقهمندان به یک مکتب خاص باید عرض کنم در کنار کتابهایی اینچنینی که بهصورت جامع به تمام مکتبهای ادبی پرداختهاند کتابهایی هم وجود دارد که در کنار بحث مکتبهای ادبی به یک، دویا چند مکتب ادبی بهطور خاص پرداختهاند؛ بهعنوان مثال، کتاب «مکتبهای ادبی» ایرا مک ملین با ترجمه نسبتا خوب اکرم رضایی که به «مکتب رمانتیسیسم» پرداخته؛ یا کتابهایی که در حاشیه به تاثیر مسائل غیرهنری (اجتماعی) بر پیدایش، تغییر تحول یا شکوفایی مکتبهای هنری میپردازند.
در آخر باید گفت این حجم از آثار مربوط به مکتبهای ادبی در ایران و جهان، نشانگر اهمیت آن برای دوستداران ادبیات پارسی؛ بهویژه شاعران، نویسندگان، منتقدان و استادان ادبیات است. بیشک اشراف بر نسبشناسی و آنتولوژی مکتبهای ادبی میتواند در پیشبرد اهداف ادبی و پیشرفت شعر و داستان بسیار تاثیرگذار باشد. نگاه هر شاعر یا نویسندهای به مبحث مکتبهای ادبی بهعنوان یک موضوع صرفا تاریخ ادبیاتی بدون توجه و نگاه جست وجوگر به تاثیر «در زمانیِ» آن در مصداق پیشبرد ادیبانه-شاعرانه «همزمانیِ» آن ظلم به ادبیات در هر دو شکل شخصی و عمومی آن است و بیشک همین عدمشناخت موضوع گاه حتی با دانستن کامل آن یکی از دلایل عقب ماندن شعر و شاعری ما از شعر جهان و شعر جهانی است.
اگر او نبود، شناخت ما از ایران باستان و کتابهای مهم و اصیلی، چون اوستا خیلی کم بود.
وقتی موسیقی غمگین گوش میدهیم آن را در زمینه زیباییشناختی، لذتبخش میدانیم، این پدیده به عنوان پارادوکس لذت بردن از موسیقی غمگین شناخته میشود.
هرکسی که نماد چیزی است، باید بهترین آن باشد. پژوهشگران اخلاق و فیلسوفان اخلاق هم از این امر مستثنا نیستند.
مروری بر زندگی و آثار آن تایلر
مروری بر هستیشناسی در شعر بیژن نجدی