شرق: برخی دانشجویان ایرانی رشتههای علوم انسانی که رسالههای ارشد یا دکتری خود را در خارج از ایران به زبان انگلیسی یا به زبانهای دیگری جز فارسی مینویسند، هنگام بحث درباره مسائل گوناگون مربوط به ایران و زبان فارسی، با خیال راحت از مآخذ فارسی استفاده میکنند، بدون آنکه کوچکترین ارجاعی به آن آثار بدهند! استادان راهنما و مشاور این دانشجویان نیز که عمدتا فارسی نمیدانند (یا گاهی چون فقط فارسی میدانند، بیهیچ صلاحیت و تخصصی، راهنما و مشاور شدهاند)، تمام دستاوردهای این رسالهها را به نبوغ و همت دانشجویان خود نسبت میدهند و دانسته یا ندانسته اخلاق علمی را زیر پا میگذارند و جمعی سارق مدرن چراغبهدست را به خیل سارقان سنتی اضافه میکنند! با افزایش مهاجرت جوانان به خارج، تعداد این قبیل انتحالها بیشتر و بیشتر شده، به حدی که باید فکری به حال آن بشود، اما چه فکری؟ قاطعانهترین طریق برای کوتاهکردن دست این قاطعان طریق، پیوستن ایران به پیمان حق مؤلف یا همان کپیرایت است که البته در شهر این نشان نمیبینم؛ راه دیگر، نقد این آثار و بیآبروکردن نویسندگان آنهاست که آن هم نیازمند امید و انگیزه منتقدان است و البته بر همه کس واضح و مبرهن است که وقتی خانه از پایبست ویران باشد، دیگر جای فکرکردن به نقش ایوان نخواهد بود! این جفا بر زبان فارسی تازگی دارد اما روزافزون است و اگر ادامه یابد کمکم دانشمندان ایرانشناس و علمای علوم انسانی ما نیز به زبان انگلیسی مهاجرت میکنند تا دستکم برای افکار خود خانهای امنتر و آسودهتر بیابند. زبان فارسی قرنهاست که زبان علم بوده و دریغ است که ویران شود! باری گرچه در قید آن نیستیم که نشنید یا شنید، اما از نفثةالمصدوری نیز «که مهجوری بدان راحتی تواند یافت چاره نیست…».
آیا نمایشگاههای کتاب در دنیا فروش کتاب ندارند؟
او رفت، اما نام و یادش بر اوراق تاریخ ایران، همواره زنده خواهد ماند.
سویههای تاریک هوش مصنوعی چطور به «پارادوکس تکنولوژی» دامن میزند؟
این واژه که ریشه در فرهنگ ژاپنی دارد، به معنای «نمیتوان کاری کرد» یا «چیزی که قابل تغییر نیست» بیان شده است.
به محض اینکه سر و کله یک نفر با دیدگاهی متفاوت ظاهر میشود که به اصطلاح سازناکوک میزند، همه میرنجند و طوری رفتار میکنند که او خودش کاسه کوزهاش را جمع میکند و از آن گروه میرود.