ترجمهویرایی معمولاً یکی از مراحل مهم آمادهسازی بیشتر کتابهای ترجمه برای انتشار است، اما هیچ معیار معین یا دستورالعمل مدونی برای آن وجود ندارد. بنابراین، ویراستاران ترجمه معمولاً نمیتوانند بهدرستی برآوردشان از متن ترجمهشده را برای ناشر یا مترجم توضیح بدهند یا تجاربشان را بههم منتقل کنند. و ازآنجاکه حدود و ثغور وظیفهشان نیز نامشخص است، گاهی اوقات درگیر توقعات ناشر و امتناع مترجم میشوند.
در این میان، نازنین خلیلیپور، عضو هیئت مدیرهی انجمن صنفی ویراستاران، آستین همت را بالا زده و اولین کتاب تألیفی را در حوزهی ترجمهویرایی تألیف کرده است. کتاب «ویرایش ترجمه» بههمت نشر کتاب بهار راهی بازار کتاب شده و بهتازگی تجدید چاپ شده است.
به همین مناسبت، نشست ویژهی شهر کتاب در روز ۲۸ آبان به نقد و بررسی کتاب «ویرایش ترجمه» اختصاص داشت و با حضور حسن هاشمیمیناباد، مسعود فرهمندفر، مهناز مقدسی و نازنین خلیلیپور در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
در آغاز این نشست، مهناز مقدسی، دبیر انجمن صنفی ویراستاران، اظهار داشت: جا دارد در آغاز سخن، از چهار بررگواری یاد کنم که در کمتر از یکسال گذشته از میان ما رفتند. هر چهار بزرگوار، دکتر محمد حیدریملایری، احمد سمیعیگیلانی ناصر پاکدامن، میرشمسالدین ادیبسلطانی، دانشآموختهی مؤسسهی فرانکلین بودند و هرکدام در حوزهی خودشان تبحری تحسینبرانگیز داشتند. روحشان شاد و یادشان گرامی.
او ادامه داد: در این نشست کتاب «ویرایش ترجمه» با تألیف نازنین خلیلیپور را نقد و بررسی میکنیم که انتشارات بهار آن را در سال ۱۴۰۱ با شمارگان پانصد نسخه منتشر کرده و امسال نیز تجدید چاپ آن به بازار وارد شده است. خلیلیپور در ۱۲۲ صفحه ویرایش ترجمه یا ویرایش مقابلهای یا مطابقت دادن متن اصلی با متن ترجمهشده را مدنظر داشته و نکاتی بسیار آموزنده را مطرح کرده است.
شیوهای برای مقابلهی متن ترجمه
نازنین خلیلیپور (عضو هیئتمدیره انجمن صنفی ویراستاران و پژوهشگر)
این کتاب از دل نشر و مسائل آن بیرون آمده است و اینطور نبوده که من فکر کنم و کتابی در حوزهی ویراستاری تألیف کنم. چراکه بیشتر در ایرانشناسی و زمینههای باستانی کار میکردم، هرچند ترجمه و ویرایش هم میکردم. این کتاب برای آن تألیف شد که با مسائلی مواجه شدم که به نظرم باید بررسی میشد. ادعا هم ندارم که راهحلها را یافتهام. معتقدم هر کسی بسته به طرز فکر و جایگاهش میتواند این مسأله را از زاویهدید خودش بررسی کند. من با توجه به زاویهدیدم عمل کردم. مدتی فعالیت در نشر و مواجهه با مسائل متعددی که برخی واقعاً آزارنده و برخی دیگر برای ویراستار و ناشر سردرگمکننده بود و حتی گاهی تکلیف مشخص نبود و نمیتوانستی روشی پیدا بکنی تا بتوانی کارت را بهنحو احسن انجام دهی و به بقیه هم بگویی که با این روش کار میکنم. در واقع، چیزی تدوین نشده و پای ویراستار بر هیچ چیزی نیست.
من ویرایش ترجمه را مطرح نکردهام. قطعاً این کار از زمان فرانکلین بوده و جدید نیست، اما اینکه ویراستار چگونه باید متن ترجمه را مقابله بکند، مشخص نیست. در این کتاب میخواستم شیوهای را بیان کنم که گمان میکردم میتوان دربارهی آن حرف زد و مبنایی نظری برایش گذاشت و آن را مدون کرد و براساس آن از ویراستار کار خواست. اولین چیزی که به ذهنم رسید، ارزیابی ترجمه بود. اینکه آیا ارزیابی ترجمه آنطور که در مطالعات ترجمه مطرح است برای مقابلهخوانی ملاک است یا نه؟ من متخصص مطالعات نیستم و وارد این حیطه نمیشوم. اما هر ناشری برای چاپ کتاب نیازمند ارزیابی و ملاکهای برای این ارزیابی است. در اینجا ارزیابی متنی و ویرایشی مطرح میشود. من این موارد را یکییکی بیرون کشیدم تا مبنایی برای ویراستار آماده کنم.
کوشیدم روی سخنم بیشتر با مترجم باشد، چراکه همیشه این خطا وجود دارد که وقتی از ویرایش ترجمه سخن میگوییم بدینمعناست که فردی خطاهای مترجم را دربیاورد و بهجای او ترجمه بکند و کار به اسم مترجم منتشر شود. اگر چنین باشد، جای مترجم و ویراستار را عوض کردهایم. من نمیخواستم جای ایندو را عوض کنم، بلکه میخواهم برای ارزیاب ترجمه و ویراستار ملاکهایی تعیین کنم که بتواند صحتوسقم آن ترجمه را کشف بکند. اینکه ویراستار بتواند ترجمه را درست بکند یا نه، بحث ما نیست. تشخیص اینکه ترجمهای خوب نیست، مهم است.
به نظرم امروز این امر در نشر ما اهمیت دارد که کسی را نداریم یا کمتر کسی هست که تشخیص بدهد ترجمهای درخور سرمایهگذاری نیست. گمان میکنم اولین مرحله در ویراست ترجمه تشخیص ترجمهی خوب و بد است. کوشیدم این ملاکها را بیان کنم تا این جنبهی نظارتی برآورده شود. نخست اینکه خود مترجم بتواند کارش را بازبینی بکند و دیگر اینکه ابزار ویراستار ترجمه برای برآورد ترجمه باشد.
اگر وارد مباحثی مثل ویرایش فنی نشدم بدینسبب بوده که میخواستم در این کتاب فقط بر مباحث ویرایش ترجمه متمرکز باشم و به نظرم آمده که در حوزهی ویرایش فنی کتابهای مرجع هست که میتوان به آنها مراجعه کرد. بهجز این میخواستیم کتاب کمحجم باشد. اگر مثالهای کتاب کم است نیز به همین برمیگردد که هدف مشخص کردن چارچوب بوده است. دربارهی کاپیتالنویسی و نمایه و واژهنامه نیز باید فکر کنم. اما ویرایش معکوس را مطرح کردم، چون ویرایش ترجمه درس میدهم و همیشه وقتی تمرین دانشجویانم را میبینم تنم میلرزد، چراکه گاهی یا دانشجویان اشتباه متوجه شدهاند یا اینقدر در پی درست کردن کار بودهاند که متن را خراب کردهاند. امکان این هست که ویراستار کار مترجم را خراب هم بکند. ویراستار ترجمه باید بداند که اگر بتواند ایراد ترجمه را تشخیص بدهد و نتواند آن را اصلاح بکند، باید متن را به مترجم برگرداند و از او بخواهد ایرادها را اصلاح کند. بنابراین، این خطر هست و ویراستار باید این را بداند.
«ویرایش ادبی» اصطلاح نادرستی است
حسن هاشمیمیناباد (پژوهشگر حوزهی ترجمه و مطالعات ترجمه و ویراستار)
«ویرایش ترجمه» کتاب مقدماتی مفیدی است و مطالب عملی زیادی دارد که چارهساز و راهگشای ویراستاران و نیز مترجمان خواهد بود. بسیاری از نکات کاربردی ویرایش ترجمه در این اثر آمده است. این اثر نخستین کتاب در نوع خودش است و باید به همت نویسندهی آن، نازنین خلیلیپور، آفرین گفت که چنین کتابی را در دسترس عموم گذاشته است. نکاتی در این کتاب هست که من در تکمیل نوشتههایم از آنها استفاده میکنم. این کتاب را به دانشجویان و ترجمهآموزان توصیه کردم و حتی دو ناشر به توصیهی من آن را بهرایگان در اختیار ویراستارانشان گذاشتهاند. همهی اینها و حضورم در این نشست، دال بر تأیید این کتاب است، اما انتقادهایی را هم بر آن وارد میکنم که در جهت بهبود هرچه بیشتر اثر است.
ترجمهویرایی اصطلاح خوبی برای ویرایش ترجمه است که نخستین بار عبدالحسین آذرنگ آن را ساخت، ولی هنوز جانیفتاده است. میتوان این را وجهممیزی میان ویرایش متن ترجمهشده و متن تألیفی گرفت.
از ابتدا یاد گرفتهایم که مترجمی سه شرط دارد: تسلط بر زبان مبدأ، تسلط بر زبان مقصد، تسلط بر موضوع. ولی وقتی در حوزهی تدریس ترجمه و ترجمهویرایی وارد شدم و در این مورد نوشتم، فهمیدم این سه شرط کافی نیست. در ادامه دریافتم که موضوع «توانش ترجمه» در ترجمهپژوهی مطرح شده که در ادامهی توانش و کنش چامسکی است. در مرکز نشر دانشگاهی دربارهی توانش ترجمه سخن گفتم که مفصل آن بهصورت جزوهای مستقل چاپ شد. در نظر داشتم دربارهی «توانش ویرایش» نیز مطلبی بنویسم که هنوز فرصت نشده است. اما تعریفی دربارهی توانش ترجمه نوشتهام که، فعلاً و موقتاً، آن را دربارهی ویرایش پیاده میکنم:
«توانش ویرایش مجموعهای است از دانشها، اطلاعات، مهارتها، استعدادها، قابلیتها، روشها، رفتارها و نگرشهایی که ویراستار حرفهای در خود دارد و کارآموز ویراستاری نیز باید از آنها برخوردار شود. توانش ویرایش این قدرت را به انسان میبخشد تا متن یا جمله یا عنصری را بهنحوی مطلوب ویرایش بکند و عملکردی مطلوب در همهی موارد تخصصش داشته باشد.»
در توانش ویرایش میخواهیم درک بکنیم که ویراستار چهچیزی میداند (دانش و اطلاعات)، چهکارهایی میتواند بکند (مهارتها، روشها و فنون)، چه استعدادها و قابلیتهایی دارد (مؤلفههای روانی و فیزیولوژیک او چیست)، تلقی او از ویرایش چیست (نگرشها به این کار و رفتارش در ویرایش چیست).
«ویرایش ادبی» اصطلاح نادرستی است که باب شده است. ویرایش ادبی در مورد متن ادبی صادق است، در مورد متن غیرادبی معنایی ندارد و همان ویرایش زبانی است. ویراستار واقعی، دقیق و نکتهسنج نباید از چنین اصطلاحاتی استفاده بکند. عدهای بهزعم خودشان میخواهند ویرایش ادبی بکنند و کار را پیش از تحویل به ناشر به فرد خوشقلمی میدهند و او نیز هنرهایش را در کار پیاده میکند. وقتی ترجمه برای ارزیابی به دست ویراستار ناشر میرسد، در مقایسه با متن اصلی اشتباهات فراوانی مییابد. مترجم هم زیر بار نمیرود، چراکه بهزعم خودش کارش را به ادیب سخندان داده است. در ادامه توضیح میدهم که حتماً ترجمهویرا باید زبان مورد ترجمه را نیز خوب بلد باشد.
مسمومیت با مواد شیمیایی یا مسمومیت غذایی داریم، اما بهتازگی خیلیها دچار مسمومیت زبانی شدهاند. سخن از مترجمان و نویسندگان ضعیف و فارسیندان و زبان خارجیندان نیست، سخن از آنهایی است که اهل مطالعهاند و بهزعم خود مترجم و ویراستار خوبی هم هستند، اما ازبس ترجمههای بد خواندهاند زبان و بیان غیرفارسی پیدا کردهاند و به زبان ترجمهگون یا دقیقتر بگویم ترجمهزده مینویسند. وقتی به چنین مترجمی میگوییم بهجای «روز گذشته» و «دو روز قبل» میتوانیم بگوییم «دیروز» و «پریروز»، با تعجب پاسخ میدهد که مگر ایرادشان چیست؟ اینها را هم میگوییم. حال آنکه اینها به کار میروند، اما نه در نثر طبیعی فارسی، بلکه در نثر ترجمهزده.
شاید به منِ زبانشناس اعتراض کنید که شما داری تجویز میکنی و کار زبانشناس چیزی جز توصیف نیست، اما واژهها و ترکیبات اینچنین فارسی نیستند که من زبانشناس توصیفشان بکنم، اینها ترجمهی لفظیاند. در بهترین حالت، اگر بهسمت آموزش زبان و زبانشناسی مقابلهای برویم، اینها زبان بینابینیاند؛ یعنی زبانی که فراگیرنده در مراحل آغازین زبانآموزی بهکار میبرد، وقتی هنوز بر زبان دوم مسلط نیست و عناصری از هر دو زبان را وارد نوشته و گفتهی خودش میکند. این زبان بینابین است و وقتی زبانآموز بهسمت تسلط پیش میرود، این موارد کم میشود. پس، مسمومیت زبانی کم نیست و در ویراستاران هم دیدهام.
در مؤسسات نشر، در مواردی کار ویرایش ترجمه را به ویراستارانی میسپارند که با زبان مورد ترجمه آشنایی ندارند یا آشناییشان در حد کافی نیست، گاهی هم بعد از ویرایش مقابلهای نهایی کار را به ویراستار بهاصطلاح ادبی محول میکنند تا زبان ترجمه را اصطلاح بکند. اینگونه ویراستاران بیآنکه از مشکلات آن ترجمهی خاص اطلاع داشته باشند، ویرایش من عندی میکنند. آنها وقتی با مشکل یا ابهامی مواجه میشوند با دانش زبانی (فارسی) خود آن را رفعورجوع میکنند، نه براساس متن اصلی و غالباً گرهی بر گرههای اصلی متن ترجمه اضافه میکنند. منی که زبان خارجیام انگلیسی است، در موارد نهچندان اندکی از روی ترجمه میفهمم اصل انگلیسی چه بوده و بهاحتمالزیاد منشأ اشتباه مترجم چه کلمه، اصطلاح زبانی یا تخصصی و فنی یا چه ساختار نحویای بوده است. آنکه انگلیسی یا فرانسه بلد نیست از کجا میفهمد که بخشی از کار غلط است و درستش میکند و باد به غبغب میاندازد؟
ارزیابی ترجمه دو بخش دارد، یکی ارزیابی کلی است که برخی ناشران و مؤسسات پژوهشی و دانشگاهی جدولی دوسهصفحهای دارند که در آخرش یک و غیره هست که یعنی اگر نظر دیگری دارید بنویسید، اما معمولاً در اینها ملاک و ضابطهی مشخصی ندارند. مخصوصاً در میان داوران انتشاراتیها، غالباً ذوق و سلیقهی شخصی غیرعلمی نامستند به اصول و مبانی ترجمهپژوهی حاکم است و خیلی هم دیدهام که چند صفحه از ترجمهای را میخوانند و دوسه جمله مینویسند و داوری تمام میشود و برهمیناساس ناشر باید تصمیم بگیرد که کتاب را ترجمه بکند یا نه. این ظلمی است در درجهی اول به ترجمه و ویرایش و زبان و در درجهی دوم به دانش و زبان فارسی.
در فصلنامهی نقد کتاب ادبیات، مطالبی با عنوان ابزارهای مفهومی نقد ترجمه مینویسیم که دو شماره از آن نیز چاپ شد. سخن این بود که درست و غلط کردن یا تصحیح اشتباه مترجم کافی نیست. ما باید ملاکها و ضابطههای گستردهای داشته باشیم که در آن دو شماره به برخی از آنها اشاره کردم. در شمارهی دوم مجبور بودم حرفهایم را خلاصه کنم تا همه در یک شماره خلاصه شود، ولی افزایش و کاهش یا تغییرات دستوری را در جاهای دیگر مفصل نوشتم. اینجا جای بحث بیشتری دارد، برای همهی ما. در ضمن در مورد ویرایش مقابلهای، نکتهای غیرمرتبط با کار خانم خلیلیپور این است که ویرایش ترجمه کار درستی است، ولی بودجه و امکانات ناشر همیشه اجازه نمیدهد که این سرمایه را بگذارد یا ویراستار صاحبصلاحیت را برای ویرایش مقابلهای خوب نمیتواند پیدا بکند.
اصطلاحات زبانیمان، ضربالمثلها، از لغزشگاههای مترجم و ویراستارند که به آنها اشاره شد. واژهی «اصطلاح» فارسی مقابل دو کلمهی انگلیسی است یکی Idioms و دیگری Terminology که بهترتیب برای تأکید بر تمایزشان آنها را «اصطلاح زبانی» و «اصطلاحات تخصصی و فنی» میخوانم. دربارهی اصطلاح زبانی صحبت شد. مورد دوم خیلی مهم و تعیینکننده است، مخصوصاً در متون سنگین و تخصصی. مترجم و ویراستار باید تشخیص بدهد که اصطلاح پیش رویش اصطلاح زبانی است یا اصطلاح تخصصی و فنی. خیلی اوقات اینها را تشخیص نمیدهند. این چیزی است که بهمرور و بامطالعه به دست میآید.
نکتهی دیگری که مربوط به اصطلاحات تخصصی و واژهنامه نویسی و واژهنامهی آخر کتاب این است اینکه در کتابهای تخصصی معمولاً سه نوع اصلاح یا اصطلاح فنی و تخصصی مطرح میشوند: اصطلاحات تخصصی خود آن کتاب (مثل فیزیک اتمی)، اصطلاحات تخصصی رشتههای بینابینی و زمینههای وابسته که در آن موضوع کاربرد گسترده دارند، موارد نسبتاً نادری از اصطلاحات رشتههای دیگر. این مساله فقط مخصوص کتابهای تخصصی نیست. شاید در ترجمهی کتاب رمانی شخصیتی نجار یا دریانورد باشد و لازم باشد اصطلاحات نجاری یا دریانوردی را تشخیص دهیم. پس، ویراستار حداقل باید بر مبانی اصطلاحشناسی اشراف داشته باشد.
مباحثی مثل پینوشت و پانویس یا در کل پیرامتن که در ترجمه شامل پیشگفتار و مقدمه و مؤخره و پیگفتار و واژهنامه و امثال آنهاست، نشانههای سجاوندی، کاپیتالنویسی، ساختار کتاب، نمایه، منظورشناسی، گفتمان و پراگماتیکز در کتاب نیامده است. بخش مغفول مانده در خود کتاب واژهنامهی پایان کتاب است که منبع واژگانی قویای برای مترجمان و نویسندگان و به ویژه فرهنگنویسان است و اگر خود این کتاب نمایهای داشت بهتر میشد. از ویرایش معکوس متأسفانه سر درنیاوردم. ویراستار اشتباهی کرده و کار به دست ویراستار خوبی افتاده است که باید خرابکاریهای ویراستار اول را درست کند؛ این هم ویرایش است. چیز متفاوتی نیست.
همچنین، به نظرم اگر مقولههای عملی را طبق مؤلفههای اصلی زبان دستهبندی بکنیم، مثل واژهشناسی، دستور یا نحو، معناشناسی، درکش بهتر میشود. همانطور که علی صلحجو در ویرایش دوم کتاب «دربارهی ویرایش» دستهبندی کرد.
تاکنون نگاه ترجمهای بر این حوزه غالب بوده است، ولی «ویرایش ترجمه» اولین کتابی است که از چشمانداز ویرایش به موضوع نگاه کرده است. زبان کتاب ساده و بی پیچیدگی است و مطالب بهروشنی بیان شده است. این حسن کار است. به کمحجمی کتاب توجه نکنید. هارتسول که پدر یا مادر شیوهنامهی آکسفورد است، اوایل سرپرست چاپخانهی دانشگاه آکسفورد بود و روی کاغذ A3 توصیههایی برای حروفچینها و نمونهخوانها مینوشت و به آنها میداد. بعدها این توصیهها را برای دیگر کارکنان بخش تولید گسترش داد. از سال ۱۸۸۳ شروع کرد و سال ۱۹۰۴ این یادداشتها به یک کتاب تبدیل شد و الان یکی از کتابهای معتبر نگارش و ویرایش و نشر است که بعد از شیوهنامهی دانشگاه شیکاگو به هارتسول و شیوهنامهی دانشگاه آکسفورد اعتماد دارم و به آن استناد میکنم. چاپ اول شیوهنامهی دانشگاه شیکاگو ۲۰۳ صفحه بود و چاپ شانزدهم آن ۱۰۵۴ صفحه و چاپ هفدهم یا آخرین چاپ آن ۱۱۴۶ صفحه است. ما هم انتظار داریم حجم «ویرایش ترجمه» به این رکورد برسد.
کار ویراستار بازترجمه نیست
مسعود فرهمندفر (پژوهشگر و مترجم)
مطالبی دربارهی ویرایش ترجمه وجود دارد، اما گردآوردن همهی اینها در قالب کتاب نخستین بسیار دشوار است. نیز کارهای نخستین معمولاً کارهایی هستند که همیشه به یاد خواهند ماند، چراکه برداشتن قدم اول شاید سختترین کار باشد. میکوشم حتماً این کتاب را به دانشجویانم معرفی کنم.
در این چند سالی که در دانشگاه علامه به بچههای هجدهنوزدهساله ترجمهی ادبی یاد میدهم، کتابهای بسیاری را امتحان کردهام و فقط از کتاب «از پست و بلند ترجمه»ی شادروان کریم امامی جواب گرفتم که یادشان را زنده میدارم. کتاب بسیار ارزنده و ارجمندِ نازنین خلیلی را نیز حتماً به منابع این دوره اضافه خواهم کرد.
در خارج از کشور هم کمتر کتابی دربارهی ویرایش ترجمه پیدا میشود که صرفاً روی همین حوزه تمرکز کرده باشد. من مطالبی دربارهی ویرایش ترجمه یافتم که یکی از انجمن مترجمان آمریکاست و دیگری از انجمن مترجمان استرالیاست. این مطالب خیلی اندکاند و من آنها را بازگو میکنم تا از این رهگذر ارزش و قدر کار خلیلی روشنتر شود.
دنیای امروز دنیای تولید محتواست، مخصوصاً وقتی با جوانان سروکار داریم. جهان منتظر ما نمیماند، باید محتواهایی تولید کنیم که بتوانند دانشجویانمان را همراه بکنند. در این زمینه ترجمه نیز میتواند نقش مهمی ایفا کند، چراکه میخواهیم محتوا را به مخاطبی برسانیم و باید این محتوا به روش درستی انتقال داده شود.
اما چرا ویرایش ترجمه اهمیت پیدا میکند؟ ترجمه کاری است که من و شمای آدمیزادی انجام میدهیم و کار ما آدمیان از خطا و اشتباه بهدور نیست. بههمیندلیل، نیاز داریم که ترجمه را ویرایش کنیم. انجمن مترجمان آمریکا سه مرحله را برای کار معرفی کرده است: ترجمه، ویرایش و نمونهخوانی (Proofreading).
آنچه مترجمان آمریکا خیلی بر آن تأکید کردهاند و تعجبم را برانگیخت، ویرایش بود. این امر معیاری را فراهم میکند تا کیفیت یک ترجمهی خوب را ضمانت کند. در این فرایند این نکته هم افزوده میشود که ترجمه فقط یک مرحله ندارد، فرایندی است که چندینوچند مرحله دارد. جالب اینجاست که انجمن مترجمان آمریکا بر این باور است که ویراستار خوب باید مترجم باشد و اسمش را گذاشته مترجمی که به ویراستار تبدیل شده است. و بدون اینکه خود ویراستار مترجم باشد، دستی بر آتش ترجمه داشته باشد، شاید ویراستاری ترجمه نتیجهی مورد قبولی حاصل نکند. چراکه متن باید جریان طبیعی داشته باشد و ویراستار در این زمینه میتواند بسیار کمک کند.
از دیگر معیارهای مطرحشده یکی دقت بهمعنای یافتن خطاهای واژگانی، گرامری، اصطلاحشناسی، کلمات است، دومی شفافیت به معنای بررسی اینکه عبارتپردازی ناشیانه نباشد و دیگر، نبود ابهام، وفاداری به واژگان، وفاداری به سبک و سیاق است. همچنین، این شیوهنامه تأکید میکند که توجه باید بر معناشناسی و نحو باشد و ویراستار نباید در حوزهی سبک وارد شود. بزرگترین معضل را در ترمینولوژی دانستهاند. بررسی ربط فرهنگی نیز یکی از وظایف ویراستار دانسته شده است. این انجمن میگوید ویراستار باید بهدنبال جاهایی بگردد که ربطی فرهنگی وجود دارد و زبان از حالت زبانی که معنا را برساند خارج میشود و این میتواند ریشه در فرهنگ خاصی داشته باشد که در این بخش میتوان از پانوشتهای توضیحی استفاده کرد. درنهایت، دربارهی خوانایی و یا خوشخوان بودن متن میگوید و مواردی از قبیل ساختار جملات، تفاوتهای فرهنگی و مسائلی ازایندست را مطرح میکند.
چند نکتهی چالشی نیز در این شیوهنامه مطرح میشود. یکی اینکه باید به مترجم احترام بگذارید و رابطهای مبنی بر دوستی و احترام داشته باشید و وقتی نظرتان را به مترجم ارائه میکنید بتوانید از آن دفاع بکند، اما میپرسد، اگر حق با ویراستار بود و مترجم اشتباه کرده بود، اینجا ویراستار میتواند مترجم را مجبور بکند که کار را اصلاح بکند یا نه. در پاسخ هم حکم نهایی را خود ناشر و گروهی از داوران میداند که گمان نمیکنم اینجا چندان کاربردی داشته باشد. متأسفانه گاهی مترجمان نیز سلبریتی شدهاند و اجازهی تغییر و بازبینی متن ترجمه را نمیدهند.
نکتهی دیگر اینکه ویراستار تا جایی که میتواند بکوشد حضورش در متن خیلی روشن نباشد و اگر قرار است حضورتان خیلی مشخص باشد و از ابتدا نیاز باشد که جاهایی بازترجمه شود، متن را نپذیرید، چراکه کار ویراستار بازترجمه نیست.
سؤالاتی نیر برای خود من مطرح شد. یکی اینکه ما میتوانیم در سبک دست ببریم یا خیر؟ اگر مترجم کلمهای را بارها در کتاب تکرار کرده و کلیدواژه یا مفهوم و اصطلاحی تخصصی نیست، برای اینکه این کلمه خیلی توی ذوق نزند، میتوانیم از همخانوادههایش استفاده کنیم، اما این دستورالعمل میگوید در این موارد نیز نباید دست ببرید. این مبنای علمی دارد یا خیر؟ دیگر اینکه ما ویراستاران اجازه داریم بخشهایی از کتاب را ترجمه یا بازترجمه بکنیم یا خیر؟ چراکه بههرحال بازترجمهی متن ترجمه وقت و زحمت زیادی میبرد، چراکه نام وآبروی ویراستار هم در میان است.
وقتی بخش وضع موجود «ویرایش ترجمه» را خواندم، اندکی منقلب شدم. چهاردهپانزده سال پیش استاد علی صلحجو در کلاس ویرایشی که در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار میکرد از جفایی که به ویرایش میشود و اینکه ویراستار مخدوم بیعنایت است، دلخون بود. اکنون بعد از اینهمه سال، با خواندن بخش «وضع موجود» دلم بیشتر گرفت، چراکه وضع همان است و حتی مطالب دیگری نیز بر آن افزوده شده است. همانطور که خلیلیپور نوشته است، شاید برای آنکه نهادی ناظری نیست و شاید خیلی از ما نیز گاهی از اخلاق عدول میکنیم و مرزهایی را رد میکنیم که بهخیال خودمان فقط قدمی است، اما طنین همان یک قدم میتواند تا مدتها بماند.
هرچه بیشتر مطالبی را در مورد ویرایش ترجمه بخوانید، بیشتر به قدر و اهمیت این کتاب پی میبرید.
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «سنگی بر گوری»
گزارش نشست نقد و بررسی کتاب «تاریخ فلسفهی اخلاق: دستنامهی آکسفورد»
گزارش نشست بررسی کتاب «تفسیر معاصرانهی قرآن کریم»
گزارش نشست نقد و بررسی مجموعه آثار «ابن خفیف شیرازی»
گزارش هفتمین دورهی جایزهی ابوالحسن نجفی